معنی: ضرب الاجلمعانی دیگر: موعد مقرر، مهلت، سررسید، آخرین فرصت، (در اصل - خط یا محدوده ای که اگر زندانی از آن تجاوز می کرد مورد تیراندازی قرار می گرفت) خط مرگ، (حد یا مرزی که از آن نباید گذشت) بیشین مرز، ضرب العجل، فرجه، خطی که تجاوزازان زندانیان نظامی رامحکوم به تیرباران فوری می کن
• (1)تعریف: a date or time by which something must be done.
- The deadline for submitting applications is the first of September.
[ترجمه رضا] مهلت ارسال درخواست ها اول ماه سپتامبر است.
|
[ترجمه مهدی لطفی] - آخرین مهلت ارسال درخواست اول شهریور می باشد
|
[ترجمه فاطمه] آخرین مهلت برای ارسال درخواست ها آدل سپتامبر است
|
[ترجمه محسن] آخرین فرصت برای ارسال درخواست ها اول سپتامبر است.
|
[ترجمه گوگل] آخرین مهلت ارسال درخواست اول شهریور می باشد [ترجمه ترگمان] آخرین مهلت برای ارسال درخواست اول سپتامبر است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
- You'll have to work faster if you're going to finish by the deadline.
[ترجمه علی] اگر می خواهی قبل از موعد مقرر کار را به اتمام برسانی بایستی سریعتر کار کنی
|
[ترجمه گوگل] اگر میخواهید در مهلت مقرر کار را تمام کنید، باید سریعتر کار کنید [ترجمه ترگمان] اگر به ضرب العجل کار کنی باید سریع تر کار کنی [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2)تعریف: a line or boundary which must not be crossed.
جمله های نمونه
1. to meet a deadline
کاری را سر موعد انجام دادن
2. to miss a deadline
سرموعد انجام ندادن
3. when is the deadline for paying this loan?
سررسید پرداخت این وام چه تاریخی است ؟
4. We were not able to meet the deadline because of manufacturing delays.
[ترجمه babak] ما قادر نبودیم به خاطر تاخیر در تولید کار را سر وقت انجام بدیم
|
[ترجمه گوگل]به دلیل تاخیر در ساخت نتوانستیم ضرب الاجل را رعایت کنیم [ترجمه ترگمان]ما قادر نبودیم که به دلیل تاخیر در تولید، این مهلت را ببینیم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. As the deadline approached she experienced a bewildering array of emotions.
[ترجمه گوگل]با نزدیک شدن به موعد مقرر، او مجموعه ای از احساسات گیج کننده را تجربه کرد [ترجمه ترگمان]با نزدیک شدن مهلت آن، او مجموعه ای از احساسات گیج کننده را تجربه کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. The deadline for applications is May 27th.
[ترجمه گوگل]آخرین مهلت ارسال درخواست ها 27 می [ترجمه ترگمان]آخرین مهلت برای برنامه های کاربردی در روز ۲۷ ماه مه است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. We must finish the task before the deadline by all means.
[ترجمه زهره] باید هرطور شده کار رو قبل از موعد مقرر به اتمام برسانیم
|
[ترجمه گوگل]ما باید کار را قبل از پایان ضرب الاجل تمام کنیم [ترجمه ترگمان]ما باید کار را قبل از موعد مقرر تمام کنیم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Next week is the deadline for sending in your application.
[ترجمه گوگل]هفته آینده آخرین مهلت ارسال درخواست شماست [ترجمه ترگمان]هفته آینده مهلت ارسال در برنامه شما است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Management have agreed to extend the deadline.
[ترجمه گوگل]مدیریت با تمدید این مهلت موافقت کرده است [ترجمه ترگمان]مدیریت با تمدید مهلت موافقت کرده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. The end of the year was their self-imposed deadline for finishing the building work.
[ترجمه گوگل]پایان سال مهلتی بود که خودخواسته بودند برای اتمام کار ساختمان [ترجمه ترگمان]پایان سال، آخرین مهلت خود برای پایان بخشیدن به کار ساخت بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. We are still hoping to meet the November deadline.
[ترجمه محسن برازنده] ماهنوز امیدواریم که تا موعد نوامبر کار را انجام دهیم.
|
[ترجمه گوگل]ما همچنان امیدواریم که مهلت نوامبر را رعایت کنیم [ترجمه ترگمان]ما هنوز امیدوار هستیم که مهلت نوامبر را ببینیم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. It was panic stations when the deadline was brought forward by a week.
[ترجمه گوگل]زمانی که مهلت یک هفته جلوتر آمد، ایستگاه های وحشت بود [ترجمه ترگمان]زمانی که این مهلت یک هفته به تعویق افتاد، این ایستگاه ها وحشت کردند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. We're working to a tight deadline.
[ترجمه گوگل]ما در حال کار با یک ضرب الاجل فشرده هستیم [ترجمه ترگمان]ما در حال کار بر روی یک ضرب محکم هستیم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. The deadline set by the High Court is Monday 3rd March.
[ترجمه گوگل]مهلت تعیین شده توسط دیوان عالی دوشنبه 3 مارس است [ترجمه ترگمان]مهلت تعیین شده توسط دادگاه عالی در روز دوشنبه سوم مارس است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. We just managed to make the deadline .
