denial

/dəˈnaɪəl//dɪˈnaɪəl/

معنی: انکار، رد، تکذیب، عدم پذیرش، حاشا
معانی دیگر: ناخستویی، واسرنگیدن، ارندان، پرده پوشی، ناپذیرایی، عاق سازی، دست رد (بر سینه ی کسی) زدن، پس زدن، روگردانی، رجوع شود به: self-denial

جمله های نمونه

1. her denial that her son is a gambler
واسرنگیدن او بر این که پسرش قمارباز نیست.

2. the denial of a rumor
انکار یک شایعه

3. the denial of his own parents was the cruelest thing he did
روگردانی از پدر و مادر خود ظالمانه ترین عمل او بود.

4. the denial of his request
رد درخواست او

5. the denial of the news
تکذیب خبر

6. the denial of the principles of communism by the party leaders themselves
رد اصول کمونیسم توسط خود سران حزب

7. a blank denial
انکار محض

8. a categorical denial
انکار موکد

9. a flat denial
انکار محض

10. a straight denial
انکار محض

11. the vigor of her denial
شدت انکار او

12. The chairman of the company issued a denial of the allegations.
[ترجمه زباری] رییس هیئت مدیره شرکت، تکذیب نامه ای جهت این اتهام صادر کرد
|
[ترجمه گوگل]رئیس هیئت مدیره این شرکت این اتهامات را رد کرد
[ترجمه ترگمان]رئیس شرکت تکذیب این اتهامات را رد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The document contains an explicit denial that the company ever sold arms.
[ترجمه زباری] این سند محتوی تکذیب قاطع این موضوع است که شرکت تاکنون به فروش اسلحه اقدام کرده است.
|
[ترجمه گوگل]این سند حاوی تکذیب صریح این است که این شرکت هرگز سلاح فروخته است
[ترجمه ترگمان]این سند شامل یک انکار صریح است که شرکت تا به حال اسلحه می فروشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The minister has issued a flat denial of the accusations against her.
[ترجمه زباری] خانم وزیر، به طور محض هرگونه اتهامی بر علیه خود را رد کرد.
|
[ترجمه گوگل]وزیر اتهامات وارده علیه خود را رد کرده است
[ترجمه ترگمان]وزیر با صدور flat اتهامات علیه وی را تکذیب کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Dictatorship stands for the denial of individual freedom.
[ترجمه گوگل]دیکتاتوری به معنای نفی آزادی فردی است
[ترجمه ترگمان]Dictatorship برای انکار آزادی فردی می ایستد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. His denial of responsibility for the accident was unconvincing.
[ترجمه گوگل]انکار او از مسئولیت این حادثه قانع کننده نبود
[ترجمه ترگمان]انکار مسئولیت این حادثه غیرقابل قبول بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. Nor did his denial carry conviction.
[ترجمه گوگل]انکار او نیز محکومیتی نداشت
[ترجمه ترگمان]حتی انکار او هم اعتقاد نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

انکار (اسم)
abjuration, denial, repudiation, disavowal, gainsay, disclamation, abnegation

رد (اسم)
denial, disavowal, rejection, abnegation, pass, refusal, trace, veto, exception, contradiction, rebuff, rebuttal, repulse, disapproval, disapprobation, contestation, disproof

تکذیب (اسم)
denial, rebuttal, confutation, refutation, disproof

عدم پذیرش (اسم)
denial, rejection, non-admission, non-admittance

حاشا (اسم)
denial

تخصصی

[ریاضیات] ضد یک حکم، خلف، نفی، تکذیب، انکار، رد،

انگلیسی به انگلیسی

• refusal to accept, refusal to believe, refusal to recognize; act of denying
a denial of something such as an accusation is a statement that it is not true.
if there is denial of something that people think they have a right to, they are not allowed to have it.

پیشنهاد کاربران

1. تکذیب. انکار 2. حاشا 3. عدم پذیرش. رد 4. محرومیت
مثال:
a flat denial
یک عدمِ پذیرشِ صریح
یک تکذیب و انکارِ رک و راست
Denial
تن زدن از . . .
انکار - تکذیب
💠 Oh! Eternal wheel ever running here and there is killing us.
Enslavement in the whirling of the wheel is killing us.
One denial and all these tribulations.
Oh death! Come. For life is killing us.
...
[مشاهده متن کامل]

ای چرخ فلک دوندگی ما را کُشت
بر درگه خلق بندگی ما را کُشت.
یک منکر این همه صفات واجب
اِی مرگ بیا، که زندگی ما را کُشت.

حاشا کردن
زیر بار نرفتن
Being IN denial
با حرف اضافه in
در وضعیت انکار،
وقتی کسی چیزی رو نمی پذیره یا اصطلاحا زیر بار نمیره
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : deny
اسم ( noun ) : denial
صفت ( adjective ) : deniable
قید ( adverb ) : _
Being on denial =
در وضعیت انکار بودن
( اصطلاح است )
denial ( روان‏شناسی )
واژه مصوب: انکار
تعریف: سازوکاری دفاعی که در آن افکار و احساسات و اعمال و وقایع دردناک و ناپذیرفته با بیرون راندن از خودآگاه نادیده انگاشته میشود
انکار
محروم کردن/ساختن
تکذیب
Officials did not believe the runner's denial that he had taken drugs.
امتناع و سرباززنی و تن ندادن
He's still in denial about the break - up of his relationship.
روی گردانی و پشت کردن، دست رد زدن
...
[مشاهده متن کامل]

( If I did what you ask, it would be a denial of everything I stand for ( = believe in
منع و جلوگیری
a gross denial of justice

زیرِ بار نرفتن
پس زدن
[روانشناسی]باطل سازی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)

بپرس