degrade

/dɪˈɡreɪd//dɪˈɡreɪd/

معنی: پست کردن، خفت دادن، تنزل کردن، تنزل دادن، تنزل رتبه دادن، منحط کردن
معانی دیگر: (مثلا به منظور تنبیه) تنزل رتبه دادن، فروزینه کردن، فروداشتن، کم ارزش کردن، بی آبرو کردن، خوار و خفیف کردن، دون کردن، (زمین شناسی) فرو ساییدن، نهشت بری کردن، (شیمی - ماده ی آلی را تبدیل به ترکیب ساده تری کردن) استحاله کردن، فروسان کردن، (نادر) نزول کردن، (خود به خود) فروزینه شدن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: degrades, degrading, degraded
(1) تعریف: to bring (someone or something) down in moral or intellectual character; deprave; debase.
مترادف: corrupt, debase, deprave
متضاد: uplift
مشابه: debauch, pervert, rot, subvert, taint

- The board felt that such risqu� literature would degrade the minds of the youth.
[ترجمه گوگل] هیئت مدیره احساس کرد که چنین ادبیات خطرناکی ذهن جوانان را تحقیر می کند
[ترجمه ترگمان] هیات مدیره احساس می کرد که این ادبیات risqu ذهن جوانان را تنزل می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to bring (someone) down from a higher to a lower rank, degree, status, or the like, esp. to deprive of a position, title, or office.
مترادف: bust, demote, downgrade
متضاد: advance, elevate
مشابه: abase, cashier, defrock, demean, depose, dethrone, dismiss, disparage, lower, remove, unseat

- Because of his disrespectful behavior toward an officer, he was degraded to private.
[ترجمه گوگل] به دلیل رفتار بی احترامی که نسبت به یک افسر داشت، او را به خصوصی تنزل دادند
[ترجمه ترگمان] به خاطر رفتار disrespectful نسبت به یک افسر از آن به خصوصی تنزل کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: to lower in the opinion of others or in self-respect; bring into dishonor or disgrace.
مترادف: abase, demean, discredit, disgrace, dishonor, disparage, shame, soil
متضاد: dignify, exalt
مشابه: belittle, defame, deflate, denigrate, dirty, humble, humiliate, taint, tarnish

- The discovery of his involvement in the scandal degraded him in the eyes of the public.
[ترجمه گوگل] کشف دست داشتن او در این رسوایی او را در نظر مردم تحقیر کرد
[ترجمه ترگمان] کشف دخالت او در این رسوایی او را در انظار عمومی خوار کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- It's honest work, so I don't feel it degrades me to do it.
[ترجمه زینب سرآمد] این کار شرافتمندانه است، بنابراین احساس نمی کنم انجام دادن آن ارزش مرا کم کند.
|
[ترجمه گوگل] این کار صادقانه است، بنابراین من احساس نمی کنم انجام آن من را تحقیر می کند
[ترجمه ترگمان] این کار شرافتمندانه است، برای همین احساس نمی کنم که این کار برای من بی ارزش است که این کار را بکنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: to reduce in value, amount, or intensity.
مترادف: debase, depress, devalue, lower, reduce
مشابه: alloy, deplete, deprecate, depreciate

- Excessive farming of the land degraded the soil.
[ترجمه گوگل] کشاورزی بیش از حد زمین باعث تخریب خاک شد
[ترجمه ترگمان] کشاورزی بیش از حد زمین باعث تنزل خاک می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(5) تعریف: to break down the complexity of (a substance); decompose.
مترادف: decompose
مشابه: decay, rot

- Exposure to hot and cold air will degrade the wood eventually.
[ترجمه گوگل] قرار گرفتن در معرض هوای سرد و گرم در نهایت باعث تخریب چوب می شود
[ترجمه ترگمان] قرار گرفتن در معرض هوای گرم و سرد، در نهایت چوب را کاهش خواهد داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• : تعریف: of a substance, to break down or decompose.
مترادف: decompose
مشابه: decay, rot

- The metal will degrade over time.
[ترجمه گوگل] فلز به مرور زمان تحلیل می رود
[ترجمه ترگمان] فلز در طول زمان تنزل خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. to degrade oneself by cheating in an examination
با تقلب در امتحان خود را بی آبرو کردن

2. films that degrade women
فیلم هایی که از ارزش زن می کاهد.

