cryptic

/ˈkrɪptɪk//ˈkrɪptɪk/

معنی: پنهان، رمزی، سری، مرموز
معانی دیگر: مبهم، ناآشکار، سربسته، نهان، پرخیده (cryptical هم می گویند)

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: cryptically (adv.)
(1) تعریف: difficult to understand; ambiguous or mysterious in meaning.
مترادف: ambiguous, enigmatic, inscrutable, mysterious
متضاد: clear
مشابه: arcane, elliptical, inexplicable, mystic, nebulous, obscure, oracular, puzzling, unclear, vague, veiled

- The cryptic telegram he sent was more worrying than reassuring.
[ترجمه دنیا. قاسمی] تلگراف مرموزی که فرستاد بیش از آن که اطمینان بخش باشد نگران کننده بود.
|
[ترجمه گوگل] تلگرام مرموز او بیشتر نگران کننده بود تا اطمینان بخش
[ترجمه ترگمان] تلگرافی مرموز که برایش فرستاده بود بیش از اطمینان بخش بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: having a secret or hidden meaning.
مترادف: mystical
مشابه: arcane, coded

- Only members of the cult understood the cryptic message.
[ترجمه گوگل] فقط اعضای فرقه این پیام رمزآلود را درک کردند
[ترجمه ترگمان] فقط اعضای فرقه پیام مرموز را می فهمیدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: in zoology, suited to hiding or concealing.
مترادف: cryptozoic

- These birds have cryptic markings that help camouflage them.
[ترجمه گوگل] این پرندگان دارای نشانه های مرموز هستند که به استتار آنها کمک می کند
[ترجمه ترگمان] این پرندگان علائم مرموزی دارند که به استتار آن ها کمک می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. cryptic remarks
اظهارات سربسته

2. a cryptic message
پیام مرموز

3. He has issued a short, cryptic statement denying the spying charges.
[ترجمه گوگل]او با صدور بیانیه ای کوتاه و مرموز اتهامات جاسوسی را رد کرده است
[ترجمه ترگمان]او یک بیانیه کوتاه و مرموز را منتشر کرده است که اتهامات جاسوسی را تکذیب می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She made a cryptic comment about how the film mirrored her life.
[ترجمه گوگل]او در مورد اینکه چگونه این فیلم زندگی او را منعکس می کند، اظهار نظری مرموز کرد
[ترجمه ترگمان]او در مورد این که چگونه این فیلم زندگی اش را منعکس می کند، نظر مرموزی داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. My father's notes are more cryptic here.
[ترجمه گوگل]یادداشت های پدرم اینجا رمزآلودتر است
[ترجمه ترگمان]یادداشت های پدرم در اینجا مرموز هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I received a cryptic message through the post.
[ترجمه گوگل]من یک پیام مرموز از طریق پست دریافت کردم
[ترجمه ترگمان]من یه پیغام مرموز از پست دریافت کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. One wall was plastered with posters filled with cryptic diagrams and rapturous praises of Nubian culture and other articles of Afrocentric faith.
[ترجمه گوگل]یکی از دیوارها با پوسترهایی پر از نمودارهای رمزآلود و ستایش‌های هیجان‌انگیز فرهنگ نوبی و دیگر مقالات مذهبی افرومرکزی پوشانده شده بود
[ترجمه ترگمان]یک دیوار با posters پر از نمودار مرموز و تمجید پرشور از فرهنگ Nubian و دیگر مقالات ایمان Afrocentric پر شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. These variations appear cryptic to most westerners, and require some explanation.
[ترجمه گوگل]این تغییرات برای اکثر غربی ها مرموز به نظر می رسد و نیاز به توضیح دارد
[ترجمه ترگمان]این تغییرات برای اکثر غربی ها مرموز به نظر می رسند و نیاز به توضیح دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. My journal is confused, almost cryptic on these matters.
[ترجمه گوگل]ژورنال من گیج شده است و در مورد این موضوعات تقریباً مرموز است
[ترجمه ترگمان] دست نوشته من گیج شده، تقریبا داره درباره این مسائل مرموز حرف میزنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. But there is one story which, in a cryptic and covert way, does.
[ترجمه گوگل]اما یک داستان وجود دارد که به شیوه ای مرموز و مخفیانه انجام می دهد
[ترجمه ترگمان]اما یک داستان وجود دارد که به نحوی مرموز و مخفیانه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. And was his cryptic message supposed to imply forgiveness for her own error - or some kind of apology for his own?
[ترجمه گوگل]و آیا قرار بود پیام رمزآلود او متضمن بخشش برای خطای خودش باشد - یا نوعی عذرخواهی برای خطای خودش؟
[ترجمه ترگمان]و این پیغام مرموز او بود که به خاطر خطای خودش عذر خواهی کرد - یا نوعی عذرخواهی برای خودش؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Indovina's lyrics are mostly cryptic and obscure.
[ترجمه گوگل]اشعار ایندوینا بیشتر رمزآلود و مبهم است
[ترجمه ترگمان]اشعار Indovina بیشتر مرموز و مبهم هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Rather, what she was saying with her cryptic scriptural reference was that I might not be asking the right question.
[ترجمه گوگل]در عوض، چیزی که او با اشاره مرموز کتاب مقدس خود می گفت این بود که من ممکن است سوال درستی نپرسم
[ترجمه ترگمان]به جای آن، آنچه او با اشاره مرموز خود می گفت این بود که من ممکن است از سوال درست سوال نکنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Diana was intrigued by Sue's cryptic message on the answerphone.
[ترجمه گوگل]دیانا با پیام رمزآلود سو در تلفن پاسخگو مجذوب شد
[ترجمه ترگمان]از پیغام مرموز سو روی پیغام گیر به حیرت افتاده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پنهان (صفت)
hidden, abstruse, secret, latent, back-door, surreptitious, cryptic, furtive, hugger-mugger, perdu, perdue

