dwindle

/ˈdwɪndl̩//ˈdwɪndl̩/

معنی: کم شدن، خرد شدن، خرد ساختن، تحلیل رفتن، رفته رفته کوچک شدن، تدریجا کاهش یافتن
معانی دیگر: (به تدریج) کم شدن، (از نظر اندازه یا وزن یا مقدار) کاهش یافتن، آب رفتن، نقصان یافتن، (از اهمیت و غیره) کاستن

جمله های نمونه

1. Our supply of unpolluted water has dwindled.
[ترجمه گوگل]ذخایر آب بدون آلودگی ما کم شده است
[ترجمه ترگمان]تامین آب unpolluted کاهش یافته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. With no visible signs of their ship, hopes for the men's safety dwindled with each passing hour.
[ترجمه گوگل]بدون هیچ نشانه قابل مشاهده ای از کشتی آنها، هر ساعت که می گذرد امید به امنیت مردان کاهش می یابد
[ترجمه ترگمان]با وجود اینکه هیچ اثری از کشتی آن ها دیده نمی شد، امیدوار بود که هر یک از یک ساعت در امان بمانند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. After the furious tempest, the dwindling chances of finding the raft vanished entirely.
[ترجمه گوگل]پس از طوفان خشمگین، احتمال کاهش یافتن قایق به کلی ناپدید شد
[ترجمه ترگمان]بعد از توفان خشمگین، فرصت پیدا کردن قایق به کلی ناپدید شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. In lakes, crustaceans, molluscs, leeches and mayflies dwindle, although predators remain more numerous, feeding on alternative prey.
[ترجمه گوگل]در دریاچه‌ها، سخت‌پوستان، نرم تنان، زالو و مگس‌ها کاهش می‌یابند، اگرچه شکارچیان تعدادشان بیشتر است و از طعمه‌های جایگزین تغذیه می‌کنند
[ترجمه ترگمان]در دریاچه ها، سخت پوستان، زالو، زالو و mayflies کاهش می یابد، اگرچه شکارچیان در چیزهای بیشتری باقی می مانند و از طعمه جایگزین تغذیه می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. K., and the numbers is expected to dwindle as many are taken over, merge or convert to banks.
[ترجمه گوگل]K, و انتظار می‌رود که تعداد زیادی از بانک‌ها را تصاحب، ادغام یا تبدیل کنند، کاهش یابد
[ترجمه ترگمان]انتظار می رود که اعداد به تدریج کم شوند، ادغام شوند، ادغام شوند یا به بانک ها تبدیل شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The subs have allowed the twenty-two-point lead to dwindle to sixteen.
[ترجمه گوگل]زیرمجموعه ها اجازه داده اند امتیاز بیست و دو امتیازی به شانزده کاهش یابد
[ترجمه ترگمان]زیردریایی به بیست و دو نقطه اجازه داده تا به شانزده سال کاهش پیدا کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. As gym classes dwindle, can kids keep fit?
[ترجمه گوگل]با کم شدن کلاس های باشگاه، آیا بچه ها می توانند تناسب اندام خود را حفظ کنند؟
[ترجمه ترگمان]با کاهش کلاس های ورزش، کودکان می توانند تناسب داشته باشند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Mila and Oa have watched their bank account dwindle down to almost nothing as they plan ahead each year and book their conference space.
[ترجمه گوگل]میلا و اوآ مشاهده کرده‌اند که حساب بانکی‌شان کاهش می‌یابد، زیرا هر سال از قبل برنامه‌ریزی می‌کنند و محل کنفرانس خود را رزرو می‌کنند
[ترجمه ترگمان]میلا و oa متوجه شده اند که حساب بانکی آن ها کاهش یافته است و تقریبا چیزی نیست که هر ساله برای هر سال برنامه ریزی کنند و فضای کنفرانس خود را رزرو کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. As readily recoverable reserves dwindle in stable places such as North America and Australia, miners are forced to operate in more troublesome ones, such as Latin America and Africa.
[ترجمه گوگل]از آنجایی که ذخایر قابل بازیافت در مکان‌های باثباتی مانند آمریکای شمالی و استرالیا کاهش می‌یابد، معدنچیان مجبور به فعالیت در مناطق مشکل‌سازتر مانند آمریکای لاتین و آفریقا هستند
[ترجمه ترگمان]به محض این که ذخایر قابل بازیابی قابل بازیافت در مکان های ثابت مانند آمریکای شمالی و استرالیا کاهش یافت، معدنچیان مجبور به فعالیت در مناطق more مانند آمریکای لاتین و آفریقا شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Yes, he has. With every advance, our numbers dwindle.
[ترجمه گوگل]بله او دارد با هر پیشرفت، تعداد ما کاهش می یابد
[ترجمه ترگمان] چرا، داره، با هر پیشروی تعداد ما از بین میره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. His money dwindle away to nothing while traveling in europe.
[ترجمه گوگل]پول او در حین سفر در اروپا به هیچ وجه کاهش می یابد
[ترجمه ترگمان]وقتی در اروپا سفر می کند، پولش کم می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Yet, as earth's other natural resources dwindle, nations eye the Antarctic as a final repository.
[ترجمه گوگل]با این حال، با کاهش سایر منابع طبیعی زمین، کشورها به قطب جنوب به عنوان مخزن نهایی نگاه می کنند
[ترجمه ترگمان]با این حال، به عنوان دیگر منابع طبیعی زمین، به قطب جنوب به عنوان مخزن نهایی نگاه می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Savings will begin to dwindle as retirees run them down.
[ترجمه گوگل]پس انداز شروع به کاهش خواهد کرد زیرا بازنشستگان آنها را از بین می برند
[ترجمه ترگمان]وقتی بازنشستگان این افراد را پایین می اندازند، پس انداز شروع به کاهش خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Your social invitations will 10 dwindle and your circle of friends will undoubtedly shrink.
[ترجمه گوگل]دعوت های اجتماعی شما 10 کاهش می یابد و بدون شک دایره دوستان شما کوچک می شود
[ترجمه ترگمان]invitations اجتماعی شما ده سال کم خواهد شد و circle بدون شک روانشناس خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. However, if you become a superstar artist, the agent's 10 percent quickly starts to dwindle.
[ترجمه گوگل]با این حال، اگر یک هنرمند سوپراستار شوید، 10 درصد عامل به سرعت شروع به کاهش می کند
[ترجمه ترگمان]با این حال، اگر شما یک هنرمند ستاره شوید، ۱۰ درصد آن به سرعت شروع به تحلیل رفتن می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Unfortunately, as more and more of our little rivers and streams are converted into drains our fishing opportunities dwindle.
[ترجمه گوگل]متأسفانه، با تبدیل شدن بیشتر و بیشتر رودخانه ها و نهرهای کوچک ما به زهکشی، فرصت های ماهیگیری ما کاهش می یابد
[ترجمه ترگمان]متاسفانه، همانطور که بیشتر و بیشتر رودخانه های کوچک ما به drains تبدیل می شوند، فرصت های ماهیگیری کاهش می یابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. But the theaters hit a problem in the winter, when hens lay fewer eggs and audiences began to dwindle.
[ترجمه گوگل]اما سالن‌ها در زمستان با مشکل مواجه شدند، زمانی که مرغ‌ها کمتر تخم‌گذاری می‌کردند و تماشاگران شروع به کم شدن کردند
[ترجمه ترگمان]اما در زمستان، هنگامی که مرغ ها تخم کمتری گذاشتند و تماشاچیان شروع به تحلیل رفتن کردند، تئاترها دچار مشکل شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. They start off so large and marvellous, then they dwindle away to nothing.
[ترجمه گوگل]آن‌ها بسیار بزرگ و شگفت‌انگیز شروع می‌کنند، سپس از بین می‌روند
[ترجمه ترگمان]آن ها به قدری بزرگ و شگفت انگیز شروع می کنند، و بعد به هیچ چیز فرو نمی روند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