3. No one can degrade us except ourselves; that if we are worthy, no influence can defeat us.
[ترجمه گوگل]هیچ کس جز خودمان نمی تواند ما را تحقیر کند که اگر شایسته باشیم، هیچ نفوذی نمی تواند ما را شکست دهد
[ترجمه ترگمان]هیچ کس نمی تواند ما را خوار و خفیف کند، مگر خودمان، که اگر ما شایستگی داشته باشیم، هیچ تاثیری بر ما نخواهد گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. How can you degrade yourself by writing such trash?
[ترجمه گوگل]چگونه می توانید با نوشتن چنین زباله هایی خود را تحقیر کنید؟
[ترجمه ترگمان]چطور می تونی با نوشتن چنین مزخرفاتی خودت رو خوار و خفیف کنی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Don't degrade yourself by answering him.
[ترجمه گوگل]با پاسخ دادن به او خودتان را تحقیر نکنید
[ترجمه ترگمان]با جواب دادن به او خودت را ضایع نکن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. No one but ourselves can degrade us.
[ترجمه گوگل]هیچ کس جز خودمان نمی تواند ما را تحقیر کند
[ترجمه ترگمان] هیچ کس جز ما نمی تونه ما رو نابود کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. A dishonest action like that will degrade you.
[ترجمه گوگل]چنین اقدام غیر صادقانه ای شما را تحقیر می کند
[ترجمه ترگمان]عمل dishonest مثل این است که شما را تنزل می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. In such conditions, animal bones of any kind degrade very fast, and no fossilisation occurs.
[ترجمه گوگل]در چنین شرایطی، استخوان‌های حیوانی از هر نوعی که باشند، خیلی سریع تحلیل می‌روند و هیچ فسیل‌سازی رخ نمی‌دهد
[ترجمه ترگمان]در چنین شرایطی، استخوان های حیوانات از هر نوع، خیلی سریع کاهش می یابند و هیچ fossilisation رخ نمی دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. All paid jobs absorb and degrade the mind. Aristotle
[ترجمه گوگل]همه مشاغل مزدبگیر ذهن را جذب و تحقیر می کنند ارسطو
[ترجمه ترگمان]تمام مشاغل پرداخت شده، ذهن را جذب و خفیف می کنند ارسطو
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. When materials finally degrade, resources are lost for ever, so it is better to reuse them.
[ترجمه گوگل]هنگامی که مواد در نهایت تجزیه می شوند، منابع برای همیشه از بین می روند، بنابراین بهتر است از آنها دوباره استفاده کنید
[ترجمه ترگمان]هنگامی که مواد در نهایت تجزیه می شوند، منابع برای همیشه از دست می روند، بنابراین بهتر است که آن ها را استفاده مجدد کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Black plastic starts to degrade upon exposure to sunlight.
[ترجمه گوگل]پلاستیک سیاه با قرار گرفتن در معرض نور خورشید شروع به تخریب می کند
[ترجمه ترگمان]پلاستیک سیاه در معرض قرار گرفتن در معرض نور خورشید قرار می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Hay says that Sarin would normally degrade in an open environment in a matter of hours.
[ترجمه گوگل]هی می گوید که سارین به طور معمول در یک محیط باز در عرض چند ساعت تخریب می شود
[ترجمه ترگمان]هی می گوید که Sarin به طور طبیعی در یک محیط باز در عرض چند ساعت تنزل خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. In conversation we use the word to mean degrade, injure, or destroy.
[ترجمه گوگل]در مکالمه ما از این کلمه به معنای تنزل دادن، آسیب رساندن یا نابود کردن استفاده می کنیم
[ترجمه ترگمان]در محاوره ما از کلمه برای تنزل، آسیب زدن و یا تخریب استفاده می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. These terms are obviously meant to degrade Tom and this also shows racial prejudice although not to such a great extent.
[ترجمه گوگل]بدیهی است که منظور از این اصطلاحات تحقیر تام است و این نیز تعصب نژادی را نشان می‌دهد، هرچند نه تا حد زیادی
[ترجمه ترگمان]این شرایط به طور آشکاری به معنی تنزل تام است و این هم تعصب نژادی را هرچند تا حد زیادی نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Grease and oil degrade ordinary anti-fatigue mats and shorten service life.
[ترجمه گوگل]گریس و روغن تشک های معمولی ضد خستگی را تحلیل می برند و عمر مفید را کوتاه می کنند
[ترجمه ترگمان]روغن و روغن، تشک معمولی ضد خستگی را کاهش داده و عمر خدماتی را کوتاه می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پست کردن (فعل)
abase, post, humble, debase, degrade, demean, humiliate, mortify, disrate, disparage, vulgarize

خفت دادن (فعل)
degrade, abuse, derogate

تنزل کردن (فعل)
degrade, decline, decay, fall

تنزل دادن (فعل)
degrade, reduce, lower, play down

تنزل رتبه دادن (فعل)
degrade, demote

منحط کردن (فعل)
degrade

تخصصی

[عمران و معماری] پست شدن - فروساییدن
[زمین شناسی] پست شدن، فرو سائیدن، تجزیه شدن
[ریاضیات] تنزل دادن، تنزل کردن

انگلیسی به انگلیسی

• humiliate, dishonor; reduce (in size, amount, etc.); break down (chemistry)
to degrade someone means to make them seem less respectable or important than they really are.

پیشنهاد کاربران

مستهلک کردن
Exposure to harsh environments can degrade the machine’s components over time.
ارزش خود را پایین آوردن
degrade oneself
فروپایه کردن
فرومایه کردن
تخریب شدن
degradation ( n )
/ˌdeɡ. rəˈdeɪ. ʃən/
degradable ( adj )
/dɪˈɡreɪ. də. bəl/
degrade ( v )
/dɪˈɡreɪd/
biodegradable ( adj )
/ˌbaɪ. oʊ. dɪˈɡreɪ. də. bəl
biodegrade ( v )
/ˌbaɪ. oʊ. dɪˈɡreɪd/
cut down
در دیالوگ های انیمیشن شاهزاده و قورباغه 2009:
How degrading!
چه خفتی!، چقدر تحقیر کننده!
تحقیر کردن
۱. تحقیر کردن - خوار و خفیف کردن چیزی یا کسی - رسوا کردن - بدنام کردن - بی احترامی کردن - یعنی جوری رفتار کردن با چیزی یا کسی طوریکه انگار ارزش اون پایین تر ازین حرفاست ( v )
۲. تجزیه کردن ( شیمی )
کاهش
کهنه شدن / فرسوده شدن
هضم شدن ، تجزیه شدن
تلف شدن
degraded energy
انرژی تلف شده
( فیزیک )
[شیمی] شکستن، تجزیه کردن
تحقیر و تضعیف کردن
انحطاط پیداکردن
مخدوش کردن
زوال - فاسد کردن
کارایی یک سامانه را تنزل دادن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٧)

بپرس