desensitize

/dəˈsensəˌtaɪz//ˌdiːˈsensɪtaɪz/

معنی: بی حس کردن
معانی دیگر: حساسیت زدایی کردن، از میزان حساسیت کاستن، سوهش زدایی کردن، (فیلم عکاسی را) نسبت به نور کمتر حساس کردن، از حساسیت فیلم کاستن

جمله های نمونه

1. Seeing too much violence on television can desensitize people to it.
[ترجمه گوگل]مشاهده خشونت بیش از حد در تلویزیون می تواند حساسیت مردم را نسبت به آن کاهش دهد
[ترجمه ترگمان]دیدن خشونت بیش از حد بر روی تلویزیون می تواند مردم را به آن ترغیب کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Does TV desensitize people to violence?
[ترجمه گوگل]آیا تلویزیون مردم را نسبت به خشونت حساسیت زدایی می کند؟
[ترجمه ترگمان]آیا تلویزیون مردم را وادار به خشونت می کند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Maybe he was desensitized by drugs.
[ترجمه گوگل]شاید با مواد مخدر حساسیت زدایی شده بود
[ترجمه ترگمان] شاید مواد مصرف کرده باشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. We apparently have been desensitized and need to increase our awareness of the effects violent programming can have.
[ترجمه گوگل]ظاهراً ما حساسیت زدایی شده‌ایم و باید آگاهی خود را از اثرات برنامه‌های خشونت‌آمیز افزایش دهیم
[ترجمه ترگمان]ظاهرا desensitized و نیاز به افزایش آگاهی ما از اثرات برنامه ریزی خشن دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. As a rule, therapists tend to become desensitized to the scene content as they progress.
[ترجمه گوگل]به عنوان یک قاعده، درمانگران با پیشرفت خود نسبت به محتوای صحنه حساسیت زدایی می کنند
[ترجمه ترگمان]به عنوان یک قاعده، درمانگر تمایل دارد نسبت به محتوای صحنه همان طور که پیشرفت می کند، احساس همدردی کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. With this area desensitized, it is only a matter of time before the sensitivity of faith's communication is also numbed.
[ترجمه گوگل]با حساسیت زدایی از این ناحیه، زمان زیادی است که حساسیت ارتباطات ایمانی نیز بی حس شود
[ترجمه ترگمان]با توجه به این حوزه desensitized، تنها یک مساله طول می کشد تا حساسیت ارتباط ایمان نیز بی حس شده باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. If you desensitize the carotid body can you reverse the phenotype?
[ترجمه گوگل]اگر بدن کاروتید را حساسیت زدایی کنید، آیا می توانید فنوتیپ را معکوس کنید؟
[ترجمه ترگمان]اگه body رو بی حس کنی میتونی معکوس رو معکوس کنی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Those rituals begin to desensitize the very impressionable and afraid youth to what it's like to be in the Lord's Resistance Army.
[ترجمه گوگل]این آیین‌ها شروع به بی‌حساسیت کردن جوانان بسیار تأثیرپذیر و ترسناک نسبت به اینکه در ارتش مقاومت خداوند چگونه است، می‌کنند
[ترجمه ترگمان]این مراسم به تدریج تاثیر بسیار تاثیر پذیر و هراس انگیزی را نسبت به آنچه که در ارتش مقاومت خداوند وجود دارد، آغاز می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. In order words, the first climax helps to “desensitize” your penis glans and can give you up to three times the endurance in bed.
[ترجمه گوگل]به عبارت دیگر، اولین نقطه اوج به "حساسیت زدایی" غده آلت تناسلی شما کمک می کند و می تواند تا سه برابر استقامت در رختخواب به شما بدهد
[ترجمه ترگمان]به عبارت دیگر، در درجه اول به \"desensitize\" آلت تناسلی خود کمک می کند و می تواند شما را به سه برابر استقامت در بس تر کمک کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Bushman believes that violent video games desensitize young people.
[ترجمه گوگل]بوشمن معتقد است که بازی های ویدئویی خشونت آمیز باعث کاهش حساسیت جوانان می شود
[ترجمه ترگمان]Bushman معتقد است که بازی های ویدیویی خشن افراد جوان را جذب می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Does sniffing too many scents desensitize your nose?
[ترجمه گوگل]آیا استشمام زیاد رایحه ها حساسیت بینی شما را از بین می برد؟
[ترجمه ترگمان]بوهای زیادی رو استشمام میکنه؟ دماغت رو بی حس میکنه؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Can we desensitize our immune systems?
[ترجمه گوگل]آیا می توانیم سیستم ایمنی خود را حساسیت زدایی کنیم؟
[ترجمه ترگمان]میشه سیستم های دفاعی ما رو بی حس کنیم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Conclusions Desensitization therapy can desensitize the syphilis patient with positive reaction to penicillin skin test transitorily, so it tries for the best therapy for the patients.
[ترجمه گوگل]نتیجه گیری درمان حساسیت زدایی می تواند بیمار سیفلیس را با واکنش مثبت به تست پوستی پنی سیلین به طور موقت حساسیت زدایی کند، بنابراین سعی می کند بهترین درمان را برای بیماران داشته باشد
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری درمان Desensitization می تواند بیمار syphilis را با واکنش مثبت به transitorily تست پوست پنی سیلین desensitize کند، بنابراین برای درمان بهترین درمان بیماران تلاش می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Fluoride protector was used to desensitize the prepared teeth before the crowns were cemented in the experimental group.
[ترجمه گوگل]قبل از سیمان کردن روکش ها در گروه آزمایش از محافظ فلوراید برای حساسیت زدایی دندان های آماده شده استفاده شد
[ترجمه ترگمان]محافظ Fluoride برای desensitize کردن دندان های آماده قبل از افزایش تاج در گروه آزمایش استفاده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بی حس کردن (فعل)
abirritate, stun, paralyze, desensitize, benumb, amortize, amortise, indurate

انگلیسی به انگلیسی

• make less sensitive or reactive; cause to be less sensitive (also desensitise)
if you desensitize someone, you cause them to react less strongly than they used to react to things such as pain, anxiety, or other people's suffering.

پیشنهاد کاربران

از حساسیت . . . کاستن
حساسیت زدایی کردن از . . .
واکنش نداشتن
بی حس کردن
حساسیت زدایی کردن
بی اهمیت جلوه دادن چیزی
عادی جلوه دادن کاری
بی احساس
بی تفافت نشان دادن

عادی نشان دادن
بی تفاوت کردن، بی حس کردن
قبح زدایی - حساسیت زدایی

بپرس