dietetic

/ˌdaɪəˈtetɪk//ˌdaɪəˈtetɪks/

معنی: وابسته به رژیم غذایی
معانی دیگر: پرهیزانه (dietetical هم می نویسند)

جمله های نمونه

1. a dietetic cake
کیک رژیمی

2. All dietetic meals are low in sugar.
[ترجمه گوگل]تمام وعده های غذایی رژیمی قند کمی دارند
[ترجمه ترگمان]همه غذاها پر از قند هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The American Dietetic Association commends two servings a week.
[ترجمه گوگل]انجمن رژیم غذایی آمریکا دو وعده در هفته را توصیه می کند
[ترجمه ترگمان]انجمن رژیم آمریکا دو وعده در هفته تحسین می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. From the dietetic cultural point of view, the article analyzes the content, form, characteristics and relative etiquette, taboo etc. of the flesh-eating structure of the Ewenke Nationality.
[ترجمه گوگل]از دیدگاه فرهنگی رژیمی، مقاله به تحلیل محتوا، شکل، ویژگی‌ها و آداب نسبی، تابو و غیره ساختار گوشت‌خوار ملیت Ewenke می‌پردازد
[ترجمه ترگمان]از نقطه نظر فرهنگی dietetic، این مقاله محتوای، شکل، مشخصات و اتیکت نسبی، تابو و غیره را تجزیه و تحلیل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Conclusion No adverse effects of Bainianle dietetic liquid were observed on subchronic toxicity test of rats and toxicity test of mice.
[ترجمه گوگل]نتیجه‌گیری هیچ اثر نامطلوبی از مایع رژیمی Bainianle بر روی تست سمیت تحت مزمن موش‌ها و تست سمیت موش مشاهده نشد
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری اثرات نامطلوبی از مایع dietetic Bainianle در تست سمیت سلولی موش های آزمایشگاهی و سمیت موش ها مشاهده نشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Usually pays attention the personal hygiene the dietetic hygiene, also prevents the pneumococcus disease's efficacious device.
[ترجمه گوگل]معمولاً به بهداشت فردی توجه می شود، بهداشت رژیم غذایی، همچنین از دستگاه مؤثر بیماری پنوموکوک جلوگیری می کند
[ترجمه ترگمان]معمولا بهداشت فردی بهداشت dietetic را مورد توجه قرار می دهد، همچنین از ابزار موثر بیماری های pneumococcus نیز جلوگیری می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Injured emotion, dietetic irrationality and pathogenic factors were also important factors resulting to urticaria.
[ترجمه گوگل]عواطف آسیب دیده، بی منطقی رژیم غذایی و عوامل بیماری زا نیز از عوامل مهم ایجاد کهیر بودند
[ترجمه ترگمان]احساسات مجروح، نامعقول بودن و عوامل بیماری زا نیز عوامل مهمی بودند که منجر به urticaria شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. In the traditional dietetic culture of China, Purple pottery is a craftwork which has special value.
[ترجمه گوگل]در فرهنگ سنتی رژیم غذایی چین، سفال ارغوانی یک کاردستی است که ارزش خاصی دارد
[ترجمه ترگمان]در فرهنگ سنتی dietetic چین، سفال بنفش یک craftwork است که ارزش ویژه ای دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Dietetic hygiene should notice in journey, unfavorable eat too full or hollowly .
[ترجمه گوگل]بهداشت رژیم غذایی باید در سفر توجه داشته باشد، غذای نامطلوب بیش از حد پر یا توخالی باشد
[ترجمه ترگمان]بهداشت رژیمی باید در طول سفر توجه داشته باشد، غذای نامطلوب بیش از حد پر یا خالی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. This sort of dietetic food has the effect of nourishing the human Body.
[ترجمه گوگل]این نوع غذای رژیمی تاثیری در تغذیه بدن انسان دارد
[ترجمه ترگمان]این نوع غذای dietetic تاثیر تغذیه بدن انسان را دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. As the first work on dietetic culture, Chinese Flavor is also considered the first step of establishing the system of thing logy started by Mr.
[ترجمه گوگل]به عنوان اولین کار در مورد فرهنگ رژیم غذایی، طعم چینی نیز اولین گام برای ایجاد سیستم منطق چیزهایی است که توسط آقای دکتر آغاز شد
[ترجمه ترگمان]به عنوان اولین کار بر روی فرهنگ dietetic، اسانس Chinese چینی اولین قدم برای راه اندازی سیستم مورد نظر به حساب می آید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. There is a growing demand for the development of methodology to evaluate nutrition and dietetic programs.
[ترجمه گوگل]تقاضای فزاینده ای برای توسعه روش شناسی برای ارزیابی برنامه های تغذیه و رژیم غذایی وجود دارد
[ترجمه ترگمان]تقاضای رو به رشدی برای توسعه روش شناسی برای ارزیابی برنامه های تغذیه ای و dietetic وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The criteria in quality assurance are the yardsticks, the predetermined elements against which service or the dietetic objectives can be compared.
[ترجمه گوگل]معیارها در تضمین کیفیت، معیارها، عناصر از پیش تعیین شده ای هستند که خدمات یا اهداف رژیم غذایی را می توان با آنها مقایسه کرد
[ترجمه ترگمان]معیار تضمین کیفیت عبارت است از yardsticks، عناصر از پیش تعیین شده که در آن خدمت یا اهداف dietetic را می توان با آن مقایسه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The findings support concentrating diabetic care on partners with special interests in diabetes in well equipped practices with adequate dietetic support.
[ترجمه گوگل]یافته‌ها از تمرکز مراقبت از دیابت بر شرکای دارای علایق ویژه در دیابت در شیوه‌های مجهز با حمایت رژیم غذایی کافی حمایت می‌کنند
[ترجمه ترگمان]یافته ها از تمرکز دیابتی بر روی شرکا با علایق خاص در دیابت به روش مناسب مجهز به حمایت dietetic کافی حمایت می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

وابسته به رژیم غذایی (صفت)
dietetic

انگلیسی به انگلیسی

• pertaining to nutrition and diet, facilitating weight loss

پیشنهاد کاربران

بپرس