• (1)تعریف: to comb and groom (a horse) by using a currycomb. • مشابه: brush, groom
• (2)تعریف: to process (leather) for use, as by soaking, dyeing, or scraping.
جمله های نمونه
1. curry powder
گرد کاری
2. curry favor (with)
چاپلوسی کردن،خود شیرینی کردن،تحبیب کردن،خوش خدمتی کردن
3. he tried to curry favor with his boss
او کوشید با خوش خدمتی خود را پیش رئیسش عزیز کند.
4. for dinner, we had curry and rice
شام برنج و خورش کاری داشتیم.
5. I'm going to plump for the vegetable curry.
[ترجمه گوگل]من قصد دارم برای کاری سبزیجات چاق کنم [ترجمه ترگمان]من به خاطر کاری که کردم، چاق میشم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. I made enough curry for three people and he ate the lot.
[ترجمه بدون نام] من برای سه نفر به مقدار کافی خورشت درست کردم اما او زیاد خورد.
|
[ترجمه گوگل]من به اندازه کافی برای سه نفر کاری درست کردم و او مقدار زیادی را خورد [ترجمه ترگمان]من به اندازه کافی برای سه نفر کاری کردم و اون خیلی غذا خورد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Rice makes an excellent complement to a curry dish.
[ترجمه 𝓜𝓸𝓱𝓪𝓶𝓶𝓪𝓭 𝓶𝓮𝓱𝓭𝓲] برنج یک مکمل عالی برای یک غذای کاری است.
|
[ترجمه گوگل]برنج یک مکمل عالی برای یک غذای کاری است [ترجمه ترگمان]برنج یک مکمل عالی برای یک غذای کاری است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. I went for a curry last night.
[ترجمه مهدی سعیدی] من دیشب رفتم که غذای کاری بخورم.
|
[ترجمه گوگل]دیشب رفتم برای کاری [ترجمه ترگمان] دیشب یه کاری کردم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. That prawn curry gave me the trots.
[ترجمه گوگل]آن کاری میگو به من ترات ها داد [ترجمه ترگمان]همان کاری که خوراک گوشت خوک به من داد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Add a teaspoonful of curry powder.
[ترجمه گوگل]یک قاشق چایخوری پودر کاری اضافه کنید [ترجمه ترگمان]پودر کاری پودر کاری را اضافه کنید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. He brought her some flowers, hoping to curry favor with her.
[ترجمه گوگل]او چند گل برای او آورد، به این امید که او را جلب کند [ترجمه ترگمان]برایش گل آورده بود، امیدوار بود که کاری با او داشته باشد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Heat the curry thoroughly and serve it on a bed of rice.
[ترجمه گوگل]کاری را کاملا داغ کنید و روی بستر برنج سرو کنید [ترجمه ترگمان]کاری را به طور کامل انجام دهید و آن را روی یک تخت برنج بمالید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه گوگل]این یک کاری بسیار داغ بود! [ترجمه ترگمان]! عجب کاری بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Which page is that curry recipe on?
[ترجمه گوگل]دستور پخت کاری در کدام صفحه است؟ [ترجمه ترگمان]کدام یک از این صفحات یک دستورالعمل کاری است؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. Let's go for a curry after the film.
[ترجمه مهدی سعیدی] بعد از فیلم بریم یه غذای کاری بخوریم.
|
[ترجمه گوگل]بعد از فیلم بریم سراغ کاری [ترجمه ترگمان]بیایید یک کاری بعد از فیلم شروع کنیم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
16. This curry is a mite too hot for me!
[ترجمه گوگل]این کاری برای من خیلی داغ است! [ترجمه ترگمان]این پودر کاری برای من خیلی گرمه [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
17. Walter seasoned beef with curry.
[ترجمه سبحان] والتر خیلی گوشت خورده.
|
[ترجمه گوگل]والتر گوشت گاو را با کاری چاشنی کرده است [ترجمه ترگمان] والتر \"گوشت خورده گوشت خورده\" [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
18. "Ruby Murray" is rhyming slang for "curry".
[ترجمه گوگل]"روبی موری" قافیه ای است برای "کاری" [ترجمه ترگمان]\"روبی موری\" یک اصطلاح عامیانه برای \"کاری کاری\" است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
19. Add more curry powder depending on the strength required.
[ترجمه گوگل]بسته به قدرت مورد نیاز پودر کاری بیشتری اضافه کنید [ترجمه ترگمان]به استحکام مورد نیاز، پودر کاری بیشتری اضافه کنید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
کاری (اسم)
acting, curry, impotence, impotency
زردچوبه هندی (اسم)
curry
شانه یا قشو کردن (فعل)
curry
مالیدن (فعل)
rub, scrub, curry, knead, daub, polish
پرداخت کردن چرم (فعل)
curry
انگلیسی به انگلیسی
• curry powder, seasoning which is made from a combination of tumeric and other spices (commonly used in east indian dishes); food seasoned with curry brush down a horse; prepare leather; beat, hit; flavor with curry powder curry is an asian way of cooking which uses hot spices. if you curry favour with someone, you try to please them by praising them or doing things to help them; used showing disapproval.
پیشنهاد کاربران
در ترکیب curry favor یعنی جلب توجه دیگران. . .
derogatory name for a person from India دوستان دقت کنید curry در slang به این معنا هست. کلمه توهین امیز نژادپرستانه برای افراد هندی
lentil curry میشه خورش قیمه برخلاف اینکه خیلی جاها شنیدم خورش رو میگن stew ولی stew بیشتر برای غذاهای ابکی مثل آبگوشت بکار میره نه خورش قیمه و قورمه سبزی که جا افتاده
چاپلوسی کردن to seek favor by flattery E. g. , : He discreetly tried to curry favor with his employers خوش خدمتی کردن یا پارچه خواری کردن برای گرفتن ترفیع یا ارتقای موقعیت خود. 1100 41st week 1st day
to curry public favor جلب رضایت عمومی
نوعی پلو خورشت که توش مرغ و کارى دارد
- ادویه کاری - عمل آوردن، دباغی کردن، ورزیدن ( در چرم سازی ) - قشو کردن ( در حیوانات ) - شلاق زدن، کتک زدن
یک نوع غذای تایلندی یا هندی
نوعی زردچوبه ی هندی کاری
نوعی ادویه به نام کاری
زرد چوبه
بیک نوع غذای تند
به معنی خوراک اگر باشد: یک نوع غذای هندی شامل گوشت یا سبزیجات در یک سس تند a type of food from India, consisting of meat or vegetables in a spicy sauce خورش کاری مثال: خورش کاری مرغ و برنج chicken curry and rice