daub

/ˈdɒb//dɔːb/

معنی: اندودن، مالیدن، ناشیانه رنگ زدن
معانی دیگر: (با چیزی چسبان و غلیظ) اندودن، (رنگ و غیره) مالیدن، (با بی دقتی یا ناشیگری) نقاشی کردن، رنگ زدن، (هرچیزی که روی چیز دیگر مالیده شده باشد) رنگ، گچ، کرم (وغیره)، اندوده

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: daubs, daubing, daubed
(1) تعریف: to smear or cover with soft sticky material such as plaster.
مترادف: bedaub, smear
مشابه: coat, cover, paint, plaster, slap on, smudge

(2) تعریف: to smear with mud, dirt, or the like.
مترادف: muddy, smear, smirch, smudge
مشابه: begrime, blotch, dirty, splotch, spot, sully

(3) تعریف: to paint with thick, crude strokes.
مشابه: paint
فعل ناگذر ( intransitive verb )
(1) تعریف: to smear or cover something.
مترادف: smear
مشابه: paint, splotch

(2) تعریف: to paint something unskillfully or crudely.
مشابه: paint
اسم ( noun )
مشتقات: dauby (adj.), daubingly (adv.), dauber (n.)
(1) تعریف: something daubed on; a single stroke or smear of this.
مشابه: blot, blotch, dab, smear, smirch, smudge, splotch, spot, stroke

(2) تعریف: a crude painting.
مشابه: painting

جمله های نمونه

1. Don't daub your paint on like that.
[ترجمه دکتر رجایی] نقاشی تون رو مثل اون رنگ نکنید.
|
[ترجمه گوگل]رنگ خود را اینطور نکشید
[ترجمه ترگمان]رنگ و رنگ خودت رو این شکلی نکن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Young men risked their lives to daub buildings with anti-government slogans.
[ترجمه گوگل]مردان جوان جان خود را به خطر انداختند تا ساختمان ها را با شعارهای ضد دولتی آغشته کنند
[ترجمه ترگمان]مردان جوان جانشان را به خطر انداختند و با شعارهای ضددولتی، زندگی خود را خراب کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. This daub could have come from one of three distinct periods.
[ترجمه گوگل]این داوب می توانست از یکی از سه دوره متمایز آمده باشد
[ترجمه ترگمان]این رنگ بد می توانست از یکی از سه دوره مشخص بیرون بیاید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The consistency of the mud and straw daub for the walls was arrived at through experiment.
[ترجمه گوگل]قوام لایه گل و کاه برای دیوارها از طریق آزمایش به دست آمد
[ترجمه ترگمان]هماهنگی گل و لای و گل و لای برای دیوارها از طریق تجربه وارد شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Three pieces of daub were dated and provided an average age and standard error of 830 plus/minus 40 years.
[ترجمه گوگل]سه قطعه داوب تاریخ گذاری شد و میانگین سن و خطای استاندارد 830 بعلاوه/منهای 40 سال را ارائه کرد
[ترجمه ترگمان]سه قطعه کاغذ بر روی کاغذ نوشته شده بود و میانگین سنی و خطای استاندارد ۸۳۰ \/ من های ۴۰ سال را داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Take a suitable amount of this product and daub on pudendum, gently wipe and wash, and then rinse off with water.
[ترجمه گوگل]مقدار مناسبی از این محصول را بردارید و روی پودندوم بمالید و به آرامی پاک کرده و بشویید و سپس با آب بشویید
[ترجمه ترگمان]مقدار مناسبی از این محصول را بردارید و بر روی pudendum عکس بگیرید، به آرامی پاک کنید و بشویید و سپس با آب بشویید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Wound from in outwards daub by mercurochrome, dry, don't dip in water.
[ترجمه گوگل]زخم از بیرون به وسیله جیوه کروم، خشک شده، در آب غوطه ور نشود
[ترجمه ترگمان]زخم به سمت بیرون که توسط mercurochrome، خشک و خشک ایجاد می شود، در آب فرو نمی رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. To splash or daub with blobs; splotch.
[ترجمه گوگل]پاشیدن یا پاشیدن با حباب لکه دار شدن
[ترجمه ترگمان]برای پاشیدن یا عکس کشیدن با لکه های رنگ
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Usage: daub to your lips after cleaning, keep for 3 - 5 minutes, then rinse off.
[ترجمه گوگل]طریقه استفاده: پس از تمیز کردن لب ها را به مدت 3 تا 5 دقیقه نگه دارید و سپس بشویید
[ترجمه ترگمان]کاربرد: رنگ بر روی لبه ای شما پس از تمیز کردن، به مدت ۳ تا ۵ دقیقه نگه دارید، سپس با آب بشویید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Thepatients were instructed to daub Dyclonine solution on the penis skin 20 and minutes before sexual contact.
[ترجمه گوگل]به بیماران آموزش داده شد که 20 دقیقه و قبل از تماس جنسی محلول دیکلونین را روی پوست آلت تناسلی بمالند
[ترجمه ترگمان]به Thepatients دستور داده شد که بر روی پوست کیر ۲۰ و چند دقیقه قبل از تماس جنسی بر روی پوست آلت عمل کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Can be used in the morning and then daub day cream.
[ترجمه گوگل]می توان از آن در صبح استفاده کرد و سپس کرم روز را صاف کرد
[ترجمه ترگمان]می تواند در صبح و بعد خامه روز استفاده شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The children were encouraged to daub the colors in liberally.
[ترجمه گوگل]بچه‌ها تشویق شدند تا رنگ‌ها را آزادانه بپوشانند
[ترجمه ترگمان]بچه ها تشویق شدند که رنگ ها را آزادانه خراب کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Labial ministry: Daub of colour of lip of peachblossom lipstick collocation is whole labial ministry.
[ترجمه گوگل]Labial ministrit: داوب رنگ لب از شکوفه هلو همرنگ رژ لب وزارت کل لبیال است
[ترجمه ترگمان]از سوی دیگر، وزارت امور خارجه: daub رنگ از رژ گونه رژلب peachblossom، کل وزارت سحر و جادو است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Summer, before sunbathe, appear place should oil of daub embellish skin or vanishing cream.
[ترجمه گوگل]تابستان، قبل از حمام آفتاب، در جایی ظاهر شود که روغن ضخیم پوست یا کرم پاک کننده را تزئین کند
[ترجمه ترگمان]در تابستان، قبل از sunbathe، محل ظاهر شدن رنگ و یا خامه در حال محو شدن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اندودن (فعل)
coat, bedaub, besmear, plate, daub, emboss, parget

مالیدن (فعل)
rub, scrub, curry, knead, daub, polish

ناشیانه رنگ زدن (فعل)
daub

انگلیسی به انگلیسی

• material which is spread on walls; act of daubing; painting which was poorly done
cover with plaster or mud; soil, dirty; paint in an unskillful manner
when you daub a substance on something, you carelessly spread it on that thing.

پیشنهاد کاربران

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: To smear or apply something in a careless way 🎨
🔍 مترادف: Smear
✅ مثال: The child daubed paint on the canvas with little regard for precision.
1. ( رنگ. گچ. گل و غیره ) مالیدن 2. کثیف کردن با 3. رنگ مالی کردن / 1. نقاشی بد. نقاشی ناشیانه 2. کمی. یک کمی. یک خرده
مثال:
the dancers were daubed with signs
رقاصان با نشان هایی رنگ مالی شده بودند.

بپرس