degeneracy

/dɪˈdʒenərəsi//dɪˈdʒenərəsi/

معنی: انحطاط، فساد
معانی دیگر: فرود افت، تبهگنی، تنزل، فرایند وازایایی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: degeneracies
(1) تعریف: the process of declining, or condition of having declined, from an elevated position, or below a normal or desired state.

(2) تعریف: an act considered morally corrupt, esp. one of a sexual nature.

جمله های نمونه

1. This last degeneracy does not occur in a Fabry-Perot resonator, in which the light bounces between parallel mirrors.
[ترجمه گوگل]این آخرین انحطاط در تشدید کننده فابری-پرو، که در آن نور بین آینه های موازی منعکس می شود، رخ نمی دهد
[ترجمه ترگمان]این کاهش اخیر در یک تشدیدکننده Fabry - پروت رخ نمی دهد، که در آن نور بین آینه موازی بازتاب می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Politically, expressing horror at degeneracy was expedient.
[ترجمه گوگل]از نظر سیاسی، ابراز وحشت از انحطاط به مصلحت بود
[ترجمه ترگمان]Politically، ابراز وحشت در سازمان ملل چاره ای بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The opinions of mode degeneracy and photon commutation are presented to explain the above method.
[ترجمه گوگل]نظرات انحطاط حالت و جابجایی فوتون برای توضیح روش فوق ارائه شده است
[ترجمه ترگمان]نظراتی از نزول مد و تخفیف فوتونی به منظور توضیح روش بالا ارائه شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Particle degeneracy and its poor ability to tracking saltatory states are two main problems when a particle filter is applied to a fault prediction.
[ترجمه گوگل]انحطاط ذرات و توانایی ضعیف آن در ردیابی حالات شور دو مشکل اصلی زمانی است که فیلتر ذرات برای پیش‌بینی خطا اعمال می‌شود
[ترجمه ترگمان]degeneracy ذره و توانایی ضعیف آن برای ردیابی حالات saltatory دو مساله اصلی هستند که یک فیلتر ذرات برای پیش بینی خطا بکار می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Your native teachers are mere propagators of degeneracy.
[ترجمه گوگل]معلمان بومی شما فقط مروج انحطاط هستند
[ترجمه ترگمان]معلم های محلی شما mere از فساد مالی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. We got the degeneracy when we made the edges of the box equal.
[ترجمه گوگل]زمانی که لبه های جعبه را برابر کردیم دچار انحطاط شدیم
[ترجمه ترگمان]بعد از آن که لبه لژ را مساوی کردیم، فساد رو به تباهی آوردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Moral degeneracy followed intellectual degeneration.
[ترجمه گوگل]انحطاط اخلاقی انحطاط فکری را به دنبال داشت
[ترجمه ترگمان]انحطاط اخلاقی انحطاط فکری را دنبال کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The movie is full of scenes of crime and degeneracy.
[ترجمه گوگل]فیلم پر از صحنه های جنایت و انحطاط است
[ترجمه ترگمان]فیلم پر از صحنه های جنایت و فساد مالی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The closely packed neutrons form a degenerate gas and, being fermions, they can also exert a degeneracy pressure.
[ترجمه گوگل]نوترون‌های نزدیک به هم یک گاز منحط را تشکیل می‌دهند و از آنجا که فرمیون هستند، می‌توانند فشار انحطاط را نیز اعمال کنند
[ترجمه ترگمان]نوترون ها که به دقت بسته بندی می شوند گاز منحط را تشکیل می دهند و فرمیون هستند، می توانند فشار بالاتری را اعمال کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The extended particle filter can resolve the problem of particle degeneracy to a certain extent but can not track the saltatory state.
[ترجمه گوگل]فیلتر ذرات توسعه یافته می تواند مشکل انحطاط ذرات را تا حدی حل کند اما نمی تواند وضعیت شور را ردیابی کند
[ترجمه ترگمان]فیلتر ذره توسعه یافته می تواند مشکل تباهی ذره را تا حد معینی حل کند اما نمی تواند وضعیت saltatory را پی گیری کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The introduction of the field results in a removal of the degeneracy.
[ترجمه گوگل]معرفی میدان منجر به حذف انحطاط می شود
[ترجمه ترگمان]معرفی این میدان به دور از فساد رو به تباهی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The formula of energy levels of three dimensional harmonic oscillator in the uniform magnetic field is derived. The lowest energy level and degeneracy is discussed.
[ترجمه گوگل]فرمول سطوح انرژی نوسانگر هارمونیک سه بعدی در میدان مغناطیسی یکنواخت مشتق شده است کمترین سطح انرژی و انحطاط مورد بحث قرار گرفته است
[ترجمه ترگمان]فرمول سطح انرژی نوسان ساز هارمونیک سه بعدی در میدان مغناطیسی یکنواخت به دست می آید پایین ترین سطح انرژی و فساد آسیایی مورد بحث قرار گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He would consider such cavorting by his son Freddie, two girls at a time, as degeneracy.
[ترجمه گوگل]او چنین رفتارهایی را از سوی پسرش فردی که دو دختر در یک زمان است به عنوان یک انحطاط در نظر می گرفت
[ترجمه ترگمان]او چنین افکاری را در کنار پسرش فردی فردی، دو دختر در زمانی که فساد ناپذیر بود، در نظر می گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Well - known trademark dilution can be divided into three categories: blurring, tarnishment and degeneracy.
[ترجمه گوگل]رقیق شدن علامت تجاری شناخته شده را می توان به سه دسته تقسیم کرد: تاری، تیرگی و انحطاط
[ترجمه ترگمان]رقیق سازی شناخته شده علامت تجاری می تواند به سه دسته تقسیم شود: مات کردن، tarnishment و تباهی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

انحطاط (اسم)
decline, decadence, downfall, devolution, downhill, slough, chute, degeneration, degeneracy, retrogradation

فساد (اسم)
mortification, decline, decay, decadence, dissolution, spoil, turpitude, fornication, depravity, vice, depravation, degeneration, degeneracy, corruption, immorality, necrosis, putrefaction, putrescence, invalidity, harlotry, vitiation

تخصصی

[شیمی] چند حالتی بودن، هم ترازی، انحطاط
[صنعت] درجازنی، تباهیدگی، انحطاط، دژنرگی
[ریاضیات] تباهیدگی، تبهگنی، تباهی، انحطاط، ناقصی

انگلیسی به انگلیسی

• degradation, deterioration; decline, descent; deviance; state of having low moral values
degeneracy is behaviour which many people think is shocking or disgusting.

پیشنهاد کاربران

[فیزیک] تبهگنی
چندگانگی
هرزشدگی
هم تراز
اینکه یک اسیدآمینه می تواند دارای بیش از یک رمز باشد.
انحطاط - زوال - افول - تباهی و فساد
زوال
تباهی

بپرس