فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: curls, curling, curled
حالات: curls, curling, curled
• : تعریف: to make into coils, spirals, or rings.
• متضاد: uncurl
• مشابه: kink, ring, roll, twist, wave
• متضاد: uncurl
• مشابه: kink, ring, roll, twist, wave
- She has naturally straight hair, but she often curls it.
[ترجمه آیلین] موهایش در حالت طبیعی صاف هستند، ولی معمولا آنها را فر می کند|
[ترجمه گوگل] او به طور طبیعی موهای صافی دارد، اما اغلب آنها را فر می کند[ترجمه ترگمان] طبیعی است که موهای صاف و مستقیم دارد، اما اغلب آن را جمع می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- I curled the ribbons on the packages.
[ترجمه آیلین] من روبان های روی بسته ها را فر دادم.|
[ترجمه گوگل] روبان ها را روی بسته ها حلقه کردم[ترجمه ترگمان] من نوارهای روی بسته ها را جمع کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
عبارات: curl up
عبارات: curl up
• (1) تعریف: to take on the shape of a coil, spiral, or ring.
• متضاد: uncurl
• مشابه: loop, ring, roll, wave
• متضاد: uncurl
• مشابه: loop, ring, roll, wave
• (2) تعریف: to become curved or warped at an edge.
- Wet paper curls when it dries.
[ترجمه کوروش شفیعی] کاغذ مرطوب وقتی خشک شود، حلقه ای می شود/گرد و دایره ای می شود.|
[ترجمه بینام] کاغذ خیس بعد از خشک شدن تاب بر می دارد.|
[ترجمه گوگل] کاغذ خیس وقتی خشک می شود فر می شود[ترجمه ترگمان] کاغذ مرطوب وقتی خشک می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: to move in a curving way.
• مشابه: ring
• مشابه: ring
- Smoke curled up from the fire.
[ترجمه اصغر عابدی] دود به شکل حلقه ای از آتش بالا می آمد|
[ترجمه گوگل] دود از آتش بلند شد[ترجمه ترگمان] دود از آتش بالا آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
• (1) تعریف: an individual ringlet of hair.
• مشابه: lock
• مشابه: lock
• (2) تعریف: anything shaped like a coil, spiral, or ring.
• مشابه: convolution, roll, swirl, twist
• مشابه: convolution, roll, swirl, twist
• (3) تعریف: the action of curling.
• مشابه: roll
• مشابه: roll
• (4) تعریف: the condition of something that is curled.
• مشابه: roll
• مشابه: roll