devolve

/dɪˈvɑːlv//dɪˈvɒlv/

معنی: تفویض کردن، واگذاردن، محول کردن
معانی دیگر: (در اصل) واچرخیدن، وافرگشتن، وافرگشت کردن، به پیش یا پایین غلتیدن، (وظیفه و مسئولیت و مالکیت و غیره) منتقل شدن، محول شدن، واگذارده شدن، واسپرده کردن یا شدن، تفوی­ کردن

جمله های نمونه

1. We have made a conscious effort to devolve responsibility.
[ترجمه گوگل]ما تلاش آگاهانه ای برای واگذاری مسئولیت انجام داده ایم
[ترجمه ترگمان]ما یک تلاش آگاهانه برای تفویض اختیارات انجام داده ایم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. When the President is ill, his duties devolve upon the Vice - President.
[ترجمه گوگل]هنگامی که رئیس جمهور بیمار است، وظایف او بر عهده معاون رئیس جمهور است
[ترجمه ترگمان]وقتی رئیس جمهور بیمار بشه duties به معاون رئیس جمهور تبدیل میشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Additional powers will devolve to the regional governments.
[ترجمه گوگل]اختیارات اضافی به دولت های منطقه ای واگذار خواهد شد
[ترجمه ترگمان]قدرت های اضافی به دولت های محلی واگذار خواهند شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The central government has decided to devolve authority on the regions.
[ترجمه نیره] دولت مرکزی تصمیم گرفته اختیاراتی به مناطق بده.
|
[ترجمه گوگل]دولت مرکزی تصمیم گرفته است که اختیارات را به مناطق واگذار کند
[ترجمه ترگمان]دولت مرکزی تصمیم گرفته است که قدرت را به مناطق تفویض کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Half of the cost of the study will devolve upon the firm.
[ترجمه گوگل]نیمی از هزینه مطالعه بر عهده شرکت خواهد بود
[ترجمه ترگمان]نیمی از هزینه این مطالعه به شرکت واگذار خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The building will devolve to his eldest son.
[ترجمه گوگل]این ساختمان به پسر بزرگش واگذار خواهد شد
[ترجمه ترگمان]این ساختمان به پسر بزرگش واگذار خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. They included clauses to devolve power by increasing the autonomy and economic power of local councils.
[ترجمه گوگل]آنها شامل بندهایی برای واگذاری قدرت از طریق افزایش استقلال و قدرت اقتصادی شوراهای محلی بودند
[ترجمه ترگمان]آن ها عبارت بودند از شروطی که قدرت را با افزایش استقلال و قدرت اقتصادی شوراهای محلی تفویض کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. It was inevitable that spiritual power should devolve on the urban temples.
[ترجمه گوگل]انتقال قدرت معنوی به معابد شهری اجتناب ناپذیر بود
[ترجمه ترگمان]این امر اجتناب ناپذیر بود که قدرت معنوی باید به معابد شهری واگذار شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Because, she said, she wanted to devolve power to the individual, not to corporate bodies.
[ترجمه گوگل]زیرا، او گفت، او می‌خواست قدرت را به افراد واگذار کند، نه به نهادهای شرکتی
[ترجمه ترگمان]او گفت: \" چون او می خواست قدرت را به فرد واگذار کند، نه به نهاده ای شرکت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Southwark's model of care management will not devolve financial responsibility for community care to care managers.
[ترجمه گوگل]مدل مدیریت مراقبت ساوتوارک مسئولیت مالی مراقبت از جامعه را به مدیران مراقبت واگذار نمی کند
[ترجمه ترگمان]مدل مدیریت مراقبت Southwark مسئولیت مالی را برای مراقبت جامعه به مدیران واگذار نخواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Exceptionally, however, a peerage could be conferred or devolve upon a daughter or other heir.
[ترجمه گوگل]با این حال، به طور استثنایی، یک همسالی می تواند به دختر یا وارث دیگر اعطا یا واگذار شود
[ترجمه ترگمان]با این وجود، با این همه، یک مقام اسقفی می توانست به یک دختر یا دیگری واگذار شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The goal of the welfare bill is to devolve power and responsibilty to the states.
[ترجمه گوگل]هدف از لایحه رفاه، واگذاری قدرت و مسئولیت به ایالت هاست
[ترجمه ترگمان]هدف لایحه رفاهی تفویض قدرت و responsibilty به ایالات است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Thus half the effort of benefit-cost analysis would devolve upon the firm, whose owners' best interests dictate accurate cost estimates.
[ترجمه گوگل]بنابراین نیمی از تلاش تجزیه و تحلیل سود-هزینه بر عهده شرکتی است که بهترین منافع صاحبان آن برآوردهای دقیق هزینه را دیکته می کند
[ترجمه ترگمان]بنابراین نیمی از تلاش تحلیل هزینه - هزینه به شرکت واگذار می شود، که صاحبان آن بهترین منافع برآورده ای هزینه دقیق را تعیین می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. By the same token, heavier responsibility should devolve on factories, mines and some corporations.
[ترجمه گوگل]به همین ترتیب، مسئولیت سنگین تری باید بر عهده کارخانه ها، معادن و برخی شرکت ها باشد
[ترجمه ترگمان]به همین ترتیب، مسئولیت سنگین تر باید بر کارخانه ها، معادن و برخی شرکت ها واگذار شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. When the President is ill, his duties devolve on the vice-President.
[ترجمه گوگل]هنگامی که رئیس جمهور بیمار است، وظایف او بر عهده معاون رئیس جمهور است
[ترجمه ترگمان]وقتی رئیس جمهور بیمار بشه duties به معاون رئیس جمهور تبدیل میشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تفویض کردن (فعل)
abdicate, confer, devolve, resign, vouchsafe

واگذاردن (فعل)
devolve, betake, give over

محول کردن (فعل)
devolve, vest, delegate authority

تخصصی

[حقوق] واگذار کردن یا شدن، انتقال یافتن، منتقل کردن، تفویض کردن یا شدن

انگلیسی به انگلیسی

• transfer, hand down, delegate; degenerate (biology)
if a central government or organization devolves authority or power to local governments or smaller organizations, it transfers it to them; a formal word.

پیشنهاد کاربران

قدرت و اختیار را به کسی دادن
به ( چیزی بد ) روی آوردن
conferring responsibility onto
رو به انحطاط گذاشتن، به انحطاط کشیده شدن
( معمولاً با into ) به ورطۀ چیزی افتادن/درغلتیدن
تنزل پیدا کردن

بپرس