custom

/ˈkəstəm//ˈkʌstəm/

معنی: عادت، خوی، رسم، عرف، مرسوم، سنت، حقوق گمرکی، برحسب عادت
معانی دیگر: خویگیری، تراداد، برمانه، دیرمانه، (جمع) حقوق گمرکی، (مالیات) گمرک، (عوارض) گمرکی، (جمع با فعل مفرد) اداره ی گمرک، گمرکات، گمرکی، مشتری دایم بودن، مشتریان، (حقوق) عرف، (کالا و دست ساخت) سفارشی (ساخته شده بنا به دستور و طبق مشخصاتی که مشتری داده است)، (خیاط و غیره) فقط با سفارش قبلی، برای مشتریان خاص، روال، رویه، روش، روند، (فئودالیسم) باج (به ارباب)، بیگاری (برای ارباب)، درجمع حقوق گمرکی، عادتی
custom(s)
گمرک( در جمع) قانون ـ فقه : عرف

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: an accepted or traditional practice, either of an individual or a social group.
مترادف: convention, practice, way
مشابه: habit, habitude, norm, observance, order, praxis, rite, rule, tradition, wont

- the custom of shaking hands
[ترجمه Pani] رسم دست دادن
|
[ترجمه پوریا ماشااله زاده] سنت قدیمی دست دادن
|
[ترجمه گوگل] رسم دست دادن
[ترجمه ترگمان] هر دو دست تکان می دادند،
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: such traditional practices of a social group collectively.
مترادف: tradition
مشابه: conventions, culture, habit, mores, norms, observances, praxis

(3) تعریف: in law, such traditional practices of a social group regarded as legally binding because of long usage.
مشابه: common law

(4) تعریف: (pl., but used with a sing. verb) a tax assessed and collected on goods brought into and, sometimes, taken out of a country; duty.
مترادف: duty, impost, tariff
مشابه: assessment, fee, levy, tax, toll

(5) تعریف: (pl., but used with a sing. verb) the official process of inspecting goods and questioning people coming into a country, or the place where this is done.
مشابه: customhouse

(6) تعریف: (pl., but used with a sing. verb) the department of a government that collects customs.
صفت ( adjective )
(1) تعریف: made specially for particular individuals.
مترادف: custom-built, custom-made, customized, made-to-order, tailor-made

- a custom car
[ترجمه خالو] یک ماشین شخصی
|
[ترجمه گوگل] یک ماشین سفارشی
[ترجمه ترگمان] یک اتومبیل سفارشی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: in the business of making goods specially for individuals.

- a custom designer
[ترجمه Translate] یک طراح سفارشی
|
[ترجمه گوگل] یک طراح سفارشی
[ترجمه ترگمان] یک طراح سفارشی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a custom tailor
خیاط سفارشی (در مقابل خیاطی که برای مغازه های لباس فروشی لباس می دوزد)

2. a custom that still prevails among us
رسمی که هنوز میان ما رواج دارد

3. international custom
عرف بین المللی

4. the custom still obtains of going to the seaside in summer
رسم رفتن به دریاکنار در تابستان هنوز پابرجا است.

5. this custom dates from the sassanian times
این رسم از زمان ساسانیان آغاز شده است،این رسم به دوره ی ساسانیان می رسد.

6. a local custom
رسم محلی

7. a strong custom
یک سنت پابرجا

8. usage and custom
عرف و عادت

9. it is his custom to go to bed late
عادت دارد دیر به بستر برود.

10. a very observable old custom
رسم قدیمی و بسیار مرسوم

11. the institution of this custom dates back to the safavid period
برقراری این رسم به دوران صفویان برمی گردد.

12. the lapse of a custom
در بوته ی فراموشی افتادن یک سنت

13. this is his daily custom
این عادت روزانه ی اوست.

14. the currency of a social custom
رواج یک رسم اجتماعی

15. i think bargaining over price is a bad custom
به نظر من چانه زدن سر قیمت رسم بدی است.

16. the paying of taxes is prescribed by law and custom
قانون و سنت پرداخت مالیات را مقرر کرده است.

