dawdle

/ˈdɒdl̩//ˈdɔːdl̩/

معنی: اهمال کار، بیهوده وقت گذراندن، چرت زدن
معانی دیگر: (با ولگردی یا آهسته کاری) وقت تلف کردن، گهتباهی کردن، ولگردی کردن، فس فس کردن، کرکری خواندن، وقت کشی کردن (معمولا با: away)، اتلاف وقت

بررسی کلمه

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: dawdles, dawdling, dawdled
(1) تعریف: to walk slowly and aimlessly; linger along the way.
متضاد: dash, hurry, speed
مشابه: idle, loiter, poke, trail

- If you dawdle, you will be late.
[ترجمه گوگل] اگر دست و پا بزنی دیر میرسی
[ترجمه ترگمان] اگر بی هوده وقت تلف کنی، دیر می کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to waste time; be slow and idle.
متضاد: hurry
مشابه: dally, idle, linger, loiter, poke

- She dawdled over the dishwashing.
[ترجمه گوگل] او روی ماشین ظرفشویی دوید
[ترجمه ترگمان] توی ظرفشویی پرسه می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
مشتقات: dawdlingly (adv.), dawdler (n.)
• : تعریف: to waste (time) by idling (often fol. by "away").
مشابه: idle, linger, loaf, trifle

- He was dawdling away the afternoon.
[ترجمه گوگل] بعدازظهر داشت دور می زد
[ترجمه ترگمان] بعد از ظهر وقت تلف می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. don't dawdle your time away watching television!
وقت خود را با تلویزیون تماشا کردن حرام نکن !

2. Don't dawdle - we're late already!
[ترجمه Abbas akbari] فس فس نکن . ما همین الانم دیر کردیم !
|
[ترجمه گوگل]خجالت نکشید - ما دیر رسیدیم!
[ترجمه ترگمان]معطل نکن - دیر کردیم!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The teacher told the students not to dawdle away their time.
[ترجمه گوگل]معلم به دانش آموزان گفت که وقت خود را تلف نکنند
[ترجمه ترگمان]معلم به دانش آموزان گفت که وقتشان را تلف نکنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The boss told the workers not to dawdle over their work.
[ترجمه گوگل]رئیس به کارگران گفت که سر کارشان غافل نشوند
[ترجمه ترگمان]رئیس به کارگران گفت که نباید در کارشان سرگردان شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Don't dawdle over your makeup, we don't want to be late for the concert.
[ترجمه گوگل]در مورد آرایش خود غافل نشوید، ما نمی خواهیم برای کنسرت دیر کنیم
[ترجمه ترگمان]برای آرایش خود معطل نکن، ما نمی خواهیم برای کنسرت دیر کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. But coping with stress seems to be a dawdle for McBride.
[ترجمه گوگل]اما به نظر می رسد کنار آمدن با استرس برای مک براید یک مشکل است
[ترجمه ترگمان]اما به نظر می رسد که مقابله با استرس برای مک براید بی اهمیت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. However, it would not do to dawdle.
[ترجمه گوگل]با این حال، آن را به خرخر کردن
[ترجمه ترگمان]با این همه به اتلاف وقت ادامه نخواهد داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Don't you dawdle over your breakfast then, not if you intend to make yourself useful.
[ترجمه گوگل]آیا در آن زمان برای صبحانه خود غافل نشوید، نه اگر قصد دارید خود را مفید کنید
[ترجمه ترگمان]آن وقت برای صرف صبحانه معطل نکن، نه اگر می خواهی خودت را مفید نشان بدهی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Don't dawdle away your time.
[ترجمه گوگل]وقتت را تلف نکن
[ترجمه ترگمان]وقتت رو تلف نکن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. And often edible dawdle can coordinate human body to be absorbed to other alimental well, have a change of luck, increase alimental nutrition efficiency.
[ترجمه گوگل]و اغلب داودل خوراکی می تواند بدن انسان را برای جذب به چاه های غذایی دیگر هماهنگ کند، شانس را تغییر دهد، کارایی تغذیه غذایی را افزایش دهد
[ترجمه ترگمان]و اغلب اتلاف جرم می تواند بدن انسان را هماهنگ کند تا جذب افراد دیگر شود، به خوبی تغییر کند، میزان کارآیی تغذیه را افزایش دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Don't dawdle over your clothing. You're so beautiful already.
[ترجمه گوگل]روی لباس خود غوطه ور نشوید تو قبلا خیلی زیبا هستی
[ترجمه ترگمان]over رو تلف نکن تو همین الانشم خیلی خوشگلی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Accordingly, "He basically is in the university in dawdle, muddleheaded, missed a lot of opportunities, turn for instance professional, double long " .
[ترجمه گوگل]بر این اساس، "او اساساً در دانشگاه در حال بی‌حوصلگی است، درهم و برهم است، فرصت‌های زیادی را از دست می‌دهد، به عنوان مثال حرفه‌ای، دوبرابر طولانی"
[ترجمه ترگمان]بر این اساس، \"او اساسا در دانشگاه سرگردان است و dawdle، muddleheaded، فرصت های زیادی را از دست داده است، به عنوان مثال حرفه ای، دو برابر\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Now then, jump to it . Don't dawdle about in that half - hearted fashion.
[ترجمه گوگل]حالا پس، به آن بپرید به این شکل نیمه دلسوز غوغا نکنید
[ترجمه ترگمان]خوب، حالا بپر بالا در این حالت نیمه شاد معطل نکن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Stop dawdle and do something useful!
[ترجمه گوگل]دست از دستپاچگی بردارید و کاری مفید انجام دهید!
[ترجمه ترگمان]معطل نکن و کار مفیدی بکن!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Look smart! Don't always dawdle about like that!
[ترجمه گوگل]باهوش نگاه کن! همیشه اینطوری غمگین نباش!
[ترجمه ترگمان]! به نظر باهوش میای همیشه در این مورد معطل نکن!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اهمال کار (اسم)
dawdle

بیهوده وقت گذراندن (فعل)
moon, snooze, dawdle, jauk, dilly-dally

چرت زدن (فعل)
caulk, catnap, snooze, nap, doze, slumber, dawdle, drowse

انگلیسی به انگلیسی

• idle, trifle, delay, waste time
if you dawdle, you spend more time than is necessary doing something or going somewhere.

پیشنهاد کاربران

پرسه زدن
وقت تلف کردن
مثال؛
Stop dawdling and finish your homework!
A parent might say, “We’re going to be late if you keep dawdling. ”
Someone might complain, “I hate when people dawdle in the grocery store aisles. ”
اهمال کردن، چرت زدن، بیهوده وقت گذراندن
وقت کشی
معطل کردن
دست دست کردن/ فس فس کردن
وقت هدر دادن
وقت تلف کردن
وقت گذرانی بیهوده. پیاده روی و گردش
Don't dwadle
We're late already

بپرس