designation

/ˌdezɪgˈneɪʃn̩//ˌdezɪɡˈneɪʃn̩/

معنی: تخصیص، اسم، تعیین، نقش
معانی دیگر: گزینش، انتخاب، انتصاب، عنوان، نام، لقب، کنیه، نامگذاری

جمله های نمونه

1. his designation as the leader of the party occasioned a great deal of objection
انتصاب او به عنوان رهبر حزب با مخالفت های زیادی همراه بود.

2. the designation of parking areas for the handicapped
تخصیص محل پارکینگ برای معلولین

3. his official designation is "director of internal affairs"
عنوان رسمی او ((مدیر امور داخلی)) است.

4. The district is under consideration for designation as a conservation area.
[ترجمه گوگل]این منطقه به عنوان منطقه حفاظت شده در دست بررسی است
[ترجمه ترگمان]این ناحیه تحت نظر به عنوان یک منطقه حفاظت شده در نظر گرفته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. What's her official designation now she's been promoted?
[ترجمه حسین کتابدار] حالا که ارتقاء پیدا کرده، عنوان رسمی شغلش چی هست؟
|
[ترجمه گوگل]نام رسمی او اکنون که ارتقا یافته است چیست؟
[ترجمه ترگمان]حالا مقام رسمی او چیه؟ او ترفیع گرفته؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Her official designation is Systems Manager.
[ترجمه ناصر] سمت رسمی او مدیر سیستم ها است
|
[ترجمه گوگل]نام رسمی او مدیر سیستم است
[ترجمه ترگمان]نام رسمی او مدیر سیستم ها است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The designation of special marine reserves and marine sanctuaries shall be subject to the State Council for approval.
[ترجمه گوگل]تعیین ذخایر ویژه دریایی و پناهگاه های دریایی برای تصویب در شورای دولتی است
[ترجمه ترگمان]قرار دادن ذخایر دریایی خاص و پناه گاه های دریایی باید منوط به تصویب شورای دولتی برای تصویب باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. His official designation is Financial Controller.
[ترجمه حسین کتابدار] عنوان رسمی شغلش/کارش ناظر/ممیز مالی است
|
[ترجمه گوگل]نام رسمی او کنترل کننده مالی است
[ترجمه ترگمان]نام رسمی او، کنترل کننده مالی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The designation prevented him from receiving offers from other teams, and his exclusive rights belonged to the Cardinals.
[ترجمه ناصر] اینجا مفهوم مسئولیت داره . . . این مسئولیت یا این سمت مانع از این میشه که از سایر گروه ها پیشنهادی را یا توصیه ای رو قبول بکنه
|
[ترجمه گوگل]این نامگذاری مانع از دریافت پیشنهادات از تیم های دیگر به او شد و حقوق انحصاری او متعلق به کاردینال ها بود
[ترجمه ترگمان]این عنوان مانع از دریافت پیشنهادها دیگر از سوی تیم های دیگر شد و حقوق انحصاری او متعلق به کاردینال ها بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Erik's official designation is Senior Developmental Director.
[ترجمه گوگل]نام رسمی اریک مدیر ارشد توسعه است
[ترجمه ترگمان]نام رسمی اریک مدیر رشد ارشد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Model designation is truly a topic for mind-readers.
[ترجمه گوگل]تعیین مدل واقعاً موضوعی برای ذهن خوانان است
[ترجمه ترگمان]طراحی مدل حقیقتا موضوعی برای ذهن - خوانندگان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Two months later, the designation of a single leader was a means to that end[Sentence dictionary], not an end in itself.
[ترجمه گوگل]دو ماه بعد، تعیین یک رهبر تنها وسیله ای بود برای رسیدن به این هدف [فرهنگ جملات]، نه خود هدف
[ترجمه ترگمان]دو ماه بعد، انتصاب یک رهبر واحد وسیله ای برای رسیدن به این هدف بود (فرهنگ لغت نامه)، نه یک پایان در خود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. But Vargas said the strengthened designation might make a judge more reluctant to order the cross razed.
[ترجمه گوگل]اما وارگاس گفت که این نامگذاری تقویت شده ممکن است قاضی را نسبت به دستور تخریب صلیب بی میل تر کند
[ترجمه ترگمان]اما وارگاس گفت که این طراحی تقویت شده ممکن است باعث شود که قاضی نسبت به ترتیب تخریب مرز تردید بیشتری داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. There has been no serious conflict about the designation of land for particular uses.
[ترجمه گوگل]هیچ تضاد جدی در مورد تعیین زمین برای کاربری های خاص وجود نداشته است
[ترجمه ترگمان]هیچ مناقشه جدی در مورد نقش زمین برای مصارف خاص وجود نداشته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. But Caltrans officials said the scenic-highway designation would not limit traffic, prevent development or halt road-widening projects.
[ترجمه گوگل]اما مقامات Caltrans گفتند تعیین بزرگراه خوش منظره ترافیک را محدود نمی کند، مانع توسعه یا توقف پروژه های تعریض جاده نمی شود
[ترجمه ترگمان]اما مقامات Caltrans گفتند که طراحی این بزرگراه موجب محدود کردن ترافیک، جلوگیری از توسعه یا توقف پروژه های گسترش جاده نمی شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تخصیص (اسم)
dedication, allotment, devotion, appropriation, attribution, designation, consecration

