denigration

/ˌdenɪˈɡreɪʃn̩//ˌdenɪˈɡreɪʃn̩/

معنی: بد نام کردن
معانی دیگر: سیاه ساختن

جمله های نمونه

1. deeds that led to his denigration
اعمالی که به روسیاهی او منجر شد.

2. This process has included verbal denigration as well as cruel and unusual treatment of those who are traditionally perceived as outsiders.
[ترجمه گوگل]این روند شامل تحقیر کلامی و همچنین رفتار ظالمانه و غیرعادی با کسانی است که به طور سنتی به عنوان افراد خارجی تلقی می شوند
[ترجمه ترگمان]این فرآیند شامل تحقیر شفاهی و نیز رفتار بی رحمانه و غیر معمول کسانی است که به طور سنتی به عنوان افراد خارجی شناخته می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. It is no denigration of his immense achievement to point to these real difficulties which it raises.
[ترجمه گوگل]اشاره به این مشکلات واقعی که این دستاورد بزرگ او را به وجود می آورد، تحقیر نیست
[ترجمه ترگمان]این توهین بزرگی به موفقیت بزرگ او نیست تا به این مشکلات واقعی که باعث افزایش آن می شود اشاره کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The essence of the denigration of women is our definition as sex object.
[ترجمه شفیعی] اساس بی ارزش ساختن زنان تعریف ما از آنها به عنوان ابزار جنسی است.
|
[ترجمه گوگل]ماهیت تحقیر زنان در تعریف ما به عنوان ابژه جنسی است
[ترجمه ترگمان]ماهیت تحقیر زنان تعریف ما به عنوان یک شی جنسی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. None of you a failure as a denigration of your intellect.
[ترجمه گوگل]هیچ یک از شما شکستی به عنوان تحقیر عقل خود نیست
[ترجمه ترگمان]هیچ کدوم از شما به عنوان یه denigration از هوش شما شکست نمیخوره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. When lock is achieved, the digital detector is switched out of circuit to avoid noise denigration in the analogue circuit.
[ترجمه گوگل]هنگامی که قفل به دست می آید، آشکارساز دیجیتال از مدار خارج می شود تا از تخریب نویز در مدار آنالوگ جلوگیری شود
[ترجمه ترگمان]هنگامی که قفل بدست می آید، یابنده دیجیتال برای اجتناب از تحقیر نویز در مدار آنالوگ، از مدار خارج می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She could try to forget him; she could attempt an exorcism by her particular witchcraft of compulsive denigration.
[ترجمه گوگل]او می تواند سعی کند او را فراموش کند او می توانست با جادوگری خاص خود یعنی تحقیر اجباری اقدام به جن گیری کند
[ترجمه ترگمان]او می توانست سعی کند که او را فراموش کند؛ او می توانست به خاطر جادوگری به خاطر witchcraft compulsive، جن گیری را انجام دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The Chinese language embraces many unique politeness features, such as self- denigration and affirmative propensity.
[ترجمه گوگل]زبان چینی دارای بسیاری از ویژگی‌های ادب منحصربه‌فرد است، مانند تحقیر خود و تمایل مثبت
[ترجمه ترگمان]زبان چینی دارای ویژگی های ادب منحصر به فرد، از جمله تحقیر خود تحقیر و تمایل مثبت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He thought the Iranians were right to see 300's depiction of the Persians as "an example of cultural denigration".
[ترجمه گوگل]او فکر می‌کرد که ایرانی‌ها حق داشتند که تصویر 300 از ایرانی‌ها را «نمونه‌ای از تحقیر فرهنگی» ببینند
[ترجمه ترگمان]او فکر کرد که ایرانی ها حق داشتند از ایرانیان به عنوان \"نمونه ای از تحقیر فرهنگی\" دیدن کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. So that's why the 1848 text with its fear of and denigration of women, in contrast to the 1820 text, is inferior.
[ترجمه گوگل]به همین دلیل است که متن 1848 با ترس و تحقیر زنان، برخلاف متن 1820، پست‌تر است
[ترجمه ترگمان]بنابراین به همین دلیل است که متن ۱۸۴۸ با ترس و تحقیر آن از زنان، در مقایسه با متن ۱۸۲۰، پایین تر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Every few months, I receive an e-mail from an outraged (usually white) reader who is dismayed by what she sees as the denigration of my work.
[ترجمه گوگل]هر چند ماه یک بار ایمیلی از یک خواننده خشمگین (معمولا سفیدپوست) دریافت می کنم که از آنچه به عنوان تحقیر کار من می بیند، ناامید شده است
[ترجمه ترگمان]هر چند ماه، ایمیلی از یک خواننده خشمگین (معمولا سفید)دریافت می کنم که از آنچه که او به عنوان تحقیر کار من می بیند، وحشت دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. And I watched as a nation drank deep from that very dark elixir of American nationalism . . . the flip side of nationalism is always racism, it's about self-exaltation and the denigration of the other.
[ترجمه گوگل]و من تماشا کردم که ملتی از آن اکسیر بسیار تاریک ناسیونالیسم آمریکایی می نوشید طرف مقابل ناسیونالیسم همیشه نژادپرستی است، این در مورد خود برتر بینی و تحقیر دیگری است
[ترجمه ترگمان]و من یک ملت را تماشا کردم که عمیقا از اکسیر بسیار تاریک ناسیونالیسم آمریکایی می نوشید … جنبه دیگر ناسیونالیسم همیشه نژاد پرستی است، آن در مورد خودستایی و تحقیر دیگران است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. “You don’t want to suggest to someone who isn’t married and has children that they should be married,” says Ms Sawhill. “That is a denigration of their lifestyle. ”
[ترجمه گوگل]خانم ساهیل می گوید: «شما نمی خواهید به کسی که ازدواج نکرده و بچه دارد پیشنهاد دهید که باید ازدواج کند «این تحقیر سبک زندگی آنهاست ”
[ترجمه ترگمان]خانم Sawhill می گوید: \" شما نمی خواهید به کسی پیشنهاد کنید که متاهل نیست و فرزند دارد که آن ها باید ازدواج کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. To confront our inequality, therefore, we must confront both society's denigration of us in these terms and our own self- denigration as people.
[ترجمه گوگل]بنابراین، برای مقابله با نابرابری خود، باید هم با تحقیر جامعه از ما در این شرایط و هم با تحقیر خودمان به عنوان مردم مقابله کنیم
[ترجمه ترگمان]برای مقابله با نابرابری ما، بنابراین ما باید با تحقیر و تحقیر هر دو جامعه در این شرایط و تحقیر خود به عنوان افراد مواجه شویم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بد نام کردن (اسم)
denigration

انگلیسی به انگلیسی

• act of criticizing; defamation

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : denigrate
✅️ اسم ( noun ) : denigration
✅️ صفت ( adjective ) : denigratory
✅️ قید ( adverb ) : _
کم اهمیت جلوه دادن
I didn't intend to denigrate her achievements.
من قصد نداشتم دستاوردهای او را بی اهمیت جلوه دهم.
the action of unfairly criticizing someone or something
انتقاد سخت
انتقاد ناعادلانه
ایراد غیر منصفانه
ایرادگیر سخت و نابجا
توهین به مهارت واعتبار سابقه کاری
بدنام کردن کسی
بد دهنی در مورد کسی
خوار و کوچک کردن کسی
تحقیر کردن

بپرس