17. Custom is a second nature.
[ترجمه گوگل]عرف طبیعت دوم است
[ترجمه ترگمان]سفارشی یک ماهیت دوم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. The celebration of Christmas is a custom.
[ترجمه گوگل]جشن کریسمس یک رسم است
[ترجمه ترگمان]جشن کریسمس یک رسم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. Custom makes all things easy.
[ترجمه گوگل]سفارشی همه چیز را آسان می کند
[ترجمه ترگمان]گمرک همه کارها را آسان می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. It is the custom of foreigners to do so.
[ترجمه گوگل]این رسم خارجی هاست
[ترجمه ترگمان]رسم خارجی ها این است که این کار را بکنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

21. The origins of the custom are unknown.
[ترجمه گوگل]ریشه این رسم ناشناخته است
[ترجمه ترگمان]منشا این رسم نامعلوم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

22. This custom prevails over the whole area.
[ترجمه گوگل]این رسم بر کل منطقه حاکم است
[ترجمه ترگمان]این رسم بر سراسر منطقه غالب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

عادت (اسم)
attainment, addiction, wont, acquirement, habit, practice, custom, tradition, use, consuetude, rule, rut, habitude, praxis, folkways

خوی (اسم)
addiction, nature, character, habit, custom, affection, temper, temperament, propensity, bent, sweat, perspiration, strain, squint, slobber, slabber, proclivity, saliva

رسم (اسم)
order, way, wont, custom, tradition, mode, rule, picture, method, ceremony, drawing

عرف (اسم)
habit, practice, custom, tradition, consuetude, civil law, common law, praxis, secular law, temporal law

مرسوم (اسم)
custom, tradition, wages

سنت (اسم)
custom, tradition

حقوق گمرکی (اسم)
custom

برحسب عادت (اسم)
custom

تخصصی

[برق و الکترونیک] سفارشی
[حقوق] عرف، رسم، عادت، سنت

انگلیسی به انگلیسی

• habit; tradition; convention
made to individual order
a custom is a traditional activity or festivity.
if something is the custom, it is usually done in particular circumstances.
customs is the place where people arriving from a foreign country have to declare goods that they bring with them. customs is also used to refer to the people who work there.
if a shop has your custom, you regularly buy things there; a formal use.

پیشنهاد کاربران

For example
Custom control
کنترل کردن گمرک
سنت، رسم
مثال: It's a local custom to celebrate the New Year with fireworks.
جشن گرفتن سال نو با آتش بازی یک سنت محلی است.
معادل تخصصی حقوقی: روال عرفی جذب مشتریان جدید
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : customize
✅️ اسم ( noun ) : custom / customization
✅️ صفت ( adjective ) : customary / customizable / customized
✅️ قید ( adverb ) : customarily
کاربر Alireza
custom با costume متفاوته، آنچه شما مثال زدی کلمه costume به معنی لباس هست که حتی صورت نوشتاری آن با custom فرق دارد.
Costume:لباس
Custom: رسم
Customs:گمرک
لباس یا لباس نمایشی، اون دوستانی که گفتن گمرک باید عرض کنم اگر آخر کلمهs بگیره میشه گمرک:customs
دوستان این کلمه معنای رسم و رسوم میده و البته یه معنای لباس هم میده بعضی وقتا برای مثال
The pilobolus dancers appeared on the stage in brightly colored costumes
رقصنده های پالابالاس با لباس هایی به رنگ روشن روی صحنه یا استیج ظاهر شدند
الان اینجا به معنای لباس هست
رسم و رسوم
سفارشی
سنت و رسم، گمرک، سفارشی
مخصوص
شخصی سازی، اختصاصی
عادات_ خوی_سنت _آداب _ رسم _ حقوق گمرکی _ ( عوارض و مالیات گمرک )
مترادف : ( noun )
habit_ tradition
مثال برای عادت: This is her daily custom
ترجمه : این عادت روزانه اوست .

...
[مشاهده متن کامل]

مثال برای سنت و آداب و رسوم : My friend is interested in local custom
ترجمه : دوست من به آداب و رسوم محلی علاقه مند است.

مشتری دائمی
عادت
مورد نظر ( مشتری )
فرهنگ
something that group of people usually do
مشتری خاص
اسم :
1. رسم، مرسوم، آداب و رسوم
2. عادت
3. customs گمرک
4. مشتری دائم
صفت: سفارشی، به سفارش مشتری
متعارف. conVentional
گفتار، افعال و تقریر معصوم ( علیه السلام ) که قابل استناد باشد= سنت
Tradition
رسم و رسوم:
. I'm going to learn about Chinese culture and customs
میخوام در باره فرهنگ و رسم و رسوم های چینی یاد بگیرم.

سنت، عرف
گمرک
سنت ها، آداب و رسوماتی که در گذشته انجام میگرفته و با توجه به آن امروزه نیز از آنها در بسیاری از مناطق پیروی میشود
رسم، سنت، سفارشی
حقوق= گمرک
سنت قدیمی ، رسم و ایین
atraditunal caltur thet it belong many years ago
سفارشی سازی
کامپیوتر و نرم افزار: دستی
دلخواه ، خود خواسته
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣٣)

بپرس