discharged


معنی: منفصل
معانی دیگر: تخلیه، برى الذمه، مبرى قانون ـ فقه : برى الذمه شده، برى الذمه زیست شناسى : بیرون راندن

جمله های نمونه

1. he discharged his duties honorably
او با شرافتمندی وظایف خود را انجام داد.

2. the revolver discharged by itself
هفت تیر خود به خود در رفت.

3. altogether, five projectiles were discharged
روی هم رفته پنج تیر شلیک شد.

4. into her diary she discharged her loneliness and anger
او تنهایی و خشم خود را در دفتر خاطرات خود بروز داد.

5. two of the prisoners were discharged yesterday
دوتا از زندانیان دیروز آزاد شدند.

6. when he saw me, he discharged a string of curses
مرا که دید افتاد به فحاشی.

7. Patients were being discharged from the hospital too early.
[ترجمه گوگل]بیماران خیلی زود از بیمارستان مرخص می شدند
[ترجمه ترگمان]بیماران خیلی زود از بیمارستان مرخص شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He has a broken nose but may be discharged today.
[ترجمه گوگل]بینی او شکسته است اما ممکن است امروز مرخص شود
[ترجمه ترگمان]بینی شکسته دارد اما امروز مرخص خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. She had discharged herself against medical advice.
[ترجمه گوگل]او برخلاف توصیه های پزشکی خود را ترخیص کرده بود
[ترجمه ترگمان]او خود را به توصیه پزشکی مرخص کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He was discharged from the army following his injury.
[ترجمه گوگل]وی در پی مجروحیت از ارتش مرخص شد
[ترجمه ترگمان]وی پس از آسیب دیدگی از ارتش مرخص شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The ship is being discharged of it's cargo.
[ترجمه گوگل]کشتی در حال تخلیه محموله است
[ترجمه ترگمان]کشتی از محموله تخلیه شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. They discharged waste into a lake.
[ترجمه گوگل]زباله ها را به دریاچه ریختند
[ترجمه ترگمان]آن ها زباله های خود را به درون یک دریاچه پرتاب کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The students were discharged early from school.
[ترجمه گوگل]دانش آموزان زودتر از مدرسه مرخص شدند
[ترجمه ترگمان]دانش آموزان زودتر از مدرسه اخراج شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The dockers discharged a ship.
[ترجمه گوگل]باراندازها یک کشتی را تخلیه کردند
[ترجمه ترگمان]The یک کشتی را مرخص کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The policeman discharged his gun at the fleeing terrorists.
[ترجمه گوگل]پلیس اسلحه خود را به سمت تروریست های فراری پرتاب کرد
[ترجمه ترگمان]پلیس تفنگش را به سوی تروریست های فراری پرتاب کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. The officials discharged him from prison.
[ترجمه گوگل]مقامات او را از زندان مرخص کردند
[ترجمه ترگمان]مقامات او را از زندان آزاد کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

منفصل (صفت)
separate, detached, cutoff, dismissed, disconnected, discharged

انگلیسی به انگلیسی

• released, dismissed

پیشنهاد کاربران

اخراج و بیکار شدن
منحل شدن
( حقوقی ) خاتمه
عزل
ترخیص از بیمارستان
مرخص شدن از بیمارستان
تخلیه
تبرعه
شلیک شده
تخلیه شدن
بری الذمه ، مبرا
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس