• (1)تعریف: the act of deserting or renouncing loyalty to something to which one is supposed to be loyal, such as one's country, duty, religion, or party.
• (2)تعریف: a failure, lack, or loss of something; deficiency.
جمله های نمونه
1. His defection to the other side was the ultimate betrayal.
[ترجمه گوگل]فرار او به طرف مقابل نهایت خیانت بود [ترجمه ترگمان]فرار او به سوی دیگر، خیانت نهایی بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. Recent changes in policy have resulted in large-scale defection from the party.
[ترجمه گوگل]تغییرات اخیر در سیاست منجر به جدایی گسترده از حزب شده است [ترجمه ترگمان]تغییرات اخیر در سیاست منجر به فرار گسترده از سوی حزب شده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. To attempt defection would be to sign their death warrants, and no man could be expected to do that.
[ترجمه گوگل]تلاش برای فرار به معنای امضای حکم اعدام آنهاست و از هیچ مردی نمی توان انتظار داشت که این کار را انجام دهد [ترجمه ترگمان]فرار کردن به فرار از حکم اعدام صادر خواهد شد و هیچ مردی نباید انتظار داشته باشد که این کار را بکند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. The more sceptical see Vercruysse's defection simply as a private tiff between the artist and Hoet.
[ترجمه گوگل]کسانی که شکاک ترند، فرار ورکروس را صرفاً به عنوان یک تنش خصوصی بین هنرمند و هوت می بینند [ترجمه ترگمان]هر فرد شکاک، فرار Vercruysse را به سادگی یک TIFF خصوصی بین هنرمند و Hoet می بیند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Following Rothermere's defection, radical voices within the movement suggested the use of open anti-semitism to stimulate popular response.
[ترجمه گوگل]پس از فرار روترمر، صداهای رادیکال در درون جنبش استفاده از یهودستیزی آشکار را برای تحریک واکنش مردم پیشنهاد کردند [ترجمه ترگمان]پس از فرار Rothermere، صداهای رادیکال داخل این جنبش، استفاده از anti آزاد برای تحریک واکنش عمومی را مطرح کردند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Mukhamedov's defection two years ago, just as Communism was falling apart, will not be forgiven in a hurry.
[ترجمه گوگل]فرار محمداف دو سال پیش، درست زمانی که کمونیسم در حال فروپاشی بود، با عجله بخشیده نخواهد شد [ترجمه ترگمان]فرار Mukhamedov دو سال پیش، همانطور که کمونیسم در حال سقوط است، به سرعت بخشیده نخواهد شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Philby remained bitter towards Burgess, whose defection had thrown suspicion on him and ultimately led to his unmasking.
[ترجمه مریم مزدایی] فیلمی به بورگس بدگمان ماند، چرا که گریز او باعث شده بود سوئ ظن متوجهش شود که سرانجام هم ، نقاش را برداشت.
|
[ترجمه گوگل]فیلبی نسبت به برگس، که فرارش مشکوک به او شده بود و در نهایت منجر به افشای نقاب او شد، تلخ ماند [ترجمه ترگمان]Philby نسبت به برجس، که defection به او بدگمان شده بودند و سرانجام به unmasking منتهی می شد، bitter مانده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. The defection of foreign personnel from his programme, that too was crisis.
[ترجمه گوگل]کناره گیری پرسنل خارجی از برنامه او نیز بحرانی بود [ترجمه ترگمان]فرار پرسنل خارجی از برنامه اش، آن هم یک بحران بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Andy Hertzfeld recalls being so stunned at the defection that he felt the entire project might fall apart.
[ترجمه گوگل]اندی هرتسفلد به یاد می آورد که از این فرار چنان حیرت زده بود که احساس می کرد ممکن است کل پروژه از بین برود [ترجمه ترگمان]اندی هرتزفلد به خاطر این که احساس می کرد کل پروژه ممکن است از بین برود گیج شده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Warwick's defection also called into question the loyalty of royal retainers within the duchy of Lancaster.
[ترجمه گوگل]فرار وارویک همچنین وفاداری نگهبانان سلطنتی در دوک نشین لنکستر را زیر سوال برد [ترجمه ترگمان]جدایی آو واریک نیز به منزله زیر سوال بردن وفاداری of سلطنتی در دو کنشین لنکستر خوانده شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. The successful defection of Lyalin presented MI 5 with a unique opportunity.
[ترجمه گوگل]فرار موفقیت آمیز لیالین برای MI 5 یک فرصت منحصر به فرد ایجاد کرد [ترجمه ترگمان]فرار موفقیت آمیز of در ۵ ام آی را با یک فرصت منحصر به فرد ارایه داد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Deadlock is a boring game where mutual defection pays best.
[ترجمه گوگل]Deadlock یک بازی خسته کننده است که در آن فرار متقابل بهترین سود را دارد [ترجمه ترگمان]بازی کردن یک بازی خسته کننده است که در آن فرار دو طرفه به بهترین نحو انجام می شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Enterprises have to realize that 1 % defection of a product equals 100 % loss for the customer.
[ترجمه گوگل]شرکت ها باید بدانند که 1% نقص یک محصول معادل 100% ضرر برای مشتری است [ترجمه ترگمان]شرکت ها باید بدانند که ۱ درصد فرار یک محصول برابر با ۱۰۰ درصد ضرر برای مشتری است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. As Colonel Karuna's defection suggests, the Tigers'grip on the east was always loose.
[ترجمه گوگل]همانطور که فرار سرهنگ کارونا نشان می دهد، چنگال ببرها در شرق همیشه شل بود [ترجمه ترگمان]چون فرار کلنل Karuna پیشنهاد می کند، ببرها همیشه شل و شل می شوند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
✨ از مجموعه لغات GRE ✨ ✍ توضیح: The act of deserting a cause or group 🏳️ 🔍 مترادف: Desertion ✅ مثال: The defection of key members caused a major setback for the group.