معنی: اندودن، مالیدن، ناشیانه رنگ زدنمعانی دیگر: (با چیزی چسبان و غلیظ) اندودن، (رنگ و غیره) مالیدن، (با بی دقتی یا ناشیگری) نقاشی کردن، رنگ زدن، (هرچیزی که روی چیز دیگر مالیده شده باشد) رنگ، گچ، کرم (وغیره)، اندوده
فعل گذرا ( transitive verb )حالات: daubs, daubing, daubed
• (1)تعریف: to smear or cover with soft sticky material such as plaster. • مترادف: bedaub, smear • مشابه: coat, cover, paint, plaster, slap on, smudge
• (2)تعریف: to smear with mud, dirt, or the like. • مترادف: muddy, smear, smirch, smudge • مشابه: begrime, blotch, dirty, splotch, spot, sully
• (3)تعریف: to paint with thick, crude strokes. • مشابه: paint
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• (1)تعریف: to smear or cover something. • مترادف: smear • مشابه: paint, splotch
• (2)تعریف: to paint something unskillfully or crudely. • مشابه: paint
اسم ( noun )مشتقات: dauby (adj.), daubingly (adv.), dauber (n.)
• (1)تعریف: something daubed on; a single stroke or smear of this. • مشابه: blot, blotch, dab, smear, smirch, smudge, splotch, spot, stroke
• (2)تعریف: a crude painting. • مشابه: painting
جمله های نمونه
1. Don't daub your paint on like that.
[ترجمه دکتر رجایی] نقاشی تون رو مثل اون رنگ نکنید.
|
[ترجمه گوگل]رنگ خود را اینطور نکشید [ترجمه ترگمان]رنگ و رنگ خودت رو این شکلی نکن [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. Young men risked their lives to daub buildings with anti-government slogans.
[ترجمه گوگل]مردان جوان جان خود را به خطر انداختند تا ساختمان ها را با شعارهای ضد دولتی آغشته کنند [ترجمه ترگمان]مردان جوان جانشان را به خطر انداختند و با شعارهای ضددولتی، زندگی خود را خراب کردند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. This daub could have come from one of three distinct periods.
[ترجمه گوگل]این داوب می توانست از یکی از سه دوره متمایز آمده باشد [ترجمه ترگمان]این رنگ بد می توانست از یکی از سه دوره مشخص بیرون بیاید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. The consistency of the mud and straw daub for the walls was arrived at through experiment.
[ترجمه گوگل]قوام لایه گل و کاه برای دیوارها از طریق آزمایش به دست آمد [ترجمه ترگمان]هماهنگی گل و لای و گل و لای برای دیوارها از طریق تجربه وارد شده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Three pieces of daub were dated and provided an average age and standard error of 830 plus/minus 40 years.
[ترجمه گوگل]سه قطعه داوب تاریخ گذاری شد و میانگین سن و خطای استاندارد 830 بعلاوه/منهای 40 سال را ارائه کرد [ترجمه ترگمان]سه قطعه کاغذ بر روی کاغذ نوشته شده بود و میانگین سنی و خطای استاندارد ۸۳۰ \/ من های ۴۰ سال را داشت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Take a suitable amount of this product and daub on pudendum, gently wipe and wash, and then rinse off with water.
[ترجمه گوگل]مقدار مناسبی از این محصول را بردارید و روی پودندوم بمالید و به آرامی پاک کرده و بشویید و سپس با آب بشویید [ترجمه ترگمان]مقدار مناسبی از این محصول را بردارید و بر روی pudendum عکس بگیرید، به آرامی پاک کنید و بشویید و سپس با آب بشویید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Wound from in outwards daub by mercurochrome, dry, don't dip in water.
[ترجمه گوگل]زخم از بیرون به وسیله جیوه کروم، خشک شده، در آب غوطه ور نشود [ترجمه ترگمان]زخم به سمت بیرون که توسط mercurochrome، خشک و خشک ایجاد می شود، در آب فرو نمی رود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. To splash or daub with blobs; splotch.
[ترجمه گوگل]پاشیدن یا پاشیدن با حباب لکه دار شدن [ترجمه ترگمان]برای پاشیدن یا عکس کشیدن با لکه های رنگ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Usage: daub to your lips after cleaning, keep for 3 - 5 minutes, then rinse off.
[ترجمه گوگل]طریقه استفاده: پس از تمیز کردن لب ها را به مدت 3 تا 5 دقیقه نگه دارید و سپس بشویید [ترجمه ترگمان]کاربرد: رنگ بر روی لبه ای شما پس از تمیز کردن، به مدت ۳ تا ۵ دقیقه نگه دارید، سپس با آب بشویید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Thepatients were instructed to daub Dyclonine solution on the penis skin 20 and minutes before sexual contact.
[ترجمه گوگل]به بیماران آموزش داده شد که 20 دقیقه و قبل از تماس جنسی محلول دیکلونین را روی پوست آلت تناسلی بمالند [ترجمه ترگمان]به Thepatients دستور داده شد که بر روی پوست کیر ۲۰ و چند دقیقه قبل از تماس جنسی بر روی پوست آلت عمل کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Can be used in the morning and then daub day cream.
[ترجمه گوگل]می توان از آن در صبح استفاده کرد و سپس کرم روز را صاف کرد [ترجمه ترگمان]می تواند در صبح و بعد خامه روز استفاده شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. The children were encouraged to daub the colors in liberally.
[ترجمه گوگل]بچهها تشویق شدند تا رنگها را آزادانه بپوشانند [ترجمه ترگمان]بچه ها تشویق شدند که رنگ ها را آزادانه خراب کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Labial ministry: Daub of colour of lip of peachblossom lipstick collocation is whole labial ministry.
[ترجمه گوگل]Labial ministrit: داوب رنگ لب از شکوفه هلو همرنگ رژ لب وزارت کل لبیال است [ترجمه ترگمان]از سوی دیگر، وزارت امور خارجه: daub رنگ از رژ گونه رژلب peachblossom، کل وزارت سحر و جادو است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Summer, before sunbathe, appear place should oil of daub embellish skin or vanishing cream.
[ترجمه گوگل]تابستان، قبل از حمام آفتاب، در جایی ظاهر شود که روغن ضخیم پوست یا کرم پاک کننده را تزئین کند [ترجمه ترگمان]در تابستان، قبل از sunbathe، محل ظاهر شدن رنگ و یا خامه در حال محو شدن است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• material which is spread on walls; act of daubing; painting which was poorly done cover with plaster or mud; soil, dirty; paint in an unskillful manner when you daub a substance on something, you carelessly spread it on that thing.
پیشنهاد کاربران
✨ از مجموعه لغات GRE ✨ ✍ توضیح: To smear or apply something in a careless way 🎨 🔍 مترادف: Smear ✅ مثال: The child daubed paint on the canvas with little regard for precision.
1. ( رنگ. گچ. گل و غیره ) مالیدن 2. کثیف کردن با 3. رنگ مالی کردن / 1. نقاشی بد. نقاشی ناشیانه 2. کمی. یک کمی. یک خرده مثال: the dancers were daubed with signs رقاصان با نشان هایی رنگ مالی شده بودند.