• : تعریف: an irritable or ill-tempered person. • مشابه: grouch
- Don't take what that irascible old curmudgeon says too seriously.
[ترجمه زینب سرآمد] آنچه را که آن پیر مرد زود رنج بد عنق می گوید زیاد جدی نگیرید.
|
[ترجمه گوگل] حرف آن پیرمرد خشمگین را خیلی جدی نگیرید [ترجمه ترگمان] این مرد خسیس پیر چیزی را که خیلی جدی می گوید برداشت نکن [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. The old curmudgeon found a new scapegoat and that let me out.
[ترجمه زینب سرآمد] بد عنق پیر قربانی تازه ای پیدا کردو آن قربانی باعث شد که من از انجا بروم بیرون.
|
[ترجمه گوگل]پیرمرد یک بزغاله جدید پیدا کرد و من را رها کرد [ترجمه ترگمان]مرد خسیس، قربانی جدیدی پیدا کرد و آن را به من داد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. Sinclair, a curmudgeon of taste and integrity, defends the river against the shoddy plans of the Chamber of Commerce.
[ترجمه گوگل]سینکلر، مردی با ذوق و صداقت، از رودخانه در برابر نقشه های نابجای اتاق بازرگانی دفاع می کند [ترجمه ترگمان]سینکلر، از این رودخانه در برابر طرح های بی ارزش و پست اتاق بازرگانی دفاع می کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Kelly Johnson was a curmudgeon, but he was revered at the Skunk Works for his refusal to compromise about airplanes.
[ترجمه گوگل]کلی جانسون یک آدم بدجنس بود، اما به دلیل امتناع از مصالحه در مورد هواپیما، در کارخانه اسکانک مورد احترام بود [ترجمه ترگمان]کلی جانسون یک curmudgeon بود، اما در مورد skunk که برای امتناع از مصالحه در مورد هواپیماها مورد احترام بود، مورد احترام بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Paul:How about to my editor, the old curmudgeon? Excuse me. He took me off the Anaconda story. I'm a reporter at The Bee.
[ترجمه گوگل]پل: ویراستار من، پیرمرد، چطور؟ ببخشید او مرا از داستان آناکوندا خارج کرد من خبرنگار The Bee هستم [ترجمه ترگمان]خوب، خوب، خوب، خوب، خوب، خوب، خوب، خوب، خوب، خوب، خوب، خوب، خوب، خوب، خوب، خوب، خوب، خوب، خوب، خوب معذرت می خوام اون من رو از داستان \"anaconda\" جدا کرد من یک گزارشگر در بی بی هستم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Indeed, whereas a young curmudgeon has no heart, an old idealist has no head.
[ترجمه گوگل]در واقع، در حالی که یک جوان دلقک قلب ندارد، یک ایده آلیست پیر سر ندارد [ترجمه ترگمان]در واقع، در حالی که یک curmudgeon جوان هیچ قلبی ندارد، یک idealist پیر هیچ سر ندارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Mainly, his essays struck a cord in viewers by pointing out life's unspoken truths or more often complaining about its subtle lies, earning him the "curmudgeon" status he wore like a uniform.
[ترجمه گوگل]مقالههای او عمدتاً با اشاره به حقایق ناگفته زندگی یا اغلب شکایت از دروغهای ظریف آن، بینندگان را تحت تأثیر قرار میدهد، و وضعیتی را که او مانند یونیفرم به تن میکرد، به دست میآورد [ترجمه ترگمان]به طور عمده، مقالات او با اشاره به حقایق ناگفته زندگی و یا اینکه اغلب در مورد دروغ های ظریف آن شکایت می کردند، به او ضربه زدند و وضعیت \"curmudgeon\" را که او مانند یک لباس می پوشید به وی نشان دادند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. He was a brooding curmudgeon who thundered against industry, progress and the young science that sought to explain them.
[ترجمه گوگل]او مردی متفکر بود که علیه صنعت، پیشرفت و علم جوانی که به دنبال توضیح آنها بود، رعد و برق می زد [ترجمه ترگمان]او فردی متفکر و متفکر بود که علیه صنعت، پیشرفت و علم جوانی که به دنبال توضیح آن ها بود، غرید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. During my years as the "RUP curmudgeon," I had the opportunity to visit and observe many customers.
[ترجمه گوگل]در طول سالهایی که بهعنوان «سرپرست RUP» بودم، این فرصت را داشتم که از مشتریان زیادی بازدید و مشاهده کنم [ترجمه ترگمان]در طول سال ها به عنوان \"RUP curmudgeon\"، \" من فرصت ملاقات و مشاهده بسیاری از مشتریان را داشتم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. A curmudgeon will sigh that this has led to a lowering of standards at the top of the Premier League, but those old-fashioned enough to enjoy uncertainty will find the game's appeal enhanced.
