descriptive

/dəˈskrɪptɪv//dɪˈskrɪptɪv/

معنی: وصفی، تشریحی، توصیفی
معانی دیگر: (وابسته به علومی که با شرح و طبقه بندی سر و کار دارند) توصیفی، شناسا ساز، بازنمودین، کواشی، کواشگرانه، (دستور زبان) صفت توصیفی (واژه ی "big" در "a big tree" صفت توصیفی است)، روشن، مشروح، وصف کننده

جمله های نمونه

1. descriptive anatomy
کالبدشناسی توصیفی

2. This book is descriptive of a scientific exploration.
[ترجمه گوگل]این کتاب توصیفی از یک کاوش علمی است
[ترجمه ترگمان]این کتاب از نوع توصیفی از یک اکتشاف علمی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He wrote a book descriptive of the frontier provinces.
[ترجمه گوگل]او کتابی در توصیف استان های مرزی نوشت
[ترجمه ترگمان]او کتابی از ایالات مرزی نوشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Each work is prefaced by a descriptive note and concludes with an author's note.
[ترجمه گوگل]هر اثر با یک یادداشت توصیفی مقدمه می شود و با یادداشت نویسنده به پایان می رسد
[ترجمه ترگمان]هر کار با یک یادداشت توصیفی در مقدمه قرار می گیرد و با توجه به یادداشت نویسنده به پایان می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The terms are descriptive of strong emotion.
[ترجمه گوگل]اصطلاحات توصیف کننده احساسات قوی هستند
[ترجمه ترگمان]عبارات توصیفی از احساسات قوی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The passage is purely descriptive.
[ترجمه گوگل]متن کاملاً توصیفی است
[ترجمه ترگمان] راهرو کاملا descriptive
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Write a descriptive passage about spring.
[ترجمه محمد رضا علم طلب] واژه ا ی در توصیف بهار نگارش کنید.
|
[ترجمه گوگل]یک متن توصیفی در مورد بهار بنویسید
[ترجمه ترگمان]یک مسیر توصیفی در مورد بهار بنویسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. When you write your paragraph, include as many descriptive details as possible.
[ترجمه محمد رضا علم طلب] نگارش این پاراگراف از جزئیات بسیار زیادی تشکیل شده است.
|
[ترجمه گوگل]هنگامی که پاراگراف خود را می نویسید، تا حد امکان جزئیات توصیفی را درج کنید
[ترجمه ترگمان]زمانی که این پاراگراف را می نویسید، شامل جزئیات بسیار زیادی نیز می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Fiona would never jock him off, in racing's descriptive phrase.
[ترجمه گوگل]فیونا با عبارت توصیفی مسابقه، هرگز او را بیهوده نمی کند
[ترجمه ترگمان]فیونا هرگز او را از دست نمی داد، با عبارت descriptive
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. It pays most attention to interviews, descriptive accounts, biographies, and autobiographies.
[ترجمه گوگل]بیشترین توجه را به مصاحبه ها، گزارش های توصیفی، بیوگرافی ها و زندگی نامه ها می دهد
[ترجمه ترگمان]این کتاب بیشتر به مصاحبه، حساب های توصیفی، شرح حال و زندگینامه های شخصی می پردازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The high oil content lending black oats their descriptive name made them a traditional feed for horses.
[ترجمه گوگل]محتوای روغن بالا که نام توصیفی جو دوسر سیاه را قرض می دهد، آنها را به خوراک سنتی اسب ها تبدیل کرده است
[ترجمه ترگمان]مقدار بالای روغن که به رنگ سیاه بدل شده بود، آن ها را به یک غذای سنتی برای اسب ها تبدیل کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. This can be broadly broken down for descriptive purposes as a program staff of and a support staff of
[ترجمه گوگل]این را می توان به طور کلی برای اهداف توصیفی به عنوان کارکنان برنامه و کارکنان پشتیبانی تجزیه کرد
[ترجمه ترگمان]این می تواند به طور گسترده برای اهداف توصیفی به عنوان پرسنل برنامه و کارکنان پشتیبانی تجزیه و تحلیل شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Click the mouse on an icon, and a descriptive phrase appears in a box next to the icons.
[ترجمه محمد رضا علم طلب] بر روی یک آیکون تلیک کنید تا جمله توصیفی در راهنمای کنار نقشک ظاهر شود. تلیک و نقشک از واژه های مصوب فرهنگستان زبان و ادی فارسی است. در علوم رایانه ای به جمله یک خطی کنار آیکون جعبه راهنما می گویند.
|
[ترجمه گوگل]ماوس را روی یک نماد کلیک کنید و یک عبارت توصیفی در کادری در کنار نمادها ظاهر می شود
[ترجمه ترگمان]بر روی یک آیکون کلیک کنید و یک جمله توصیفی در جعبه ای کنار شمایل ظاهر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Invalid Descriptive Beliefr Valid descriptive beliefs are easily and readily identified.
[ترجمه گوگل]باورهای توصیفی نامعتبر باورهای توصیفی معتبر به راحتی و به آسانی شناسایی می شوند
[ترجمه ترگمان]Invalid توصیفی توصیف توصیفی معتبر به راحتی و به آسانی شناسایی می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

وصفی (صفت)
adjective, adjectival, descriptive, ordinal

تشریحی (صفت)
descriptive, anatomic, anatomical, exponential, expositive

توصیفی (صفت)
descriptive

تخصصی

[حسابداری] توصیفی
[بهداشت] توصیفی
[ریاضیات] تشریحی، توصیفی، ترسیمی
[آمار] توصیفی

انگلیسی به انگلیسی

• serving to describe, representational, illustrative
descriptive writing describes what something is like.

پیشنهاد کاربران

نوع توصیفش عینی هست ، نه مطابق قاعده و قضاوت که prescriptive.
دیسکریپتیو فرقش با پرسپکتیو اینه اولی توصیف میکنه آن جور که هست. مثلا شما تهرانی او یکی مشهدی حرف می زنین اما پرسپکتیو همه رو فارسی می دونه و انشعاب و اختلاف روحذف میکنه. ان جور که باید باشه، نه آن جور که عیناً هست.
...
[مشاهده متن کامل]

در مطالعه توصیفی دنبال قواعد کلی نمی گرده، هر چه همونجور که هست. اما پرسپکتیو دنبال قواعدکلی و تئوری و نظریه برای عمومیت بخشیدن هست
difference between a prescriptive statement and a descriptive statement?
A descriptive statement captures something the way it is. A prescriptive statement details how something should be. Descriptive statements acknowledge the existence, while prescriptive ones shape existence.

توصیف کننده
تفصیلی
توصیفی
vivid
توضیحی که در بالا عنوان کردم برای کلمه Vignette میباشد. اشباها برای این کلمه ذکر کردم.
# تصاویر کوچک توصیف کننده یک داستان یا متن.
( برای مثال تصویر شخصی که در گوشه یک متن قرار دارد و شما خواهید فهمید کل متن درباره این شخص است ) ،
حتی میتواند تصویر یک لیوان چای ، خودرو یا هر چیزی که متن درباره اش توضیح میدهد باشد.
...
[مشاهده متن کامل]

# در عکاسی:
به معنای کاهش روشنایی ( تیره کردن ) یا کاهش اشباع رنگ حاشیه های عکس است که از آن برای جلب توجه بیشتر مخاطب به مرکز عکس یا به سوی سوژه اصلی در عکس استفاده می شود.

توصیفی، شرحی
مقایسه ای
مقایسه چندین متغیر

بپرس