• (2)تعریف: the maximum or minimum extension of a crank and connecting rod in a reciprocating engine, in which both are in a straight line and the connecting rod cannot turn the crank.
جمله های نمونه
1. Dead center as the shot clock went to zero.
[ترجمه گوگل]در حالی که ساعت شات به صفر میرسید، نقطه مرده بود [ترجمه ترگمان]هنگامی که زنگ ساعت به صفر رسید، مرکز مرده به صفر رسید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. The tribune seats were exquisite - dead center of the track, just meters away from the asphalt.
[ترجمه گوگل]صندلی های تریبون بسیار عالی بودند - نقطه مرگ مسیر، فقط چند متر با آسفالت فاصله داشت [ترجمه ترگمان]کرسی های خطابه، مرکز بسیار زیبایی از مسیر بود، درست چند متر دورتر از آسفالت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. When the piston reaches the top dead center, the temperature of oil film decreases from the top part of piston skirt to the bottom part of piston skirt.
[ترجمه گوگل]هنگامی که پیستون به نقطه مرده بالایی می رسد، دمای لایه روغن از قسمت بالای دامن پیستون به قسمت پایین دامن پیستون کاهش می یابد [ترجمه ترگمان]هنگامی که پیستون به مرکز اصلی مرده می رسد، دمای فیلم روغن از قسمت بالای دامن پیستون به قسمت پایین دامن پیستون کاهش می یابد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. When obtain piston position signal from Crankshaft, Top Dead Center Sensor and Crankshaft Position Sensor tend to be integrative in structure.
[ترجمه گوگل]هنگامی که سیگنال موقعیت پیستون را از میل لنگ دریافت می کنید، سنسور مرکز مرده بالا و سنسور موقعیت میل لنگ در ساختار یکپارچه هستند [ترجمه ترگمان]هنگام بدست آوردن سیگنال موقعیت پیستون از Crankshaft، سنسور مرکز مرده و حسگر موقعیت Crankshaft باید در ساختار یکپارچه باشند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. The arrow hit the target dead center.
[ترجمه گوگل]تیر به نقطه مرگ هدف برخورد کرد [ترجمه ترگمان]تیر به مرکز هدف اصابت کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. The top dead center (TDC) phase has a great effect on the result in the combustion analysis of internal combustion engines, so it is very important to obtain the dynamic TDC phase correctly.
[ترجمه محمد رضا علم طلب] نُقطه مرگ بالا تاثیر زیادی بر نتیجه احتراق موتورهای درونسوز دارد، بنابراین دسترسی به نُقطه مرگ بالای پویا بسیار مهم است
|
[ترجمه گوگل]فاز نقطه مرده بالا (TDC) تاثیر زیادی بر نتیجه در تحلیل احتراق موتورهای احتراق داخلی دارد، بنابراین به دست آوردن درست فاز TDC دینامیکی بسیار مهم است [ترجمه ترگمان]فاز بالای مرده (TDC)تاثیر زیادی در نتیجه تجزیه و تحلیل احتراق موتور احتراق داخلی دارد، بنابراین دستیابی به فاز TDC پویا بسیار مهم است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. The cycle begins at top dead center (TDC), when the piston is furthest away from the axis of the crankshaft.
[ترجمه محمد رضا علم طلب] چرخه زمانی پیستون از نقطه مرگ بالا و در زمانی که پیستون از محور میل لنگ دور شده، شروع می شود.
|
[ترجمه گوگل]چرخه از نقطه مرگ بالا (TDC) شروع می شود، زمانی که پیستون در دورترین فاصله از محور میل لنگ قرار دارد [ترجمه ترگمان]این چرخه زمانی که پیستون از محور میل لنگ دور می شود، در مرکز مرده (TDC)شروع می شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. The bottom dead center profile of high speed press in idling time has been promulgated in the text by comparing with the import equipment.
