deep in thought

جمله های نمونه

1. She sat, not listening, but deep in thought.
[ترجمه مریم سالک زمانی] غرق اندیشه بی آنکه به چیزی گوش بسپارد، نشست.
|
[ترجمه گوگل]نشسته بود، نه گوش می داد، بلکه عمیقاً در فکر بود
[ترجمه ترگمان]او نشسته بود، گوش نمی داد، اما عمیقا به فکر فرورفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Alice had been so deep in thought that she had walked past her car without even seeing it.
[ترجمه گوگل]آلیس آنقدر در فکر فرو رفته بود که حتی بدون اینکه ماشینش را ببیند از کنار ماشینش گذشت
[ترجمه ترگمان]آلیس در فکر فرورفته بود که او بدون اینکه حتی آن را ببیند از کنار ماشینش رد شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Abby had been so deep in thought that she had walked past her aunt's car without even seeing it.
[ترجمه گوگل]ابی آنقدر در فکر فرو رفته بود که حتی بدون اینکه ماشین عمه اش را ببیند از کنار ماشین عمه اش رد شده بود
[ترجمه ترگمان]ابی فکر می کرد که او بدون دیدن آن از کنار اتومبیل خاله اش عبور کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She was deep in thought and didn't hear me call her.
[ترجمه گوگل]او در فکر فرو رفته بود و نشنید که او را صدا کنم
[ترجمه ترگمان]او عمیقا در فکر فرورفته بود و صدای من را نمی شنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Sam stood up and paced the floor, deep in thought.
[ترجمه گوگل]سام بلند شد و در فکر فرو رفت و روی زمین قدم زد
[ترجمه ترگمان]سام از جا برخاست و در حالی که عمیقا به فکر فرورفته بود، روی زمین در حال قدم زدن بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He is deep in thought.
[ترجمه گوگل]او در فکر فرو رفته است
[ترجمه ترگمان]او عمیقا به فکر فرورفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He paced along the shore, deep in thought.
[ترجمه گوگل]او در امتداد ساحل قدم زد و در فکر فرو رفت
[ترجمه ترگمان]در طول ساحل قدم می زد و عمیقا به فکر فرورفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He was deep in thought.
[ترجمه گوگل]او در فکر فرو رفته بود
[ترجمه ترگمان]او عمیقا به فکر فرورفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. His expression was grave and he looked deep in thought.
[ترجمه گوگل]قیافه‌اش سخت بود و در فکر فرو رفته بود
[ترجمه ترگمان]چهره اش جدی بود و عمیقا به فکر فرورفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. She was still deep in thought when the sound of a car drew her to the window.
[ترجمه گوگل]هنوز در فکر فرو رفته بود که صدای ماشین او را به سمت پنجره کشید
[ترجمه ترگمان]هنوز عمیقا به فکر فرورفته بود که صدای ماشین او را به سمت پنجره کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The boy-him, he had to remind himself-looked deep in thought.
[ترجمه گوگل]پسر-او، او باید به خودش یادآوری می کرد- عمیقاً در فکر بود
[ترجمه ترگمان]پسر، او، مجبور بود به خودش یادآوری کند - عمیقا به فکر فرورفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He looked deep in thought as he approached but the thing which intrigued Annie most was the way his mouth moved.
[ترجمه گوگل]وقتی نزدیک می شد در فکر فرو می رفت، اما چیزی که بیشتر آنی را مجذوب خود کرد نحوه حرکت دهانش بود
[ترجمه ترگمان]همچنان که نزدیک می شد، عمیقا به فکر فرو رفت، اما چیزی که بیش از همه توجهش را جلب کرده بود همان چیزی بود که دهانش را گیج کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He walked back to the house deep in thought.
[ترجمه گوگل]عمیقاً در فکر به سمت خانه برگشت
[ترجمه ترگمان]به فکر فرو رفت و به فکر فرو رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Kent was silent, preoccupied, deep in thought.
[ترجمه گوگل]کنت ساکت بود، مشغول بود و در فکر فرو رفته بود
[ترجمه ترگمان]کنت ساکت و متفکر و متفکر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Instead, she sat on the hearth rug wrapped deep in thought and an enormous yellow blanket while he refreshed their drinks.
[ترجمه گوگل]در عوض، در حالی که او نوشیدنی های آنها را تازه می کرد، او روی فرش اجاقی نشست که عمیقاً در فکر پیچیده بود و یک پتوی زرد رنگ بزرگ
[ترجمه ترگمان]به جای آن، روی قالیچه شومینه نشست و در حالی که غرق در فکر بود و یک پتوی بزرگ زرد به تن داشت در حالی که او نوشیدنی آن ها را تازه می کرد، روی قالیچه شومینه نشسته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• absorbed by many thoughts

پیشنهاد کاربران

بپرس