darling

/ˈdɑːrlɪŋ//ˈdɑːlɪŋ/

معنی: محبوب، عزیز
معانی دیگر: گرامی، نازنین، دلبند، جانان، جگرگوشه، ریکا، دوست داشته، نگار، یار، دلدار، آدم دوست داشتنی و خوب، (عامیانه) مامانی، قشنگ، (خطاب) عزیزم

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a deeply loved person (used esp. in direct address).
مترادف: dear, honey
مشابه: baby, beloved, jewel, love, sweet, sweetheart, truelove

- Darling, did you hurt yourself?
[ترجمه پرهام] عزیزم ، به خودت صدمه زدی
|
[ترجمه م] عزیزم، به خودت صدمه زدى
|
[ترجمه ریحانه] عزیزم به خودت صدمه زدی؟
|
[ترجمه ] عزیزم، به خودت صدمه زدی؟
|
[ترجمه آرورا] دلبندم به خودت اسیب رسوندی؟
|
[ترجمه نگین] عزیزم به خودت صدمه زدی
|
[ترجمه Matin] عزیزم ایا به خودت صدمه زدی
|
[ترجمه آسو.] عزیز دلم، به خودت صدمه زدی؟
|
[ترجمه عطا] عزیزم به خودت آسیب رسوندی؟
|
[ترجمه Moonbyul] بیبی به خودت آسیب زدی؟
|
[ترجمه ب گنج جو] جان دلم! چیزیت شد؟وای.
|
[ترجمه حاج موری] عزیزم، به خودت صدمه زدی؟ [اینا میگن]
|
[ترجمه مهدی] عزیزم، به خودت آسیب زدی؟
|
[ترجمه هلیا] محبوبم ایا به خودت آسیب رسوندی
|
[ترجمه گوگل] عزیزم به خودت آسیب زدی؟
[ترجمه ترگمان] عزیزم، به خودت صدمه زدی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: a person or thing preferred over others; favorite.
مترادف: favorite, pet
مشابه: minion, toast

- He was the youngest and the darling of the whole family.
[ترجمه Reyhane] عزیزم به خودت آسیب زدی؟
|
[ترجمه ترجمه (دارلینگ)] ترجمه دارلینگ یعنی قلب من
|
[ترجمه ب گنج جو] ته تغاری خانواده بود؛ از همه شون کوچکتر و عجیب ناز و دوست داشتنی.
|
[ترجمه ☆~fateme ~☆] او جوان ترین، کوچک ترین و ناز ترین عضو خانواده بود
|
[ترجمه گوگل] او کوچکترین و عزیزترین خانواده بود
[ترجمه ترگمان] او جوان ترین و محبوب همه خانواده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
صفت ( adjective )
(1) تعریف: deeply loved.
مترادف: beloved, precious, sweet
مشابه: cherished, dear, loved, treasured

- She was devastated when her darling son was called to war.
[ترجمه 乇ʍムʍノ] وقتی پسر عزیزش برای جنگ احضار شد حسابی ناراحت شد و فرو ریخت
|
[ترجمه گوگل] وقتی پسر عزیزش را به جنگ فراخواندند، ویران شد
[ترجمه ترگمان] وقتی پسرش به جنگ احضار شد، اون داغون شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: preferred over others; favorite.
مترادف: favored, favorite, pet
مشابه: precious

- It's fine with me if you go off with your darling brother and leave me here all alone!
[ترجمه گلی افجه ] اگر با برادر عزیزت بروی ومرا تنها بگذاری خوشحال می شوم
|
[ترجمه صبا] مشکلی برای من به وجود نمیاد اگه با برادر محبوب و عزیزت بری بیرون و من رو این جا به کل تنها بزاری
|
[ترجمه سید امین امینی] من مشکلی ندارم اگه با داداش عزیزت بری و منو اینجا تنهای تنها بذاری
|
[ترجمه ☆~fateme ~☆] اگه میخوای با برادرت بری من مشکلی ندارم عزیزم
|
[ترجمه گوگل] برای من خوب است اگر با برادر عزیزت بروی و مرا اینجا تنها بگذاری!
[ترجمه ترگمان] اگر با برادر عزیزت فرار کنی و مرا تنها بگذاری، اشکالی ندارد!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: (informal) amusing, pretty, or appealing.
مترادف: adorable, charming, cute, enchanting, lovely
مشابه: alluring, appealing, attractive, engaging

