1- (گوشت و سبزی و زمین و غیره) ریز ریز کردن، قطعه قطعه کردن، بخش کردن 2- زخم و زیلی کردن، بریده بریده کردن، کاردی کردن 3- (عامیانه) سخت سرزنش کردن، گوشمالی دادن 4- (عامیانه) دلخور کردن، آزرده کردن 5- (عامیانه) مسخره بازی درآوردن(برای جلب توجه)، تو بازی رفتن، (عامیانه) دلقک، خودنما، خود شیرین، توجه طلب، نگرخواه
• : تعریف: (informal) someone who habitually tries to be funny or plays pranks. • مشابه: clown, zany
جمله های نمونه
1. I got/was cut up several times on the motorway this morning - I've never seen such dangerous driving!
[ترجمه سیاوش] امروز صبح توی بزرگراه، چندین بار جلویم لایی کشیدند - تا حالا رانندگی به این خطرناکی ندیده بودم.
|
[ترجمه گوگل]من امروز صبح چندین بار در بزرگراه بریده شدم - تا به حال رانندگی به این خطرناکی ندیده بودم! [ترجمه ترگمان]من امروز صبح چندین بار از اتوبان اومدم بیرون - تا حالا همچین رانندگی خطرناکی ندیده بودم! [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. She cut up the carrots and put them in the pot.
[ترجمه Amir] هویج ها را تکه تکه کرد و انها را در قابلمه ریخت
|
[ترجمه گوگل]هویج ها را خرد کرد و در قابلمه گذاشت [ترجمه ترگمان]او هویج را برداشت و آن ها را در گلدان گذاشت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. This piece of material may be cut up to make a pair of trousers.
[ترجمه سودابه] این تکه پارچه شاید برای دوختن شلوار برش بخورد.
|
[ترجمه گوگل]این تکه از مواد ممکن است برای ساختن یک جفت شلوار بریده شود [ترجمه ترگمان]این ماده ممکن است بریده شود تا یک جفت شلوار بسازد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. He was very cut up about Stephen dying.
[ترجمه برازنده] او در مورد مرگ استفان خیلی ازرده شد
|
[ترجمه گوگل]او از مرگ استیون بسیار ناراحت بود [ترجمه ترگمان] اون خیلی در مورد \"استفن\" در حال مرگ بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress every day!
[ترجمه گوگل]ای کاش می توانید از فرهنگ لغت جملات آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید! [ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید! [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. She's still very cut up about the divorce.
[ترجمه برازنده] اوهنوز در باره طلاق خیلی دلخور است
|
[ترجمه گوگل]او هنوز هم در مورد طلاق بسیار نگران است [ترجمه ترگمان]او هنوز در مورد طلاق خیلی کوتاه است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. The piece of cloth will cut up into three suits.
[ترجمه گوگل]تکه پارچه به سه کت و شلوار بریده می شود [ترجمه ترگمان]این تکه پارچه به سه دست لباس مبدل خواهد شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. The heavy truck cut up the new lawn.
[ترجمه گوگل]کامیون سنگین چمن جدید را برید [ترجمه ترگمان]کامیون سنگین از چمن تازه کنده شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. She was pretty cut up about them leaving.
[ترجمه گوگل]او از رفتن آنها بسیار ناراحت بود [ترجمه ترگمان] اون تقریبا داشت در مورد رفتن اونا حرف می زد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. The young man would always cut up if there were any girls.
[ترجمه برازنده] مرد جوان معمولا اگر دختری رو ببینه خودنمایی میکنه
|
[ترجمه گوگل]مرد جوان همیشه اگر دختری بود قطع می کرد [ترجمه ترگمان]این جوان همیشه اگر دختر می بود قطع می شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. He was badly cut up in the fight.
[ترجمه گوگل]او در دعوا به شدت بریده شد [ترجمه ترگمان]او در مبارزه با شکست مواجه شده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. He was badly cut up by the death of his son.
[ترجمه گوگل]او با مرگ پسرش به شدت بریده شد [ترجمه ترگمان]از مرگ پسرش به شدت مجروح شده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Philip was very cut up about his grandmother's death.
[ترجمه گوگل]فیلیپ از مرگ مادربزرگش بسیار ناراحت بود [ترجمه ترگمان]فیلیپ از مرگ مادربزرگش سر در آورده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Her younger brother was cut up by a robber last week.
[ترجمه گوگل]برادر کوچکتر او هفته گذشته توسط یک سارق بریده شد [ترجمه ترگمان]برادر کوچک ترش هفته پیش توسط یه سارق کشته شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. His latest novel was cut up by the reviewers.
[ترجمه حسین رحمانی] منتقدان آخرین رمانش را تکه و پاره کردند.
|
[ترجمه گوگل]آخرین رمان او توسط منتقدان قطع شد [ترجمه ترگمان]آخرین رمان او توسط منتقدان قطع شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
تخصصی
[عمران و معماری] خرد کردن
انگلیسی به انگلیسی
• person who shows off cut into pieces; make others laugh; play tricks, make pranks if you are cut up about something, you are very unhappy because of it; an informal expression. showoff, boaster, braggart
پیشنهاد کاربران
بد رفتاری کردن
مرسی
( usually passive, informal ) to affect the feelings of deeply; upset; distressed. ( Collins Dictionary ) ( غیر رسمی و معمولاً در جملات مجهولی ) عمیقاً متأثر و احساساتی شدن؛ پریشان شدن؛ ناراحت یا آشفته شدن ... [مشاهده متن کامل]
Example: 👇 ROBBIE: Where’d Bill go? SHELLY: He’s taking a walk. You should see the stars out there. It’s gonna be a really nice day. ROBBIE: Do you think he’s really cut up about Reilly? SHELLY: I guess. * Fishing - a play by Michael Weller. رابی: بیل کجا رفت؟ شلی: پیاده روی. باید خودت بری و ستاره ها رو اون بیرون ببینی. روزِ خیلی خوبی خواهد بود. رابی: فکر می کنی درباره ی رایلی حالش گرفته است؟ شلی: حدس می زنم آره. گفتگوی انتخابی: از نمایشنامه ی �ماهیگیری، � اثر مایکل ولر
Cut up your credit card means limit it. سقف گذاشتن برای کارت اعتباری
خرد کردن ( مواد غذایی مثل گوشت و غیره )
۱ - خرد کردن to cut/chop/slice into smaller pieces/sections/parts • First peel off the potatoes then cut them up Cut up your credit card and use a debit card• instead ۲ - مسخره بازی /دلقک بازی درآوردن برای خندوندن بقیه to clown or to behave in a silly/comical or playful way to make people laugh or take their attention ... [مشاهده متن کامل]
Kids prone to cut up as soon as the teacher • leaves the class ۳ - شدیدا انتقاد کردن To criticise severly