کم شدن (فعل)
abate, diminish, step down, wane, dwindle, slacken

خرد شدن (فعل)
abate, diminish, wane, dwindle, slacken, relent, pass off, shrink, crush, decrease, lessen, decline, remit, narrow, flag, lower, de-escalate, crack up, depopulate, relax, fall away, grow away, grow down, pink, shrink away

خرد ساختن (فعل)
abate, diminish, dwindle, mitigate, minify, reduce, decrease, lessen, turn down, bate, curtail, damp down, decompress, narrow, extenuate, de-escalate, impair

تحلیل رفتن (فعل)
dwindle, gnaw, consume, assimilate, die down, eat, emaciate

رفته رفته کوچک شدن (فعل)
dwindle

تدریجا کاهش یافتن (فعل)
dwindle

انگلیسی به انگلیسی

• diminish, decrease, wane, fade, peter out
if something dwindles, it becomes smaller or less strong.

پیشنهاد کاربران

dwindle ( v ) ( dwɪndl ) =to become gradually less or smaller, e. g. dwindling audiences. Support for the party has dwindled away to nothing.
dwindle
کم شدن، ضعیف شدن
کاهش یافتن
Synonym: diminish
Decrease
Decline
فروکاستن، زوال، خرد شدن، فروپاشی، وارفتن
آب رفتن ٫کم شدن
رو به کاهش رفتن
فرو کاستن
رو به زوال رفتن، زوال یافتن
به تدریج کم شدن، تدریجی کاهش یافتن

بپرس