- This little outfit for the baby is just darling.
[ترجمه گلی افجه ] این لباس بچه کوچولو خیلی مامانی است
|
[ترجمه سید امین امینی] این لباس کوچولوی بچه خیلی نازه
|
[ترجمه ☆~fateme ~☆] عزیزم این لباس فقط برای بچه های کوچولو است
|
[ترجمه گوگل] این لباس کوچک برای کودک فقط عزیزم است
[ترجمه ترگمان] این لباس کوچیک برای بچه فقط darling
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- I thought it was a darling film.
[ترجمه سید امین امینی] فکر کنم فیلم دوست داشتنی ای بود
|
[ترجمه ☆~fateme ~☆] فکر میکردم فیلم قشنگی باشه
|
[ترجمه گوگل] به نظرم فیلم دوست داشتنی بود
[ترجمه ترگمان] فکر می کردم فیلم زیبایی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. my darling who went to no school and yet could write
نگار من که به مکتب نرفت و نامه نوشت

2. what a darling skirt you have on!
چه دامن خوشگلی پوشیده ای !

3. when her darling baby died
وقتی که فرزند عزیزش مرد

4. open the door, darling
در را باز کن عزیزم.

5. he soon became a darling of the multitudes
او به زودی محبوب توده های مردم شد.

6. our new teacher is a darling
معلم جدید ما آدم دوست داشتنی است.

7. rough winds do shake the darling buds of may
(شکسپیر) بادهای سخت شکوفه های نازنین بهاری را به لرزه در می آورند.

8. Darling you know I love you till the end of time.
[ترجمه گوگل]عزیزم میدونی که تا آخر عمر دوستت دارم
[ترجمه ترگمان]عزیزم، می دانی که تا آخر وقت دوستت دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Happy birthday,Darling. You are the dearest thing in the world.
[ترجمه Asal] تولدت مبارک عزیزم. تو عزیزترین چیز در دنیا هستی.
|
[ترجمه گوگل]تولدت مبارک عزیزم تو عزیزترین چیز دنیا هستی
[ترجمه ترگمان] تولدت مبارک، عزیزم تو عزیزترین چیز دنیا هستی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. 'Of course I love you, darling,' she said in honeyed tones.
[ترجمه ☆~fateme ~☆] با صدای روح نوازی گفت:�معلومه که دوست دارم، عزیزم!�
|
[ترجمه گوگل]او با صدایی عسلی گفت: "البته که دوستت دارم، عزیزم "
[ترجمه ترگمان]با لحنی شیرین گفت: البته که دوستت دارم، عزیزم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. My darling ,if you don't love me any more some.
[ترجمه گوگل]عزیزم اگه دیگه منو دوست نداری چند تا
[ترجمه ترگمان]عزیزم، اگر بیش از این مرا دوست نداری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. She's a little darling!
[ترجمه گوگل]او کمی عزیز است!
[ترجمه ترگمان]او یک کوچولوی نازنین است!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. She called him darling. It sounded so forced.
[ترجمه گلی افجه ] او ان مرد را عزیزم صدا زد اما بنظر میرسید مجبور است
|
[ترجمه ☆~fateme ~☆] او آن مرد را عزیزم صدا زد ولی به نظر میرسید از روی اجبار اینکار را میکرد
|
[ترجمه گوگل]او را عزیزم صدا کرد خیلی اجباری به نظر می رسید
[ترجمه ترگمان]او را عزیزم صدا زد به نظر خیلی مجبور به نظر می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. You really are a darling, Barney.
[ترجمه گلی افجه ] تو واقعا نازنینی , بارنی
|
[ترجمه گوگل]تو واقعا عزیزی، بارنی
[ترجمه ترگمان]تو واقعا یه darling بارنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. They've just bought a darling little cottage.
[ترجمه ☆~fateme ~☆] آنها به تازگی یک کلبه کوچک گوگولی خریده اند
|
[ترجمه گوگل]آنها به تازگی یک کلبه کوچک عزیز خریده اند
[ترجمه ترگمان]همین الان یک کلبه کوچک قشنگ خریدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Darling, help me to hook up my dress at the back.
[ترجمه گوگل]عزیزم کمکم کن تا لباسمو از پشت ببندم
[ترجمه ترگمان]عزیزم، کم کم کن لباسمو پس بگیرم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. Rajneesh was the darling of a prosperous family.
[ترجمه گوگل]راجنیش عزیز یک خانواده مرفه بود
[ترجمه ترگمان]rajneesh، the خانواده مرفه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