اسم (اسم)
title, appellation, designation, name, noun, appellative, vocable, nomen

تعیین (اسم)
signification, nomination, specification, designation, determination, definition, fixation

نقش (اسم)
figure, stamp, designation, role, pattern, impress, inscription, legend

تخصصی

[عمران و معماری] تسمیه - مقصد
[ریاضیات] معرفی، سمت، نقش

انگلیسی به انگلیسی

• title, descriptive name; nomination, appointment
a designation is a description or name given to a person or thing; a formal word.

پیشنهاد کاربران

✍ توضیح: The act of naming or assigning a title or role 🏷️
🔍 مترادف: Appointment
✅ مثال: His designation as team leader was announced during the meeting.
نام گذاری
👈مترادف؛ Title, appointment, assignment, classification
👇مثال؛
Her new designation as the project manager was well received by the team.
The designation of the area as a national park helps protects its natural beauty.
...
[مشاهده متن کامل]

He proudly accepted the designation of 'Employee of the Month. '

۱. انتصاب ۲. انتخاب. گزینش ۳. نام گذاری ۴. نام. عنوان. لقب ۵. تعیین
مثال:
a leader's designation of his own successor
یک انتصاب فرمانده به {عنوان} جانشین خودش
پست سازمانی
عنوان شغلی
که در فیش حقوقی قید می گردد.
عنوان یا منصب
مثال
My job designation is 'senior analyst' at the company.
فعلش ( designate ) معنای تخصیص دادن، اطلاق کردن
مثال
This area is designated for parking only.
شناسه گذاری
انتصاب، گزینش
دسته بندی
the designation of Arabic music as
microtonal
دسته بندی موسیقی عرب در گروه نیم پرده ای ( ها )
نقش سازمانی ( بیشتر در مصاحبه های فنی به کار برده میشود )
سمت
انتخاب
سِمَت
لقب
شناسه
عنوان، منصب
The designation of rabbi is given when one receives rabbinical ordination, earned by passing extensive examinations on the Torah and Talmud.
منصب خاخام هنگامی داده می شود که کسی دستوری ربانی دریافت کند و با گذراندن امتحانات گسترده در تورات و تلمود بدست آید.
اطلاق، اطلاق کردن
انتصاب - انتخاب
مقام - سمت
مشخصات[مهندسی مواد]، تسمیه[مهندسی مکانیک]، معرفی
تعیین، توصیف
تحریم ها، قرار دادن در لیست تحریم ها ( در متون سیاسی )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢١)

بپرس