رمزی (صفت)
secret, mystic, allegorical, figurative, coded, symbolic, encoded, cryptic, esoteric, undercover, backstairs, furtive, occult, emblematic, runic

سری (صفت)
back-door, cryptic, arcane, esoteric, classified, secretive, undercover, mysterious, occult, hush-hush

مرموز (صفت)
mystic, weird, cryptic, enigmatic, secretive, mysterious, orphic, occult, recondite, inscrutable, hinted, unco, unaccountable

انگلیسی به انگلیسی

• secret; hidden, obscure; puzzling; hiding, concealing
a cryptic remark or message contains a hidden meaning.

پیشنهاد کاربران

💢 دوستان کلمات زیر همگی مترادف هم هستند:
🔘 Mysterious
🔘 Ambiguous
🔘 Cryptic
🔘 Equivocal
🔘 Obscure
🔘 Puzzling
🔘 Unfathomable
🔘 Enigmatic
✅ Definition:
👉 Difficult to understand or interpret, often with hidden or unclear meaning.
Cryptic describes something that is mysterious or puzzling, often involving hidden meaning or secret codes. It can refer to a message, language, or behavior that is difficult to decipher or understand.
...
[مشاهده متن کامل]

چیزی که مرموز یا گیج کننده است، که اغلب شامل معنای پنهان یا کدهای مخفی است.
می تواند به پیام، زبان یا رفتاری اشاره داشته باشد که رمزگشایی یا درک آن دشوار است.
مثال؛
The cryptic message left by the spy required careful analysis to uncover its true meaning.
A person might say, “His cryptic response only added to the confusion surrounding the situation. ”
In a discussion about a confusing riddle, someone might comment, “This is the most cryptic puzzle I’ve ever encountered. ”

در مورد حیوانات به معنی استتار در طبیت است یعنی پوست حیوان به رنگ محیط طبیعی آن است و در طبیعت استتار می شود
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : encrypt
✅️ اسم ( noun ) : crypt / encryption
✅️ صفت ( adjective ) : cryptic / encrypted
✅️ قید ( adverb ) : cryptically
mysterious and difficult to understand.
مرموز و غامض ، پیچیده و دور ا ز فهم
I got a cryptic text message from Sam.
Mary Trump just made another cryptic prediction about her crazy uncle.
منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/cryptic
رمزآلود
اسرارآمیز

بپرس