denote

/dɪˈnoʊt//dɪˈnəʊt/

معنی: معنی کردن، علامت گذاردن
معانی دیگر: نشانگر بودن، حاکی بودن، دلالت کردن بر، معنی صریح دادن، (دقیقا) معنی دادن، چم دادن، آشکار چم دادن (در مقایسه با معنی ضمنی دادن: connote)، مشخص کردن، تفکیک کردن، علامت بودن، معنی دادن

جمله های نمونه

1. dark clouds denote rain
ابرهای سیاه نشانگر باران است.

2. What does the word 'curriculum' denote that 'course' does not?
[ترجمه آرش راد] کلمه 'curriculum' چه مفهومی را می رساند که کلمه 'course' نمی تواند برساند؟
|
[ترجمه گوگل]کلمه "برنامه درسی" چه چیزی را نشان می دهد که "دوره" نشان نمی دهد؟
[ترجمه ترگمان]برنامه آموزشی چه چیزی را نشان می دهد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Red eyes denote strain and fatigue.
[ترجمه گوگل]قرمزی چشم نشان دهنده فشار و خستگی است
[ترجمه ترگمان]چشم های قرمز نشان دهنده خستگی و خستگی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The flashing lights denote dangerous roads ahead.
[ترجمه Navid Izadi] چراغ های چشمک زن نشانگر خطرات پیش رو در جاده ها هستند
|
[ترجمه گوگل]چراغ های چشمک زن نشان دهنده جاده های خطرناک پیش رو است
[ترجمه ترگمان]نوره ای درخشان جاده خطرناک را نشان می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. We often denote danger by red letters.
[ترجمه روژین] ما غالبا خطر را با حروف قرمز نشان می دهیم.
|
[ترجمه گوگل]ما اغلب خطر را با حروف قرمز نشان می دهیم
[ترجمه ترگمان]ما اغلب با حروف قرمز خطر را نشان می دهیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Crosses on the map denote villages.
[ترجمه Peter Strahm] ضربدر های روی نقشه روستاها را نشان میدهند.
|
[ترجمه گوگل]صلیب های روی نقشه نشان دهنده روستاها هستند
[ترجمه ترگمان]Crosses روی نقشه نشان دهنده روستاها هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Arrows denote the positions of the close migrating bands.
[ترجمه گوگل]فلش ها موقعیت نوارهای مهاجرتی نزدیک را نشان می دهند
[ترجمه ترگمان]فلش ها نشان دهنده موقعیت باندهای پرواز نزدیک هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The loss of colour does not denote any particular condition.
[ترجمه مهناز] بی رنگ شدن نشان دهنده قرارگرفتن در شرایط خاص نیست
|
[ترجمه گوگل]از دست دادن رنگ نشان دهنده شرایط خاصی نیست
[ترجمه ترگمان]رنگ از دست دادن رنگ شرایط خاصی را نشان نمی دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The bar lines denote standard errors.
[ترجمه گوگل]خطوط نوار نشان دهنده خطاهای استاندارد است
[ترجمه ترگمان]خطوط میله ای نشان دهنده خطاهای استاندارد هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The three dotted lines have different elevations and denote differences in relative organ size associated with changes in life style.
[ترجمه گوگل]سه خط نقطه چین دارای ارتفاعات مختلف هستند و نشان دهنده تفاوت در اندازه نسبی اندام مرتبط با تغییر در سبک زندگی است
[ترجمه ترگمان]این سه خط نقطه چین دارای ارتفاعات متفاوت هستند و تفاوت در اندازه اندام نسبی مرتبط با تغییرات سبک زندگی را نشان می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. They also denote deliberate obfuscations deriving from Dada and Surrealism.
[ترجمه گوگل]آنها همچنین به ابهامات عمدی ناشی از دادا و سوررئالیسم اشاره می کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها همچنین obfuscations آگاهانه ناشی از Dada و Surrealism را نشان می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. It can also denote an idea.
[ترجمه گوگل]همچنین می تواند یک ایده را نشان دهد
[ترجمه ترگمان]هم چنین می تواند بیانگر یک ایده باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Universal concepts denote phenomena which are presumed to occur universally, regardless of historical epoch or type of society.
[ترجمه گوگل]مفاهیم جهانی به پدیده‌هایی اشاره می‌کنند که تصور می‌شود بدون توجه به دوره تاریخی یا نوع جامعه، به طور جهانی رخ می‌دهند
[ترجمه ترگمان]مفاهیم جهانی نشان دهنده پدیده هایی است که به طور جهانی، صرف نظر از وقایع تاریخی یا نوع جامعه رخ می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Also used to denote a specially styled company name designed as part of a corporate image.
[ترجمه گوگل]همچنین برای نشان دادن نام شرکتی با سبک خاص که به عنوان بخشی از تصویر شرکت طراحی شده است، استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]همچنین برای نشان دادن نام یک شرکت طراحی شده به عنوان بخشی از یک تصویر شرکت استفاده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. It served above all to denote the superior status of chiefs against commoners.
[ترجمه گوگل]این بیش از هر چیز نشان دهنده موقعیت برتر روسا در برابر مردم عادی بود
[ترجمه ترگمان]بالاتر از همه، نشان دادن مقام برتر روسا در برابر مردم عادی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

معنی کردن (فعل)
explain, define, signify, interpret, translate, denote, give the meaning

علامت گذاردن (فعل)
score, mark, denote

تخصصی

[ریاضیات] نشان دادن، نمایش دادن، نمایاندن، علامت گذاشتن، نشان کردن، علامت گذاری

انگلیسی به انگلیسی

• symbolize; mark
if one thing denotes another, it is a sign or indication of it; a formal word.
what a word or name denotes is what it means or refers to; a formal word.

پیشنهاد کاربران

نشانگر چیزی بودن، حکایت داشتن از چیزی، بیانگر چیزی بودن، دلالت داشتن بر چیزی، معنی دادن، از نظر منطقی مصداق داشتن.
بیانگر چیزی بودن
مقرر
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : denote
✅️ اسم ( noun ) : denotation
✅️ صفت ( adjective ) : denotational
✅️ قید ( adverb ) : _
to represent or mean something
نشان دادن، بیانگر چیزی بودن
His angry tone denoted extreme displeasure.
The colour red is used to denote passion or danger.
منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/denote
بیانگر چیزی بودن
The color red denote passion or anger
تصریح کردن
دلالت کردن
interpret
نشان دادن/اشاره و دلالت داشتن بر چیزی/نشانگر و نشانه ی چیزی بودن/به معنی چیزی بودن، یعنی.
نمایانگر/بیانگر/مبین چیزی بودن
بکاررفتن - نشان دادن

معنی کلمه - > نشان می دهیم
برشمردن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)

بپرس