depravation

/ˌdeprəˈveɪʃən//ˌdeprəˈveɪʃən/

معنی: مصیبت، بد نامی، فساد، تباهی، بد اخلاقی
معانی دیگر: تباهی، فساد، بداخلاقی، مصیبت، بد نامی

جمله های نمونه

1. In order to prevent the environment depravation, the international society, cooperating together to solve the environment problem, has established the sustainable development pattern.
[ترجمه گوگل]به منظور جلوگیری از تخریب محیط زیست، جامعه بین المللی با همکاری یکدیگر برای حل مشکل محیط زیست، الگوی توسعه پایدار را ایجاد کرده است
[ترجمه ترگمان]جامعه بین المللی به منظور جلوگیری از حل مساله محیط زیست، با هم کاری یکدیگر الگوی توسعه پایدار را ایجاد کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Metamorphosis. when depravation becomes a habit. an angel will turn into a devil.
[ترجمه گوگل]دگردیسی وقتی تباهی تبدیل به عادت می شود یک فرشته تبدیل به شیطان می شود
[ترجمه ترگمان]Metamorphosis وقتی که depravation تبدیل به یک عادت شد یه فرشته به شیطان تبدیل میشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. As the main source of environmental depravation, manufacturing has been attached great importance on its environment management to improve environment management to reduce the impact on environment.
[ترجمه گوگل]تولید به عنوان منبع اصلی تخریب محیط زیست، اهمیت زیادی به مدیریت محیط زیست خود داده است تا مدیریت محیط زیست را بهبود بخشد تا تأثیرات آن بر محیط زیست کاهش یابد
[ترجمه ترگمان]به عنوان منبع اصلی of محیطی، تولید به اهمیت زیادی در مدیریت محیط زیست خود به منظور بهبود مدیریت محیط زیست به منظور کاهش تاثیر بر محیط زیست متصل شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. National sovereignty although to world environment of depravation negative have a responsibility, the sovereign state also is a global environment emollient conservator in the meantime.
[ترجمه گوگل]حاکمیت ملی اگرچه در برابر محیط تباهی منفی جهانی مسئولیت دارد، دولت حاکم نیز در این میان حافظ محیط زیست جهانی است
[ترجمه ترگمان]با این حال، حاکمیت ملی با وجود اینکه محیط جهانی of دارای مسئولیت است، دولت مستقل همچنین یک environment جهانی حاوی conservator در این میان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. We can admit the intractability of depravation, and still strive for dignity.
[ترجمه گوگل]ما می‌توانیم سخت‌ناپذیری تباهی را بپذیریم و همچنان برای عزت تلاش کنیم
[ترجمه ترگمان]ما می توانیم the of را بپذیریم، و هنوز برای شان و منزلت تلاش می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Facing the injury, some choose depravation, some choose evasion, and there are also some still stick to their ambitions in the need of self-actualization in the modern society.
[ترجمه گوگل]در مواجهه با آسیب، برخی تباهی را انتخاب می‌کنند، برخی فرار را انتخاب می‌کنند، و برخی نیز همچنان به جاه‌طلبی‌های خود در نیاز به خودشکوفایی در جامعه مدرن پایبند هستند
[ترجمه ترگمان]با روبرو شدن با آسیب، برخی depravation را انتخاب می کنند، برخی فرار را انتخاب می کنند، و برخی نیز هنوز به جاه طلبی خود در نیاز به خود شکوفایی در جامعه مدرن پایبند هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The development of environmental moral and the depravation of global environment provide proper moral conditions and urgent requirements for the punishment of criminal environment infraction.
[ترجمه گوگل]توسعه اخلاق محیطی و تباه شدن محیط جهانی شرایط اخلاقی مناسب و الزامات عاجل را برای مجازات تخلفات محیط کیفری فراهم می کند
[ترجمه ترگمان]توسعه اخلاقی محیطی و the محیط جهانی شرایط اخلاقی مناسب و الزامات فوری برای مجازات تخلفات محیط جنایی فراهم می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. This paper analyzes the cause of water environment depravation during the course of urbanization, and puts forward prevention method.
