disablement

/dɪsˈeɪblmənt//dɪsˈeɪblmənt/

معنی: نا توانی، از کار افتادگی، عجز
معانی دیگر: از کارافتادگی، عجز، ناتوانی

جمله های نمونه

1. The insurance policy covers sudden death or disablement.
[ترجمه گوگل]بیمه نامه فوت یا از کار افتادگی ناگهانی را پوشش می دهد
[ترجمه ترگمان]سیاست بیمه مرگ ناگهانی یا disablement را پوشش می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. To qualify for the higher limit, disablement must occur before reaching pensionable age.
[ترجمه گوگل]برای واجد شرایط بودن برای سقف بالاتر، از کارافتادگی باید قبل از رسیدن به سن بازنشستگی رخ دهد
[ترجمه ترگمان]برای واجد شرایط بودن برای حد بالاتر، disablement باید قبل از رسیدن به سن pensionable رخ دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Temporary total disablement for 52 weeks: £50 per week.
[ترجمه گوگل]ناتوانی کامل موقت به مدت 52 هفته: 50 پوند در هفته
[ترجمه ترگمان]مجموع Temporary به مدت ۵۲ هفته: ۵۰ پوند در هفته
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Disablement arouses severe anxieties and strong resentment in people.
[ترجمه گوگل]ناتوانی باعث ایجاد اضطراب شدید و رنجش شدید در افراد می شود
[ترجمه ترگمان]disablement نگرانی های شدید و خشم قوی را در مردم ایجاد می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. North Korea has stated it will resume disablement of its nuclear facilities.
[ترجمه گوگل]کره شمالی اعلام کرده است که از کار انداختن تاسیسات هسته ای خود را از سر می گیرد
[ترجمه ترگمان]کره شمالی اعلام کرده است که disablement از تاسیسات هسته ای خود را ازسر خواهد گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The disablement rate was greatly reduced for those with large area deep burn.
[ترجمه گوگل]میزان ناتوانی برای کسانی که دچار سوختگی عمیق ناحیه بزرگی بودند، بسیار کاهش یافت
[ترجمه ترگمان]نرخ disablement به شدت برای افراد با مساحت زیاد و سوزش بسیار کم کاهش یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Does this accident result in Permanent Total Disablement of the claimant?
[ترجمه گوگل]آیا این حادثه منجر به از کار افتادگی کلی دائمی مدعی می شود؟
[ترجمه ترگمان]آیا این اتفاق منجر به disablement کلی مدعی مدعی می شود؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The changing language of disablement.
[ترجمه گوگل]تغییر زبان معلولیت
[ترجمه ترگمان]زبان متغیر of
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He was discharged from the army on account of disablement.
[ترجمه گوگل]او به دلیل از کارافتادگی از ارتش مرخص شد
[ترجمه ترگمان]او از ارتش به خاطر disablement مرخص شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. My analysis suggests, however, that the compensation for permanent disablement falls short of full compensation.
[ترجمه گوگل]با این حال، تحلیل من نشان می دهد که غرامت برای از کار افتادگی دائمی کمتر از غرامت کامل است
[ترجمه ترگمان]با این حال، تجزیه و تحلیل من نشان می دهد که جبران خسارت دائمی جبران خسارت کامل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Further Medical Certificates are required upon request during periods disablement.
[ترجمه گوگل]در صورت درخواست در طول دوره های ناتوانی، گواهی های پزشکی بیشتری لازم است
[ترجمه ترگمان]گواهی نامه های پزشکی بیشتر به درخواست در طول دوره های disablement نیاز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The main complication of osteoporosis is various fragility fractures, which led to disablement and death.
[ترجمه گوگل]عارضه اصلی پوکی استخوان شکستگی های مختلف شکنندگی است که منجر به ناتوانی و مرگ می شود
[ترجمه ترگمان]پیچیدگی اصلی پوکی استخوان، شکستگی های مختلف و شکنندگی بسیاری است که منجر به مرگ و میر و مرگ شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The talks have produced a landmark aid - for - disablement deal for the DPRK.
[ترجمه گوگل]این گفتگوها یک توافق مهم کمک - برای - ناتوانی برای کره شمالی ایجاد کرده است
[ترجمه ترگمان]این مذاکرات یک قرارداد کمک های خیریه برای - تهیه کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. A working group of U. S. experts arrived in Pyongyang Thursday for disablement work on the nuclear facilities of the Democratic People's Republic of Korea (DPRK) which could start early next week.
[ترجمه گوگل]یک گروه کاری متشکل از کارشناسان آمریکایی پنجشنبه وارد پیونگ یانگ شدند تا کار از کار انداختن تاسیسات هسته ای جمهوری دموکراتیک خلق کره (کره شمالی) که می تواند از اوایل هفته آینده آغاز شود، وارد پیونگ یانگ شد
[ترجمه ترگمان]گروه کاری یو اس کارشناسان روز پنجشنبه برای کار بر روی تاسیسات هسته ای جمهوری دموکراتیک خلق کره (DPRK)که در اوایل هفته آینده آغاز می شود، وارد پیونگ یانگ شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ناتوانی (اسم)
failure, weakness, asthenia, impotence, impotency, impuissance, infirmity, inability, incapacitation, disability, flivver, intolerance, disablement, insufficiency, intolerancy, incapability, insufficience

از کار افتادگی (اسم)
paralysis, breakdown, disablement

عجز (اسم)
weakness, paralysis, impotence, impotency, entreaty, cry, impuissance, inability, disability, disablement, incapacity, insufficiency, incapability, imploration, insufficience

انگلیسی به انگلیسی

• crippling; disqualification; making unable
disablement is the state of being disabled or the act of becoming disabled; a formal word.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : disable
✅️ اسم ( noun ) : disablement / disability
✅️ صفت ( adjective ) : disabled
✅️ قید ( adverb ) : _
معلولیت

بپرس