محبوب (صفت)
favorite, honey, lovable, loveable, lovesome, dear, beloved, popular, loved, cherished, darling, intimate, precious, treasured

عزیز (صفت)
dear, darling, precious

انگلیسی به انگلیسی

• one who is dearly loved; dear, beloved, love, sweetheart (affectionate term)
dear; charming, adorable; favorite
you call someone darling if you love them or like them very much.
you can use darling to describe someone that you love or like very much.
the darling of a group of people is someone who is especially liked by that group.

پیشنهاد کاربران

عزیزقلبم
Darling به معنی نازنین . عزیز . گرامی معنی میشه
یکی ازصفات خداوند
حیات خلوت - حاشیه امن -
به معنی عزیزم
Come and hold my hand darling
بیا ودستم بگیرعزیزم❤
معشوق معشوقه
دلبر
My Darling یا همون نفس
عزیز
محبوب
ارامش
جیگر
ناناز
نفس🙂🌸

برای صدا زدن یه فرد محبوب یا عزیز از کلمه ی darling استفاده میشه و همون معنی عزیزم، عشقم و. . . رو داره و به نوعی با dear و honey هم معنیه و در یه جایگاه ازشون استفاده میشه
Exmple )
My darling!I miss being with you
...
[مشاهده متن کامل]

عزیزم من بودن در کنار تو رو از دست دادم/یا عزیزم من دلم برای کنار تو بودن تنگ شده
Examle2 )
( همون مثال بالا^ )
Darling, did you hurt yourself?
عزیزم آیا تو به خودت صدمه زدی؟
بیشتر برای مکان ها و احساس ها به کار میره

Happy birthday
Be a darling
برای درخواست کردن با مهربانی کاربرد دارد
Be a darling and take these bags with you
ی محبتی کن. ی لطفی کن. بی زحمت.
عزیزِ دل، نفس
خوش قدم
دلچسب ، محبوب ، یکی یه دونه ، عزیز ، دلبند ، مورد پسند
My darling sister gave me a gift for my birthday
I think all of the people like this film because it was darling in Movie’s certain
دلچسب ، مورد پسند ، محبوب ، عزیز، یکی یه دونه
عزیز
برای صدا زدن یه فرد محبوب یا عزیز از کلمه ی darling استفاده میشه و همون معنی عزیزم، عشقم و. . . رو داره و به نوعی با dear و honey هم معنیه و در یه جایگاه ازشون استفاده میشه
Exmple )
My darling!I miss being with you
...
[مشاهده متن کامل]

عزیزم من بودن در کنار تو رو از دست دادم/یا عزیزم من دلم برای کنار تو بودن تنگ شده
Examle2 )
( همون مثال بالا^ )
Darling, did you hurt yourself?
عزیزم آیا تو به خودت صدمه زدی؟

دلبستگی
عشقم هم معنی میده ولی جگر گوشه هم میشه
جانا
دلبندم
محبوب
دوستداشتنی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٦)

بپرس