معنی: متمدنمعانی دیگر: کشت شده، زیر کشت، (گیاه) اهلی (در مقابل وحشی)، کشتنی، کشت زاد، کاشتنی، آموخته، آموزش دیده، تحصیل کرده، با کمال، با فرهنگ، با فضیلت، با معرفت، با معرفت a cultivated person آدم با فرهنگ
3. he cultivated the friendship of the rich and powerful
او پی دوستی پولداران و قدرتمندان رفت.
4. rice is cultivated in gillan
برنج در گیلان کشت می شود.
5. the land is cultivated with minute care
زمین با توجه بسیار زیاد کشت می شود.
6. wheat is a cultivated plant
گندم گیاهی کاشتنی است.
7. For a cultivated man to be ignorant of foreign languages is a great inconveniece.
[ترجمه موسی] برای یک انسان متمدن بی توجهی به زبان های خارجی ناراحتی بزرگی است.
|
[ترجمه گوگل]برای یک انسان فرهیخته ناآگاهی از زبان های خارجی یک ناراحتی بزرگ است [ترجمه ترگمان]برای این که یک مرد تربیت شده از زبان های خارجی بی خبر باشد، یک inconveniece بزرگ است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. We have a vast expanse of cultivated land.
[ترجمه گوگل]ما وسعت وسیعی از زمین های زیر کشت داریم [ترجمه ترگمان]ما پهنه وسیعی از زمین های کشاورزی داریم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. The land here has been intensively cultivated for generations.
[ترجمه گوگل]زمینهای اینجا برای نسلها بهشدت کشت شدهاند [ترجمه ترگمان]زمین در اینجا به صورت گسترده ای برای نسل ها پرورش داده شده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Millet is cultivated on some farms here.
[ترجمه گوگل]ارزن در برخی از مزارع اینجا کشت می شود [ترجمه ترگمان]Millet در برخی از مزارع پرورش داده می شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. He has cultivated good relations with his neighbors.
[ترجمه گوگل]او روابط خوبی با همسایگان خود ایجاد کرده است [ترجمه ترگمان]او روابط خوبی با همسایگان خود دارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. The land around here has never been cultivated.
[ترجمه گوگل]زمین های اطراف اینجا هرگز کشت نشده است [ترجمه ترگمان]زمین های اطراف اینجا هرگز پرورش نیافته است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Howe carefully cultivated Daniel C. Roper, the Assistant Postmaster General.
[ترجمه گوگل]هاو با دقت دانیل سی روپر، دستیار مدیر کل پست را پرورش داد [ترجمه ترگمان]هاو به دقت دانیل سی را کشت Roper، معاون ژنرال Postmaster [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. He co-opted many nationalist slogans and cultivated a populist image.
[ترجمه گوگل]او بسیاری از شعارهای ملی گرایانه را انتخاب کرد و چهره ای پوپولیستی را پرورش داد [ترجمه ترگمان]او بسیاری از شعارهای ملی گرایانه را انتخاب کرد و تصویر populist را پرورش داد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. She cultivated her mind by reading many books.
[ترجمه گوگل]او با خواندن کتاب های زیادی ذهن خود را پرورش داد [ترجمه ترگمان]با خواندن کتاب های فراوان ذهنش را پرورش داد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
متمدن (صفت)
civil, civilized, cultivated
انگلیسی به انگلیسی
• prepared and planted (of land); refined, sophisticated, well-bred, educated someone who is cultivated has had a good education, and shows this in their behaviour. cultivated plants have been developed for growing on farms or in gardens.
پیشنهاد کاربران
پرورش یافته
چو انداختن
رواج یافته بارها نقل قول شده دهان به دهان بازگو شده دهان به دهان چرخیده
قابل کشت
1. Furthermore, in cultivated soils, dense compact subsoils frequently underlie the loosened topsoil. بعلاوه ، در خاکهای زیر کشت ، زیر بستر خاک سفت متراکم غالباً زیر لایه خاک شخم زده شده زمین قرار دارند. ... [مشاهده متن کامل]
2. The most valued of the cultivated seaweeds is the red alga Porphyra, or Nori. باارزش ترین جلبک دریایی پرورش یافته جلبک قرمز Porphyra یا نوری است. 3. Immensely popular with cultivated collectors, Baschenis ran a studio which produced repetitions and variants of his works. باشنیس که محبوبیت زیادی در بین مجموعه داران فرهیخته داشت ، استودیویی را اداره می کرد که باز تکراری ها و انواع مختلف کارهای او را تولید می کرد. 4. Like its cultivated successors, the wild vine is a climbing plant which needs to grow up some support. انگور وحشی مانند جایگزینان پرورش یافته خود ، یک گیاه بالا رونده است که نیاز به تقویت دارد. 5. Though more tolerant of people than many other wildcats, bobcats tend to avoid large cultivated areas. گرچه بابکت نسبت به بسیاری دیگر از گربه های وحشی تحمل بیشتری دارد ، اما گرایش به اجتناب از مناطق بزرگ تحت کشت دارد. 6. However, interest in how cultivated plants consort with wildlings had started long before genetic engineering was even a glimmer in a test tube. با این حال ، علاقه به چگونگی همخوانی گیاهان پرورشی با حیوانات وحشی مدت ها قبل از اینکه حتی مهندسی ژنتیک حتی یک تلنگر در لوله آزمایش باشد ، آغاز شده بود. 7. Kings Park itself is a city park in which lush cultivated landscapes blend with bushland. Kings Park خود یک پارک شهری است که در آن مناظر زراعی و سرسبز با بوته ها ترکیب می شود. 8. For a cultivated man to be ignorant of foreign languages is a great inconvenience. برای یک انسان متمدن بی توجهی به زبان های خارجی ناراحتی بزرگی است. Cultivated = زیر کشت، تحت کشت، کشت شده، زراعی، پرورش یافته، فرهیخته، متمدن cultivated land = زمین کشت شده cultivated fish = ماهی پرورش یافته، ماهی پرورشی cultivated plants = گیاهان زراعی معانی دیگر >>>>>> با فرهنگ، با ادب، با فضیلت، با کمال، تحصیل کرده، آموزش دیده، عمل آوری شده