detector

/dəˈtektər//dɪˈtektə/

معنی: ردیاب، کشف کننده، یابنده، موج یاب، اشکارگر
معانی دیگر: (شخص یا دستگاهی که به چیزی پی می برد) آشکار ساز، نمایان ساز، (فیزیک) موج یاب، گوشوان، پیداگر

جمله های نمونه

1. modulated light detector
نوریاب مدوله شده

2. A Roman soldier's pay, found by a metal detector enthusiast in Norfolk, has been declared treasure trove at an inquest in Diss.
[ترجمه A.A] حقوی یک سرباز رومی توسط فردی علاقه مند به دستگاه فلز یاب در " نوفوک "پیدا شد ، اعلام شده است گنجینه یافت شده در " دس " تحت بررسی و تحقیق است
|
[ترجمه گوگل]دستمزد یک سرباز رومی که توسط یک علاقه‌مند به فلزیاب در نورفولک پیدا شد، در تحقیقاتی در دیس به عنوان گنجینه اعلام شد
[ترجمه ترگمان]یک سرباز رومی که به وسیله یکی از علاقمندان به فلز در نورفولک پیدا شده است، در یک تحقیق در diss به عنوان گنجینه جواهرات اعلام شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. This detector is a very delicate instrument; it'll go wrong if it's mishandled.
[ترجمه گوگل]این آشکارساز یک ابزار بسیار ظریف است اگر اشتباه گرفته شود، اشتباه خواهد شد
[ترجمه ترگمان]این موج یک ابزار بسیار ظریف است؛ اگر اشتباه کرده باشد، اشتباه خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. "Do you have a metal detector?" — "No, I don't. ".
[ترجمه ShiShi] "ایا شما فلزیاب دارید؟" "نه ندارم"
|
[ترجمه گوگل]"آیا شما یک فلزیاب دارید؟" - "نه، ندارم "
[ترجمه ترگمان]\" آیا شما یک دستگاه تشخیص فلز دارید؟ - نه، نمی دانم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Both men refused to take a lie detector test.
[ترجمه گوگل]هر دو مرد از انجام تست دروغ سنج خودداری کردند
[ترجمه ترگمان]هر دو مرد از انجام تست تشخیص دروغ خودداری کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The sensitivity of the detector can be increased.
[ترجمه سبحان مرادی] حساسیت ردیاب می تونه افزایش یابد
|
[ترجمه گوگل]حساسیت آشکارساز را می توان افزایش داد
[ترجمه ترگمان]حساسیت آشکار ساز می تواند افزایش یابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He was asked to take a lie detector test .
[ترجمه گوگل]از او خواسته شد که آزمایش دروغ سنج را انجام دهد
[ترجمه ترگمان]از او خواسته شد تا تست تشخیص دروغ را انجام دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. It might be prudent to get a virus detector for the network.
[ترجمه گوگل]ممکن است عاقلانه باشد که یک ویروس یاب برای شبکه تهیه کنید
[ترجمه ترگمان]ممکن است عاقلانه باشد که یک دستگاه تشخیص ویروس برای این شبکه بدست آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Now they are building a prototype detector.
[ترجمه گوگل]اکنون آنها در حال ساخت نمونه اولیه آشکارساز هستند
[ترجمه ترگمان]اکنون آن ها در حال ساخت یابنده نمونه اولیه هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. There are now 30,000 metal detector users in Britain alone.
[ترجمه گوگل]اکنون تنها در بریتانیا 30000 کاربر فلزیاب وجود دارد
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر تنها ۳۰۰۰۰ کاربر ردیاب فلزی در بریتانیا وجود دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Be it in a mousetrap or an atomic detector, the right kind of trip-lever can always trigger an arbitrarily large effect.
[ترجمه گوگل]چه در یک تله موش باشد و چه در یک آشکارساز اتمی، نوع مناسب اهرم تریپ همیشه می تواند یک اثر خودسرانه بزرگ ایجاد کند
[ترجمه ترگمان]در یک دستگاه mousetrap یا یک ردیاب اتمی، آن را داشته باشید، نوع درست اهرم می تواند همیشه یک افکت بزرگ را ایجاد کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Every feature detector in the feature-detection stage is linked to every letter detector in the letter-detector stage.
[ترجمه گوگل]هر آشکارساز ویژگی در مرحله تشخیص ویژگی به هر آشکارساز حروف در مرحله آشکارساز حروف مرتبط است
[ترجمه ترگمان]هر یابنده ویژگی در مرحله تشخیص ویژگی به هر یابنده نامه در مرحله ردیاب مربوط می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He developed a detector for decays of carbon- a radioactive form of carbon, that can be used to this end.
[ترجمه گوگل]او یک آشکارساز برای تجزیه کربن - یک شکل رادیواکتیو کربن - ساخته است که می تواند برای این منظور مورد استفاده قرار گیرد
[ترجمه ترگمان]او یک آشکارساز برای تجزیه کربن - یک فرم رادیو اکتیو کربن ایجاد کرد که می تواند برای این منظور مورد استفاده قرار گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The detector has active anti-condensation protection to assure trouble free operation in cold-rooms.
[ترجمه گوگل]این آشکارساز دارای حفاظت ضد تراکم فعال برای اطمینان از عملکرد بدون مشکل در اتاق های سرد است
[ترجمه ترگمان]آشکار کننده برای تضمین انجام عملیات آزاد در اتاق های سرد، از حفاظت ضد انقباض فعال برخوردار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ردیاب (اسم)
tracer, detector

کشف کننده (اسم)
detector, heuristic

یابنده (اسم)
find, getter, discovery, finding, detector, finder, discoverer

موج یاب (اسم)
detector

اشکارگر (اسم)
detector

تخصصی

[شیمی] آشکارساز
[عمران و معماری] شناسگر - آشکار ساز
[برق و الکترونیک] آشکار ساز طبقه ای در گیرنده ها که عمل مدوله زدایی را انجام می دهد. در گیرنده های سورپرهترودین به آن آشکرا ساز دوم می گویند در حالی که در واقع یک مدوله زدا است. آشکار ساز به اصطلاح اول در گیرنده ی سوپرهترودین یک مبدل بسامد است که بسامد حامل ورودی را به بسامد میانی گیرنده تبدیل می کند. - آشکار ساز
[مهندسی گاز] ردیاب، موج یاب، کاشف
[نساجی] جذب کننده - جاذب - ردیاب - وسیله توقف - آشکارساز
[معدن] آشکارساز (تهویه)
[پلیمر] آشکارساز

انگلیسی به انگلیسی

• person or thing that detects; sensor
a detector is an instrument which is used to find or measure something.

پیشنهاد کاربران

detector ( n ) ( dɪˈtɛktər ) =a piece of equipment for discovering the presence of sth, such as metal, smoke, explosives, or changes in pressure or temperature, e. g. a smoke detector.
detector
تشخیص دهنده
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : detect
✅️ اسم ( noun ) : detection / detective / detector
✅️ صفت ( adjective ) : detectable
✅️ قید ( adverb ) : _
Noun.
A machine that is used for finding or noticing sth, a machine that detects sth. . He was asked to take a lie detector test .
Detect . . . verb
Detectable . . . adjective
شناساگر
Metal detectorist
فلز یاب یا گنج باب
Three metal detectorist friends who found a hoard of 150 Roman coins
سنسور تشخیص
مثل سنسور تشخیص فلز که توی فرودگاه هست
کشف کننده
کشف کننده یک فرد است و کشف کردن شغل اوست. بنابراین این واژه یعنی کارآگاه
ردیاب
آشکار ساز
سنسور
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس