drop back

/ˈdrɑːpˈbæk//drɒpbæk/

معنی: افتادن، جاافتادن
معانی دیگر: به عقب رفتن، به قهقرا رفتن، جاافتادن خط یا ردیف نوشته

جمله های نمونه

1. I drop back soundlessly, my lips slackened.
[ترجمه گوگل]بی صدا عقب می افتم، لب هایم شل شده اند
[ترجمه ترگمان]بی صدا کنار می روم، لب هایم شل می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Prices will drop back.
[ترجمه گوگل]قیمت ها کاهش می یابد
[ترجمه ترگمان]قیمت ها کاهش پیدا خواهند کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. And if you do something wrong again, you drop back another level.
[ترجمه گوگل]و اگر دوباره کاری را اشتباه انجام دهید، سطح دیگری را به عقب بر می دارید
[ترجمه ترگمان]و اگه دوباره یه کار اشتباه انجام بدی، یه مرحله دیگه رو عقب میندازی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. In capitalist countries the unemployment figures seldom drop back.
[ترجمه گوگل]در کشورهای سرمایه داری ارقام بیکاری به ندرت کاهش می یابد
[ترجمه ترگمان]در کشورهای سرمایه داری، آمار بیکاری به ندرت کاهش می یابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The troops got orders to drop back.
[ترجمه گوگل]سربازان دستور عقب نشینی دریافت کردند
[ترجمه ترگمان] سربازا دستور گرفتن که عقب نشینی کنن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He will drop back into the midfield more to try and win balls.
[ترجمه گوگل]او بیشتر به هافبک بازخواهد گشت تا برای کسب توپ تلاش کند
[ترجمه ترگمان]او در میانه زمین بازی خواهد کرد تا توپ را ببرد و برنده شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I believe strongly that oil price would surely drop back to reasonable levels.
[ترجمه گوگل]من قویاً معتقدم که قیمت نفت مطمئناً به سطوح معقول کاهش خواهد یافت
[ترجمه ترگمان]من به شدت معتقدم که قیمت نفت قطعا به سطوح منطقی بازخواهد گشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. You may feel the canopy start to drop back as it enters a stall.
[ترجمه گوگل]ممکن است احساس کنید که سایبان با ورود به غرفه شروع به پایین آمدن می کند
[ترجمه ترگمان]ممکن است احساس کنید این سایبان به محض ورود به یک توالت شروع به کاهش می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. High fever drop back still feels unwell, how should do?
[ترجمه گوگل]کاهش تب بالا همچنان احساس ناخوشایندی دارد، چگونه باید انجام داد؟
[ترجمه ترگمان]تب بالا هنوز احساس ناخوشی می کند، چطور باید این کار را کرد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The more little tidbits of contact you drop back into your ex's court, the more frustrating it will become for your ex when you continue to resist further efforts.
[ترجمه گوگل]هر چه ریزه کاری های ارتباطی شما به دادگاه سابقتان بازگردد، زمانی که به مقاومت در برابر تلاش های بیشتر ادامه دهید، برای همسر سابقتان ناامیدکننده تر خواهد شد
[ترجمه ترگمان]The کوچک تری از تماس با شما به دادگاه سابق خود باز می گردند، این که زمانی که شما به مقاومت بیشتر در برابر تلاش های بیشتر ادامه می دهید، ناامید کننده تر خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Sometimes, you have to drop back a few steps when a particular design decision doesn't make sense.
[ترجمه گوگل]گاهی اوقات، زمانی که یک تصمیم طراحی خاص منطقی به نظر نمی رسد، مجبور می شوید چند گام به عقب برگردید
[ترجمه ترگمان]گاهی اوقات باید چند قدم به عقب برگردید که یک تصمیم طراحی خاص منطقی به نظر نمی رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. George W. . Bush believes it might be time to drop back and punt the primary back to May.
[ترجمه گوگل]جورج دبلیو بوش معتقد است که ممکن است زمان آن فرا رسیده باشد که انتخابات مقدماتی را به ماه می برگردانیم
[ترجمه ترگمان]جورج دبلیو بوش معتقد است که ممکن است زمان آن رسیده باشد که عقب نشینی کند و به ماه مه باز گردد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. As soon as we reached the little village, we got the order to drop back.
[ترجمه گوگل]به محض اینکه به دهکده کوچک رسیدیم، دستور برگشت را گرفتیم
[ترجمه ترگمان]به محض اینکه به دهکده کوچکی رسیدیم، دستور عقب نشینی دادیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The highly athletic Rooney has reinvented his position, swerving all over the attacking half of the field to drop back into midfield when needed or provide the final tap on a goal.
[ترجمه گوگل]رونی بسیار ورزشکار موقعیت خود را دوباره اختراع کرده است و در تمام نیمه تهاجمی زمین منحرف می شود تا در صورت نیاز به هافبک بازگردد یا ضربه آخر را بر روی یک گل انجام دهد
[ترجمه ترگمان]رونی به شدت ورزش کار جایگاه خود را دوباره اختراع کرده، تمام تلاش خود را برای حمله به نیمی از زمین، برای عقب انداختن به وسط زمین، در زمان مورد نیاز و یا به دست آوردن ضربه نهایی بر یک هدف، تغییر داده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

افتادن (اسم)
drop, fall, lie, keel, tumble, drop back

جاافتادن (فعل)
drop back

پیشنهاد کاربران

تنزل یافتن
تحویل دادن
The company drop it back to you a few days later.
drop back ( حمل‏ونقل دریایی )
واژه مصوب: فاصله گیری
تعریف: رعایت کمینۀ فاصلۀ قانونی با شناور جلویی ازطریق افزایش فاصله
به عقب رفتن، کاهش یافتن، برگشتن ( به سطح، قیمت یا ارزش پایین تر )

بپرس