1. how dare you impute such ugly intentions to him
چطور جرئت میکنی چنین نیتهای زشتی را به او نسبت بدهی؟
2. how dare you (he, she, etc. ) !
چطور به خودت (خودش و غیره) اجازه میدهی !
3. i dare say
(به جرات) میتوانم بگویم
4. don't you dare to call him fat again!
مبادا دوباره او را ((چاق)) صدا کنی!
5. for a dare
به واسطهی شرطبندی یا مبارزهطلبی
6. enemy planes didn't dare to tangle with our fleet
هواپیماهای دشمن جرات درگیر شدن با ناوگان ما را نداشتند.
7. he did not dare to breast the party's leader
او جرات نمیکرد در مقابل رهبر حزب شاخ و شانه بکشد.
8. he did not dare to express his dissatisfaction with the condition of the country
جرات نمیکرد نارضایتی خود را از وضع کشور علنا بیان کند.
9. he did not dare to thwart the whims of the king
او جرات نکرد که با هوسهای سلطان مخالفت کند.
10. He wanted to ask her, but he didn't dare.
[ترجمه ترگمان]او میخواست از او سوال کند، اما جرات نکرد
[ترجمه گوگل]او می خواست از او بپرسد، اما او جرأت نکرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید ...