اسم ( noun )
مشتقات: deathlike (adj.)
مشتقات: deathlike (adj.)
• (1) تعریف: the end of life; termination of life functions in any living thing.
• مترادف: decease, demise, end, quietus
• متضاد: birth
• مشابه: dissolution, expiration, extinction, finish, rest, termination
• مترادف: decease, demise, end, quietus
• متضاد: birth
• مشابه: dissolution, expiration, extinction, finish, rest, termination
- If misused, the drug may cause death.
[ترجمه یوسف نادری] اگر داروها اشتباه مصرف شوند، می توانند باعث مرگ شوند.|
[ترجمه گوگل] در صورت استفاده نادرست، دارو ممکن است باعث مرگ شود[ترجمه ترگمان] اگر سو استفاده نادرست باشد، ممکن است این دارو باعث مرگ شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: a specific instance of this.
• مترادف: decease, demise, end, passing, quietus
• متضاد: birth
• مشابه: curtains, departure, dissolution, exit, termination
• مترادف: decease, demise, end, passing, quietus
• متضاد: birth
• مشابه: curtains, departure, dissolution, exit, termination
- Her death came after a long illness.
[ترجمه Arahi tayper] یک بیماری طولانی دارد و دراخر به مرگ واصل میشود|
[ترجمه گوگل] مرگ او پس از یک بیماری طولانی اتفاق افتاد[ترجمه ترگمان] مرگ او پس از یک بیماری طولانی آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: the state of being dead.
• مترادف: decease, rest
• متضاد: life
• مشابه: grave
• مترادف: decease, rest
• متضاد: life
• مشابه: grave
- In death, he was revered as a brilliant artist.
[ترجمه گوگل] در مرگ، او به عنوان یک هنرمند درخشان مورد احترام قرار گرفت
[ترجمه ترگمان] در مرگ، او به عنوان یک هنرمند درخشان مورد احترام قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] در مرگ، او به عنوان یک هنرمند درخشان مورد احترام قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (4) تعریف: destruction or termination of anything.
• مترادف: annihilation, demise, destruction, end, ruin, ruination, termination
• مشابه: extinction, finish
• مترادف: annihilation, demise, destruction, end, ruin, ruination, termination
• مشابه: extinction, finish
- His failure to get the promotion brought about the death of his ambition.
[ترجمه گوگل] شکست او در به دست آوردن ترفیع باعث مرگ جاه طلبی او شد
[ترجمه ترگمان] شکست او برای گرفتن ترفیع در مورد مرگ جاه طلبی او
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] شکست او برای گرفتن ترفیع در مورد مرگ جاه طلبی او
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (5) تعریف: (cap.) the personification of death, usu. in the form of a skeleton wearing a long, black, hooded cape and carrying a scythe.
• مترادف: Thanatos
• مترادف: Thanatos
- He will soon have a visit from Death.
[ترجمه گوگل] او به زودی دیداری از مرگ خواهد داشت
[ترجمه ترگمان] به زودی از مرگ سر در می آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] به زودی از مرگ سر در می آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید