deliverance

/dəˈlɪvərəns//dɪˈlɪvərəns/

معنی: رهایی، رستگاری، خلاصی، فراغت از زایمان، خلاص
معانی دیگر: وارستگی، نجات، رهایش، آزادی

جمله های نمونه

1. their deliverance from sin
رهایی آنان از گناه

2. the jews, deliverance by moses
نجات یهودیان توسط موسی

3. They prayed for an early deliverance from captivity.
[ترجمه حمید سانی] آنهابرای زودتر خلاص شدن از اسارت دعا کردند.
|
[ترجمه گوگل]آنها برای نجات زودهنگام از اسارت دعا کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها برای رهایی از حبس اولیه دعا کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. We pray for deliverance from our sins.
[ترجمه امین] ما برای رهایی از گناهانمان دعا می کنیم.
|
[ترجمه گوگل]ما برای رهایی از گناهانمان دعا می کنیم
[ترجمه ترگمان]برای رهایی از گناهان ما دعا می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The oppressed long for deliverance and liberation.
[ترجمه گوگل]مستضعفان آرزوی رهایی و رهایی دارند
[ترجمه ترگمان]راه طولانی برای نجات و رهایی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. They praised God for their safe deliverance from the difficult position.
[ترجمه حمید سانی] آنهابخاطر نجاتشان از مصائب وایمن ماندن ازمخاطرات، سپاسگذار خداوند بودند.
|
[ترجمه گوگل]خداوند را به خاطر رهایی ایمن از موقعیت سخت ستایش کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها از خدا به خاطر رهایی امن از این موقعیت دشوار تمجید کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The opening scene shows them celebrating their sudden deliverance from war.
[ترجمه حمید سانی] اولین صحنه، جشن وشادیشان از اتمام به یکباره وناگهانی جنگ را نمایش میدهد.
|
[ترجمه گوگل]صحنه آغازین آنها را در حال جشن گرفتن رهایی ناگهانی خود از جنگ نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]صحنه افتتاح نمایش آن ها را نشان می دهد که نجات ناگهانی آن ها از جنگ است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Then he became instrumental in a signal deliverance for his country.
[ترجمه حمید سانی] از آن پس، او وسیله نجات کشورش شد.
|
[ترجمه گوگل]سپس او در یک رهایی سیگنال برای کشورش نقش داشت
[ترجمه ترگمان]آن وقت او در راه نجات کشورش به او کمک کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. His prayer is a cry for deliverance from his brother.
[ترجمه حمید سانی] نماز وگریه اش برای رستگاری برادرش است.
|
[ترجمه حمید سانی] تضرع ودعایش واسه رستگاری برادرشه
|
[ترجمه گوگل]دعای او فریاد نجات از برادرش است
[ترجمه ترگمان]دعای او برای رهایی از برادرش گریه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. BMost, like Ashley, suffer silently, praying for deliverance in the night.
[ترجمه حمید سانی] بیشترشون همانند"اشلی"دردل شب ودرسکوت اشک میریختن وغصه میخوردن وبرای رهایی دعامیکردن.
|
[ترجمه گوگل]بیشتر آنها، مانند اشلی، در سکوت رنج می برند و در شب برای رهایی دعا می کنند
[ترجمه ترگمان]BMost، مثل اشلی، بی صدا رنج می برد، برای نجات شب دعا می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He prayed to himself for deliverance.
[ترجمه گوگل]او برای نجات خود با خود دعا کرد
[ترجمه ترگمان]برای نجات خود دعا می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. On the day of deliverance, I rushed home after work to unpack my system and put it together.
[ترجمه گوگل]روز رهایی، بعد از کار به سرعت به خانه رفتم تا سیستمم را باز کنم و کنار هم بگذارم
[ترجمه ترگمان]در روز نجات، بعد از کار به خانه دویدم تا system را باز کنم و آن را کنار هم قرار دهم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. My own deliverance from the Voc.
[ترجمه گوگل]نجات خودم از Voc
[ترجمه ترگمان]نجات خودم از the
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. It describes how deliverance from evil is achieved through the payment of a price.
[ترجمه گوگل]شرح می دهد که چگونه رهایی از شر از طریق پرداخت بهایی حاصل می شود
[ترجمه ترگمان]این نشان می دهد که چگونه رهایی از شر از طریق پرداخت یک قیمت حاصل می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Most were content to contemplate their deliverance, but some were more boisterous.
[ترجمه گوگل]بیشتر آنها راضی بودند که به رهایی خود فکر کنند، اما برخی پرهیاهوتر بودند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از آن ها راضی بودند که رهایی خود را تماشا کنند، اما برخی از آن ها more بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

رهایی (اسم)
release, emancipation, escape, acquittance, quietus, liberation, salvation, delivery, deliverance, rescue, riddance, extrication, escapement, go-by

رستگاری (اسم)
emancipation, salvation, deliverance, redemption

خلاصی (اسم)
release, deliverance, redemption, rescue, riddance, extrication

فراغت از زایمان (اسم)
deliverance

خلاص (اسم)
deliverance

انگلیسی به انگلیسی

• liberation, emancipation; public announcement of a decision (verdict, etc.)

پیشنهاد کاربران

رهایی. نجات
مثال:
the Jews, deliverance by Moses
رهایی و نجات قوم یهود توسط حضرت موسی
به معنای بیانیه رسمی هم هست مثل چیزی که توسط دولت تصویب میشه
❝ The council's deliverance on the issue caused widespread controversy.
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : deliver
✅️ اسم ( noun ) : delivery / deliverance / deliverable / deliverer
✅️ صفت ( adjective ) : _
✅️ قید ( adverb ) : _
پستی و بلندی

بپرس