dissimilar

/ˌdɪsˈsɪmələr//dɪˈsɪmɪlə/

معنی: بی شباهت، ناجور، مختلف، غیر مشابه، ناهمسان، ناهمانند، دگرگون
معانی دیگر: ناهمگن، نامشابه، متفاوت، دگرسان

جمله های نمونه

1. two completely dissimilar cultures
دو فرهنگ کاملا ناهمانند

2. our military requirements are not so dissimilar from your economic ones
الزامات نظامی ما فرق چندانی با الزامات اقتصادی شما ندارد.

3. rain patterns and temperature patterns are dissimilar
روال بارندگی با روال حرارت تشابهی ندارد.

4. His methods were not dissimilar to those used by Freud.
[ترجمه گوگل]روش های او بی شباهت به روش های مورد استفاده فروید نبود
[ترجمه ترگمان]روش های او متفاوت با کسانی بودند که فروید از آن ها استفاده می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Her latest book is quite dissimilar from her previous one.
[ترجمه گوگل]آخرین کتاب او با کتاب قبلی اش کاملاً متفاوت است
[ترجمه ترگمان]آخرین کتاب او کاملا متفاوت از کتاب قبلی او است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. His views are not dissimilar from those of the Health Minister.
[ترجمه گوگل]نظرات او با نظر وزیر بهداشت بی شباهت نیست
[ترجمه ترگمان]دیدگاه های او با نظرات وزیر بهداشت متفاوت نیستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The way of life here is not altogether dissimilar to that in other parts of Europe.
[ترجمه گوگل]شیوه زندگی در اینجا اصلاً بی شباهت به سایر نقاط اروپا نیست
[ترجمه ترگمان]روش زندگی در اینجا کاملا مشابه با آن در دیگر قسمت های اروپا نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The two languages are completely dissimilar from each other.
[ترجمه گوگل]این دو زبان کاملاً با یکدیگر متفاوت هستند
[ترجمه ترگمان]دو زبان کاملا متفاوت از هم هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. His achievement in Cleveland was not dissimilar to yours in Berlin and Mravinsky's in Leningrad?
[ترجمه گوگل]دستاورد او در کلیولند بی شباهت به دستاورد شما در برلین و موراوینسکی در لنینگراد نبود؟
[ترجمه ترگمان]موفقیت او در کلیولند مطابق با شما در برلین و Mravinsky در لنینگراد نبود؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Apart from defence, its policies are not dissimilar to those of the 1960s when it last had an effective Commons majority.
[ترجمه گوگل]جدای از دفاع، سیاست های آن بی شباهت به سیاست های دهه 1960 نیست، زمانی که آخرین بار اکثریت مؤثری در عوام داشت
[ترجمه ترگمان]جدای از دفاع، سیاست های آن مشابه با کسانی از دهه ۱۹۶۰ نیستند، در حالی که این حزب اکثریت موثری برای مجلس عوام داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Hardly surprising really considering it feels not dissimilar from a hunk of exceedingly dead meat!
[ترجمه گوگل]واقعاً تعجب آور نیست، با توجه به اینکه به نظر می رسد تفاوتی با یک تکه گوشت بسیار مرده ندارد!
[ترجمه ترگمان]بعید نیست با توجه به این که با یک تکه گوشت خیلی مرده تفاوت دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. These wines are not dissimilar .
[ترجمه گوگل]این شراب ها بی شباهت نیستند
[ترجمه ترگمان]این شراب ها با هم متفاوت نیستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. What dissimilar semantic fields are related through simile?
[ترجمه گوگل]کدام حوزه های معنایی نامشابه از طریق تشبیه به هم مرتبط هستند؟
[ترجمه ترگمان]این simile با چه تفاوت فاحشی با یکدیگر در ارتباط هستند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The issue is not dissimilar to the general question of identifying what assets are included in the sale and what are excluded.
[ترجمه گوگل]این موضوع بی شباهت به سؤال کلی نیست که مشخص شود چه دارایی هایی در فروش گنجانده شده است و چه مواردی مستثنی شده اند
[ترجمه ترگمان]این مساله با مساله کلی مشخص کردن اینکه چه دارایی ها در فروش قرار دارند و چه چیزی حذف می شوند، متفاوت نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The pleasures of the romance novel are not dissimilar from those of the chocolate bar; naughty but nice.
[ترجمه گوگل]لذت های رمان عاشقانه با لذت های نوار شکلات بی شباهت نیست شیطون اما خوب
[ترجمه ترگمان]لذت های این داستان عاشقانه با آن بار شکلاتی تفاوت ندارند؛ شیطنت اما خوب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بی شباهت (صفت)
unlike, anomalous, dissimilar

ناجور (صفت)
incompatible, dissonant, inept, foreign, incorrect, inappropriate, dissimilar, uneven, piebald, squally, sorry, cockeyed, inconvenient, disparate, inconsistent, misfit, heterogeneous, unfit, ill-sorted, inapplicable, inconsonant

مختلف (صفت)
different, variant, dissimilar, disparate, several, various, diverse, divergent, multifarious

غیر مشابه (صفت)
dissimilar, heterologous

ناهمسان (صفت)
dissimilar

ناهمانند (صفت)
dissimilar

دگرگون (صفت)
dissimilar, vicissitudinous

تخصصی

[ریاضیات] نامتشابه، ناهمانند

انگلیسی به انگلیسی

• different, unlike, not similar
if two things are dissimilar, they are different from each other; a formal word.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : dissimilarity
✅️ صفت ( adjective ) : dissimilar
✅️ قید ( adverb ) : dissimilarly
برخلاف، نامشابه، متفاوت
ناهمگن
متفاوت

بپرس