data transfer

/ˈdeɪtəˈtrænsfɜːr//ˈdeɪtəˈtrænsfɜː/

انتقال داده ها

جمله های نمونه

1. Accurate, efficient data transfer with rapid notification of key partners and constituents is critical to effectively addressing emerging infectious disease threats.
[ترجمه گوگل]انتقال دقیق و کارآمد داده ها با اطلاع رسانی سریع به شرکا و مؤلفه های کلیدی برای مقابله مؤثر با تهدیدات بیماری های عفونی نوظهور ضروری است
[ترجمه ترگمان]انتقال داده دقیق، کارآمد با اطلاع رسانی سریع از شرکای کلیدی و اجزای تشکیل دهنده، برای پرداختن موثر به تهدیدهای ناشی از بیماری عفونی همه گیر حیاتی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. That accounts for the particularly speedy data transfer and seek times you can see in the benchmarks box.
[ترجمه گوگل]این امر باعث انتقال سریع داده ها و زمان های جستجو می شود که می توانید در کادر بنچمارک ها مشاهده کنید
[ترجمه ترگمان]این شامل انتقال سریع اطلاعات و زمان هایی است که شما می توانید در جعبه معیارها مشاهده کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The data transfer was the most frightening part.
[ترجمه گوگل]انتقال داده ها ترسناک ترین قسمت بود
[ترجمه ترگمان]انتقال داده، وحشتناک ترین قسمت بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. This is the rate of data transfer needed to produce television quality video in full motion on a full screen.
[ترجمه گوگل]این میزان انتقال داده مورد نیاز برای تولید ویدیوی با کیفیت تلویزیون در حالت تمام حرکت در یک صفحه کامل است
[ترجمه ترگمان]این نرخ انتقال داده مورد نیاز برای تولید ویدیوی کیفیت تلویزیون با حرکت کامل بر روی یک صفحه کامل است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The first of these is the data transfer time.
[ترجمه گوگل]اولین مورد، زمان انتقال داده است
[ترجمه ترگمان]اولین آن ها زمان انتقال داده هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. It made mincemeat of CoreTest, returning data transfer rates in excess of 5Mb/sec.
[ترجمه گوگل]از CoreTest گوشت چرخ کرده ساخت و نرخ انتقال داده بیش از 5 مگابایت بر ثانیه را برمی گرداند
[ترجمه ترگمان]این اثر mincemeat of را ساخت، نرخ انتقال داده را در حد بیش از ۵ Mb \/ sec برگرداند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. But this means that data transfer between processor registers is slowed down to the speed of store access.
[ترجمه گوگل]اما این به این معنی است که انتقال داده بین رجیسترهای پردازنده تا سرعت دسترسی به فروشگاه کاهش می یابد
[ترجمه ترگمان]اما این بدان معناست که انتقال داده ها بین دفاتر پردازنده کاهش می یابد تا به سرعت دسترسی به فروشگاه برسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The use of asynchronous data transfer requires an excessive number of buffers to send data over a TCP/IP connection.
[ترجمه گوگل]استفاده از انتقال داده ناهمزمان به تعداد زیادی بافر برای ارسال داده از طریق اتصال TCP/IP نیاز دارد
[ترجمه ترگمان]استفاده از انتقال داده غیر همزمان نیاز به تعداد زیاد حافظه های میانی برای ارسال داده ها در یک اتصال TCP \/ IP دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Additional query and data transfer time was required.
[ترجمه گوگل]درخواست اضافی و زمان انتقال داده مورد نیاز بود
[ترجمه ترگمان]پرس و جوی اضافی و زمان انتقال داده مورد نیاز بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Get more information on mobile data transfer costs here or ask your mobile network operator.
[ترجمه گوگل]اطلاعات بیشتر در مورد هزینه های انتقال داده تلفن همراه را از اینجا دریافت کنید یا از اپراتور شبکه تلفن همراه خود بپرسید
[ترجمه ترگمان]اطلاعات بیشتری در مورد هزینه های انتقال داده موبایل در اینجا و یا از اپراتور شبکه تلفن همراه خود کسب کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I preflight my switches, insert the data transfer card, and start the engine.
[ترجمه گوگل]سوئیچ هایم را قبل از پرواز می کنم، کارت انتقال داده را وارد می کنم و موتور را روشن می کنم
[ترجمه ترگمان]switches را باز کردم، کارت انتقال داده را وارد کردم، و موتور را شروع کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The data transfer rate between varied boards in radar signal processors based on VME or CPCI bus was limited by the bus rate.
[ترجمه گوگل]نرخ انتقال داده بین بردهای متنوع در پردازنده‌های سیگنال راداری مبتنی بر گذرگاه VME یا CPCI توسط نرخ باس محدود شد
[ترجمه ترگمان]نرخ انتقال داده بین هیات های مختلف در پردازنده های سیگنال رادار بر مبنای اتوبوس VME یا CPCI توسط نرخ اتوبوس محدود شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The record search process is not usually lengthened at all, so only the increased data transfer time needs to be considered.
[ترجمه گوگل]فرآیند جستجوی رکورد معمولاً به هیچ وجه طولانی نمی شود، بنابراین فقط باید افزایش زمان انتقال داده را در نظر گرفت
[ترجمه ترگمان]فرآیند جستجوی ثبت معمولا بیشتر طول نمی کشد، بنابراین تنها زمان انتقال داده باید در نظر گرفته شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Software drivers to optimise the SCSI-II interface support up to 20Mbyte-per-second data transfer rates.
[ترجمه گوگل]درایورهای نرم افزار برای بهینه سازی رابط SCSI-II از نرخ انتقال داده تا 20 مگابایت در ثانیه پشتیبانی می کنند
[ترجمه ترگمان]درایور نرم افزار برای بهینه سازی سطح رابط SCSI - ۲ تا ۲۰ نرخ انتقال داده دوم پشتیبانی می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress every day!
[ترجمه گوگل]ای کاش می توانید از فرهنگ لغت جملات آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[برق و الکترونیک] انتقال داده ها

پیشنهاد کاربران

data transfer ( رایانه و فنّاوری اطلاعات )
واژه مصوب: داده‏رسانی
تعریف: حرکت و انتقال فعال اطلاعات از جایی به جای دیگر

بپرس