[ترجمه گوگل]ما فقط توانستیم ضرب الاجل را تعیین کنیم [ترجمه ترگمان]ما فقط موفق شدیم موعد مقرر را به پایان برسانیم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
16. The deadline for finishing the project is too tight .
[ترجمه گوگل]مهلت تکمیل پروژه خیلی تنگ است [ترجمه ترگمان]موعد اتمام پروژه بسیار تنگ است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
17. When is the dead line of the loading period?
[ترجمه گوگل]آخرین خط دوره بارگیری چه زمانی است؟ [ترجمه ترگمان]خط مرده زمان بارگیری چه زمانی است؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
18. They proposed that we set a dead line for the rate payment.
[ترجمه محسن برازنده] آنه پیشنهاد دادند که یک ضرب الاجل برای بازپرداخت تعیین کنیم.
|
[ترجمه گوگل]آنها پیشنهاد دادند که برای پرداخت نرخ مهلت تعیین کنیم [ترجمه ترگمان]آن ها پیشنهاد کردند که یک خط مرده برای نرخ پرداخت تعیین کنیم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
19. If the pats cannot dead line even by changing the working schedule, should apply ahead.
[ترجمه گوگل]اگر پت ها حتی با تغییر برنامه کاری نمی توانند خط پایانی داشته باشند، باید از قبل اعمال شود [ترجمه ترگمان]اگر the نتواند حتی با تغییر زمانبندی کار خط بطلان بکشد، باید از قبل اعمال شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه گوگل]یک خط پایان نتیجه می شود [ترجمه ترگمان]نتیجه یک خط مرده [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
21. I sent the tax return on time and right before the required dead line; however, I still got late charge. Please deduct the late fee from my refund because I couldn't provide the evidence.
[ترجمه گوگل]من اظهارنامه مالیاتی را به موقع و درست قبل از مهلت مقرر ارسال کردم با این حال، من هنوز هم دیر شارژ شدم لطفاً هزینه تأخیر را از بازپرداخت من کسر کنید زیرا نتوانستم مدرک ارائه کنم [ترجمه ترگمان]من مالیات بر زمان و درست قبل از خط مرده لازم را فرستادم؛ با این حال، هنوز هم به مسئولیت دیر رسیدم لطفا هزینه اخیر را از بازپرداخت من کسر کنید چون نمی توانستم مدرک ارائه کنم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
22. Should either joint-venturer fails to pay the contribution on schedule according to Clause the default party should pay the other 10% of the interest one month after the dead line.
[ترجمه گوگل]در صورتی که هر یک از سرمایهگذاران مشترک طبق بند، سهم را طبق برنامه پرداخت نکند، طرف پیشفرض باید 10 درصد دیگر سود را یک ماه پس از پایان مهلت پرداخت کند [ترجمه ترگمان]طرفین باید در صورت عدم پرداخت سهم خود در برنامه مطابق با بند پیش فرض باید ۱۰ درصد سود را یک ماه بعد از خط مرده پرداخت کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
23. Attach a proper size snatch block at or near the dead line anchor and secure.
[ترجمه گوگل]یک بلوک قاپی با اندازه مناسب را در نزدیکی یا نزدیک لنگر خط پایان بچسبانید و محکم کنید [ترجمه ترگمان]ان جا به اندازه یک بند و یا نزدیک محل لنگر و در امن و امن قرار گرفته اند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
24. By analyzing the hoisting and feeding-off models under the rated load, the maximum dynamic loads and dynamic coefficients of fast line, dead line, every travelling line and derrick were obtained.
[ترجمه گوگل]با تجزیه و تحلیل مدل های بالابر و تغذیه آف تحت بار نامی، حداکثر بارهای دینامیکی و ضرایب دینامیکی خط سریع، خط پایان، هر خط سیر و اسکله به دست آمد [ترجمه ترگمان]با تجزیه و تحلیل مدل های جابجا شونده و تغذیه تحت بار مجاز، حداکثر بار دینامیک و ضرایب دینامیکی خطوط سریع، خط مرده، هر خط سفر و جرثقیل به دست آمد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
25. He proposed that we ( should ) set a dead line for the complement of the plan.
[ترجمه گوگل]او پیشنهاد کرد که (باید) برای تکمیل طرح یک مهلت تعیین کنیم [ترجمه ترگمان]او پیشنهاد کرد که ما باید یک خط مرده برای تکمیل طرح ایجاد کنیم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
ضرب الاجل (اسم)
deadline
تخصصی
[عمران و معماری] موعد - مهلت مقرر [زمین شناسی] موعد، مهلت مقرر [ریاضیات] سررسید، موعد [برق و الکترونیک] خط بدون جریان [مهندسی گاز] ضرب العمل، موعد [صنعت] ضرب العجل، فرجه، اولتیماتوم
انگلیسی به انگلیسی
• time when something must be completed or turned in a deadline is a time or date before which a particular task must be finished.
پیشنهاد کاربران
موعد. موعد مقرر. سر رسید. مهلت. ضرب الاجل مثال: I finished my senior thesis four months before the deadline. من رساله سال آخر دانشجویی ام را چهار ماه قبل از موعد مقرر به پایان رساندم.
فرصت پایانی
موعد نهایی
گاهمَرز = deadline {گاهمرز: ‹گاه› ( زمان ) بعلاوه ‹مرز›. رویهمرفته به معنای حد و مرز زمانی برای انجام یک کار} نمونه: ❌ددلاین فرستادن مقاله برای دبیرخانه جشنواره رازی ۵ آبان است. ... [مشاهده متن کامل]
✅گاهمرز فرستادن مقاله برای دبیرخانه جشنواره رازی ۵ آبان است. #پیشنهاد_شخصی #پارسی دوست
ضرب الاجل، فرجه، فرصت، مهلت، مدت/ وقت /مهلت تعیین شده، پا یان مهلت و مدت معین، زمان داده شده ، مدت زمانی معلوم برای انجام کاری ؛
موعد ( مثلا موعد تحویل کالا )
موعد مقرر
ضرب الاجل
مهلت تحویل
time limit
مهلت زمانی، فرصت انجام کاری مانند ثبت نام برای پذیرش دانشگاه، موعد مقرر