defection

/dəˈfekʃn̩//dɪˈfekʃn̩/

معنی: ارتداد، فرار، پناهندگی
معانی دیگر: عیب

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act of deserting or renouncing loyalty to something to which one is supposed to be loyal, such as one's country, duty, religion, or party.

(2) تعریف: a failure, lack, or loss of something; deficiency.

جمله های نمونه

1. His defection to the other side was the ultimate betrayal.
[ترجمه گوگل]فرار او به طرف مقابل نهایت خیانت بود
[ترجمه ترگمان]فرار او به سوی دیگر، خیانت نهایی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Recent changes in policy have resulted in large-scale defection from the party.
[ترجمه گوگل]تغییرات اخیر در سیاست منجر به جدایی گسترده از حزب شده است
[ترجمه ترگمان]تغییرات اخیر در سیاست منجر به فرار گسترده از سوی حزب شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. To attempt defection would be to sign their death warrants, and no man could be expected to do that.
[ترجمه گوگل]تلاش برای فرار به معنای امضای حکم اعدام آنهاست و از هیچ مردی نمی توان انتظار داشت که این کار را انجام دهد
[ترجمه ترگمان]فرار کردن به فرار از حکم اعدام صادر خواهد شد و هیچ مردی نباید انتظار داشته باشد که این کار را بکند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The more sceptical see Vercruysse's defection simply as a private tiff between the artist and Hoet.
[ترجمه گوگل]کسانی که شکاک ترند، فرار ورکروس را صرفاً به عنوان یک تنش خصوصی بین هنرمند و هوت می بینند
[ترجمه ترگمان]هر فرد شکاک، فرار Vercruysse را به سادگی یک TIFF خصوصی بین هنرمند و Hoet می بیند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Following Rothermere's defection, radical voices within the movement suggested the use of open anti-semitism to stimulate popular response.
[ترجمه گوگل]پس از فرار روترمر، صداهای رادیکال در درون جنبش استفاده از یهودستیزی آشکار را برای تحریک واکنش مردم پیشنهاد کردند
[ترجمه ترگمان]پس از فرار Rothermere، صداهای رادیکال داخل این جنبش، استفاده از anti آزاد برای تحریک واکنش عمومی را مطرح کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Mukhamedov's defection two years ago, just as Communism was falling apart, will not be forgiven in a hurry.
[ترجمه گوگل]فرار محمداف دو سال پیش، درست زمانی که کمونیسم در حال فروپاشی بود، با عجله بخشیده نخواهد شد
[ترجمه ترگمان]فرار Mukhamedov دو سال پیش، همانطور که کمونیسم در حال سقوط است، به سرعت بخشیده نخواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Philby remained bitter towards Burgess, whose defection had thrown suspicion on him and ultimately led to his unmasking.
[ترجمه مریم مزدایی] فیلمی به بورگس بدگمان ماند، چرا که گریز او باعث شده بود سوئ ظن متوجهش شود که سرانجام هم ، نقاش را برداشت.
|
[ترجمه گوگل]فیلبی نسبت به برگس، که فرارش مشکوک به او شده بود و در نهایت منجر به افشای نقاب او شد، تلخ ماند
[ترجمه ترگمان]Philby نسبت به برجس، که defection به او بدگمان شده بودند و سرانجام به unmasking منتهی می شد، bitter مانده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The defection of foreign personnel from his programme, that too was crisis.
[ترجمه گوگل]کناره گیری پرسنل خارجی از برنامه او نیز بحرانی بود
[ترجمه ترگمان]فرار پرسنل خارجی از برنامه اش، آن هم یک بحران بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Andy Hertzfeld recalls being so stunned at the defection that he felt the entire project might fall apart.
[ترجمه گوگل]اندی هرتسفلد به یاد می آورد که از این فرار چنان حیرت زده بود که احساس می کرد ممکن است کل پروژه از بین برود
[ترجمه ترگمان]اندی هرتزفلد به خاطر این که احساس می کرد کل پروژه ممکن است از بین برود گیج شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Warwick's defection also called into question the loyalty of royal retainers within the duchy of Lancaster.
[ترجمه گوگل]فرار وارویک همچنین وفاداری نگهبانان سلطنتی در دوک نشین لنکستر را زیر سوال برد
[ترجمه ترگمان]جدایی آو واریک نیز به منزله زیر سوال بردن وفاداری of سلطنتی در دو کنشین لنکستر خوانده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The successful defection of Lyalin presented MI 5 with a unique opportunity.
[ترجمه گوگل]فرار موفقیت آمیز لیالین برای MI 5 یک فرصت منحصر به فرد ایجاد کرد
[ترجمه ترگمان]فرار موفقیت آمیز of در ۵ ام آی را با یک فرصت منحصر به فرد ارایه داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Deadlock is a boring game where mutual defection pays best.
[ترجمه گوگل]Deadlock یک بازی خسته کننده است که در آن فرار متقابل بهترین سود را دارد
[ترجمه ترگمان]بازی کردن یک بازی خسته کننده است که در آن فرار دو طرفه به بهترین نحو انجام می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Enterprises have to realize that 1 % defection of a product equals 100 % loss for the customer.
[ترجمه گوگل]شرکت ها باید بدانند که 1% نقص یک محصول معادل 100% ضرر برای مشتری است
[ترجمه ترگمان]شرکت ها باید بدانند که ۱ درصد فرار یک محصول برابر با ۱۰۰ درصد ضرر برای مشتری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. As Colonel Karuna's defection suggests, the Tigers'grip on the east was always loose.
[ترجمه گوگل]همانطور که فرار سرهنگ کارونا نشان می دهد، چنگال ببرها در شرق همیشه شل بود
[ترجمه ترگمان]چون فرار کلنل Karuna پیشنهاد می کند، ببرها همیشه شل و شل می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ارتداد (اسم)
abjuration, apostasy, heresy, defection, heterodoxy, tergiversation

فرار (اسم)
defection, breakaway, escape, getaway, hideaway, guy, bolter, runaway, fugitive, defector, deserter, escapement, desertion, scape, flyaway, lam

پناهندگی (اسم)
defection, refuge

انگلیسی به انگلیسی

• desertion, abandonment, disloyalty, changing sides

پیشنهاد کاربران

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: The act of deserting a cause or group 🏳️
🔍 مترادف: Desertion
✅ مثال: The defection of key members caused a major setback for the group.
سرکشی
منحرف شدن
رویگردانی
پشت کردن
برگشت
نقص
تخریب

بپرس