[ترجمه گوگل]مشخصات نقطه مرده پایینی پرس سرعت بالا در زمان بیکاری با مقایسه با تجهیزات وارداتی در متن اعلام شده است [ترجمه ترگمان]پروفیل مرکز مرده دارای فشار بالا در زمان فراغت توسط مقایسه با تجهیزات وارد کننده، در متن اعلام شده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Further, the piston is operated at the top dead center position and in the resonance state under all load conditions, thereby further increasing operation frequency.
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، پیستون در موقعیت نقطه مرگ بالا و در حالت رزونانس تحت تمام شرایط بار کار می کند و در نتیجه فرکانس عملیات افزایش می یابد [ترجمه ترگمان]علاوه بر این، پیستون در موقعیت مرکزی بالای مرده و در حالت تشدید تحت همه شرایط بار عمل می کند و در نتیجه فرکانس عملیات را افزایش می دهد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. It's for detection of engine speed, piston top dead center position, signal ignition and injection control in top dead center of each piston.
[ترجمه گوگل]این برای تشخیص دور موتور، موقعیت نقطه مرگ بالای پیستون، احتراق سیگنال و کنترل تزریق در نقطه مرگ بالای هر پیستون است [ترجمه ترگمان]برای تشخیص سرعت موتور، موقعیت مرکزی، موقعیت مرکزی پیستون، احتراق سیگنال و کنترل تزریق در مرکز مرده بالای هر پیستون است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Two TDC ( Top Dead Center ) sensors are mounted at the rear of the single camshaft.
[ترجمه گوگل]دو سنسور TDC (Top Dead Center) در پشت میل بادامک تکی نصب شده اند [ترجمه ترگمان]دو سنسورهای (مرکز مرده مرده)در قسمت عقب of نصب می شوند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. The enlarged Spyderco Round Hole is dead center on the blade when closed and perfectly off-centered when open, positioning the thumb for flowing one-hand operation, justifying the name Balance.
[ترجمه گوگل]سوراخ گرد Spyderco بزرگ شده در صورت بسته شدن بر روی تیغه نقطه مرده است و در هنگام باز کاملاً خارج از مرکز قرار می گیرد، شست را برای حرکت با یک دست قرار می دهد و نام تعادل را توجیه می کند [ترجمه ترگمان]سوراخ دور گرد Spyderco بزرگ بر روی تیغه هنگام بسته شدن و کاملا خارج از محور در هنگام باز کردن، قرار دادن انگشت شست برای عملیات یک دست جاری و توجیه تعادل نام بر روی تیغه قرار دارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Turn the piston to the top dead center.
[ترجمه گوگل]پیستون را به نقطه مرگ بالا بچرخانید [ترجمه ترگمان]پیستون را به مرکز اصلی مرده تبدیل کنید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. The dead center, being a stationary bearing point, must be lubricated.
[ترجمه گوگل]نقطه مرده، که یک نقطه ثابت است، باید روغن کاری شود [ترجمه ترگمان]مرکز مرده، که نقطه دارای نقطه ثابت است، باید روغن کاری شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
تخصصی
[مهندسی گاز] مرگ، نقطه مرگ، مرکزسکون وبی حرکتی [نساجی] مرکز سکون - محل سکون - محل مکث - محل آرام
انگلیسی به انگلیسی
• state in which there is total balance within a mechanism; condition in which there is no movement; exact center
پیشنهاد کاربران
This term is used to describe something that is precisely in the middle or at the midpoint. چیزی که دقیقاً در وسط یا در نقطه میانی قرار گیرد. مثال؛ For instance, if someone aims at a target and hits the bullseye, you might say, “They hit dead center. ” ... [مشاهده متن کامل]
In a discussion about positioning, you might comment, “The object needs to be placed dead center. ” If someone balances an object perfectly on a surface, you could say, “They positioned it dead center. ”
نُقطه مرگ در مته، ماشین تراش و . . . که عملکرد کاری از آتجا شروع می شود.