[ترجمه گوگل]این مقاله به تحلیل علت تخریب محیط زیست آب در دوران شهرنشینی می پردازد و روش پیشگیری را مطرح می کند
[ترجمه ترگمان]این مقاله علت آلودگی محیط زیست آب را طی دوره شهرنشینی بررسی می کند و روش پیش گیری را مطرح می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Childhood was nothing but depravation and humiliation.
[ترجمه گوگل]دوران کودکی چیزی جز خواری و ذلت نبود
[ترجمه ترگمان]دوران کودکی جز depravation و خواری چیزی نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. In recent years, the country has suffered a profound political and economic crisis, and depravation is acute.
[ترجمه گوگل]در سال‌های اخیر، کشور دچار بحران عمیق سیاسی و اقتصادی شده است و تباهی حاد است
[ترجمه ترگمان]در سال های اخیر، این کشور دچار بحران اقتصادی و اقتصادی عمیقی شده است و depravation حاد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. During this period, the destruction of the vegetation in Wenyu drainage area leads to the ecology environment depravation of the area.
[ترجمه گوگل]در این مدت، تخریب پوشش گیاهی در منطقه زهکشی Wenyu منجر به تخریب محیط زیست بوم منطقه می شود
[ترجمه ترگمان]در طول این دوره، تخریب پوشش گیاهی در منطقه فاضلاب Wenyu منجر به محیط زیست اکولوژی در این منطقه می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. But at the same time plantation decreasing, resource shortage and environment depravation also emerge increasing in the progress of ocean space exploitation.
[ترجمه گوگل]اما همزمان با کاهش مزارع، کمبود منابع و تخریب محیط زیست نیز در پیشرفت بهره برداری از فضای اقیانوس ها افزایش می یابد
[ترجمه ترگمان]اما در همان زمان در حال کاهش، کمبود منابع و محیط زیست نیز در پیشرفت بهره برداری از فضای اقیانوس افزایش می یابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Two is an existence crisis that brings from the ecosystem environment depravation but put forward of.
[ترجمه گوگل]دو بحران هستی است که از تخریب محیط زیست اکوسیستم می آورد اما مطرح می شود
[ترجمه ترگمان]دو مورد یک بحران وجود دارد که محیط اکوسیستم را به ارمغان می آورد، اما به پیش می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. This kind of value, which pursues merchandise unilaterally, caused problems such as the pollution of the environment, the ecosystem depravation and the shortage of resources inevitably.
[ترجمه گوگل]این نوع ارزش که کالا را به صورت یک طرفه دنبال می کند، ناگزیر مشکلاتی از جمله آلودگی محیط زیست، تخریب اکوسیستم و کمبود منابع را به همراه داشت
[ترجمه ترگمان]این نوع ارزش که کالاها را به طور یک جانبه به دنبال می گیرد، مشکلاتی از قبیل آلودگی محیط زیست، اکوسیستم اکوسیستم و کمبود منابع را به ناچار به دنبال دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مصیبت (اسم)
calamity, affliction, catastrophe, disaster, mishap, tragedy, suffering, sorrow, bale, depravation

بد نامی (اسم)
ignominy, infamy, notoriety, blot, calumny, depravation, discredit, disrepute, odium, unpopularity

فساد (اسم)
mortification, decline, decay, decadence, dissolution, spoil, turpitude, fornication, depravity, vice, depravation, degeneration, degeneracy, corruption, immorality, necrosis, putrefaction, putrescence, invalidity, harlotry, vitiation

تباهی (اسم)
decay, perdition, ruin, wickedness, spoil, reprobation, depravity, depravation, degeneration, destruction, ruination, vitiation

بد اخلاقی (اسم)
petulance, depravation, immorality, misconduct, petulancy

انگلیسی به انگلیسی

• corruption, degeneracy, perversion

پیشنهاد کاربران

بپرس