[ترجمه گوگل]یک آدم کج خلق آه می کشد که این منجر به پایین آمدن استانداردها در صدر لیگ برتر شده است، اما کسانی که به اندازه کافی قدیمی هستند که از بلاتکلیفی لذت ببرند، جذابیت بازی را افزایش می دهند [ترجمه ترگمان]curmudgeon آهی خواهد کشید که این منجر به کاهش استانداردهای بالای لیگ برتر شد، اما آن حد قدیمی که برای لذت بردن از عدم قطعیت کافی باشد، جاذبه این بازی را افزایش خواهد داد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Only a curmudgeon would deny the many benefits that our computers and electronic networks have brought us.
[ترجمه گوگل]فقط یک آدم پررویی می تواند مزایای بسیاری را که رایانه ها و شبکه های الکترونیکی ما برای ما به ارمغان آورده اند، انکار کند [ترجمه ترگمان]تنها یک curmudgeon مزایای بسیاری را انکار می کند که کامپیوترهای ما و شبکه های الکترونیکی ما را به ارمغان آورده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. The old curmudgeon was talking about the smothering effects of parental duty on creative lives.
[ترجمه گوگل]پیرمرد در مورد تأثیرات خفه کننده وظیفه والدین بر زندگی خلاق صحبت می کرد [ترجمه ترگمان]The پیر در مورد اثرات خفه کننده وظیفه والدین بر زندگی خلاق صحبت می کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. His Curmudgeon column which ran for many years in the Sunday Independent was required reading and was always guaranteed to raise a smile, he said.
[ترجمه گوگل]او گفت که ستون Curmudgeon او که سالها در ساندی ایندیپندنت اجرا میشد نیاز به خواندن داشت و همیشه تضمین میشد که لبخند را برانگیزد [ترجمه ترگمان]وی گفت که ستون Curmudgeon که سال ها در روزه ای استقلال روز یکشنبه به اجرا درآمد نیاز به خواندن داشت و همیشه تضمین شده بود که لبخند بر لب داشته باشد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. A 78- year-old curmudgeon, he enjoyed his modest life as a balloon seller because he shared it with his adventurous wife Ellie.
[ترجمه گوگل]او که یک مرد 78 ساله بود، از زندگی متواضعانه خود به عنوان فروشنده بالن لذت می برد، زیرا آن را با همسر ماجراجوش الی به اشتراک می گذاشت [ترجمه ترگمان]یک curmudgeon ۷۸ ساله، از زندگی نسبتا کم اش به عنوان یک فروشنده بادکنک لذت می برد، زیرا او آن را با همسر ماجراجویانه خود الی به اشتراک گذاشته بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Straus was Ickes's alter ego a newspaperman, a liberal, a fighter, a curmudgeon.
[ترجمه گوگل]استراوس آلتر ایگوی ایکس بود، روزنامهنویس، لیبرال، مبارز، و دمدمی مزاج [ترجمه ترگمان]Straus، ego، یک newspaperman، یک لیبرال، یک جنگجو، یک جنگجوی سرسخت بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
✨ از مجموعه لغات GRE ✨ ✍ توضیح: A bad - tempered or surly person, often an old man 👴 🔍 مترادف: Grouch ✅ مثال: The old curmudgeon complained about the noise from the kids playing outside.
noun [ C] old - fashioned an old person who is often in a bad mood پیر مرد بد خلق - My grandfather can be a bit of a curmudgeon sometimes, but we all love him anyway. - The old man who lived next door was a notorious curmudgeon who never had a kind word to say. ... [مشاهده متن کامل]
- The newspaper columnist was known for his biting wit and curmudgeonly attitude towards modern society. - Despite his reputation as a curmudgeon, the retired professor was beloved by his former students for his passion and knowledge. - When the young couple moved in next door, the curmudgeonly neighbor made it clear that he didn't appreciate their loud music and late - night parties.
خِرِفت مثال: What a selfish old curmudgeon he had been, always thinking of himself and his own likes and dislikes! چه پیر خودخواه خرفتی بوده است؛ همیشه به خودش و دوست داشتن و نداشتن هایش فکر می کرده!
آدم بدعنق و پیر
بد خلق, غر غرو ( معمولا در مورد پیرمردها گفته می شود ) A bad tempered usually an old man A divorced curmudgeon