crumple

/ˈkrəmpl̩//ˈkrʌmpl̩/

معنی: مچاله کردن، از اطو انداختن
معانی دیگر: چین، چروک، مچاله، مچاله کردن یا شدن، چروکیده کردن یا شدن، پرچین و چروک کردن یا شدن، چروکیدن، فرو افتادن، فرو افکندن، (روی زمین) ولو شدن، نقش بر زمین شدن، مچاله شدگی

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: crumples, crumpling, crumpled
(1) تعریف: to press or crush so as to rumple or cause wrinkles.
متضاد: smooth
مشابه: crush, rumple, wrinkle

- He crumpled the paper in his fist.
[ترجمه گوگل] کاغذ را در مشتش مچاله کرد
[ترجمه ترگمان] کاغذ را در مشتش فشرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to cause to fall down or collapse.

- The huge tree crumpled two cars when it fell.
[ترجمه محمد] درخت بزرگ وقتی که افتاد دو درخت را مچاله کرد.
|
[ترجمه گوگل] درخت عظیم الجثه هنگام سقوط دو خودرو را مچاله کرد
[ترجمه ترگمان] درخت بزرگ دو اتومبیل را که از زمین افتاده بود مچاله کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
(1) تعریف: to be or become crumpled.
مشابه: rumple, wrinkle

- The photograph crumpled in his pocket.
[ترجمه محمد] عکس در جیبش مچاله شد.
|
[ترجمه گوگل] عکس در جیبش مچاله شد
[ترجمه ترگمان] عکس مچاله شده در جیبش بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to fall down or collapse.
مشابه: buckle, collapse

- When the masked man aimed his gun at him, the terrified bank clerk crumpled.
[ترجمه محمد] کارمند بانک از ترس روی زمین ولو شد وقتی که مرد نقاب دار خود را بسوی او نشانه گرفت.
|
[ترجمه گوگل] وقتی مرد نقابدار اسلحه خود را به سمت او نشانه رفت، کارمند بانک وحشت زده مچاله شد
[ترجمه ترگمان] وقتی مرد نقاب تفنگش را به طرف او نشانه رفته بود، کارمند بانک دار که مچاله شده بود، مچاله شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
مشتقات: crumply (adj.)
• : تعریف: a crease or wrinkle caused by crumpling.
مشابه: rumple, wrinkle

جمله های نمونه

1. crumple up
مچاله و گرد کردن

2. Don't crumple my clothes!
[ترجمه Mrjn] لباس هایم را چروک نکن !
|
[ترجمه گوگل]لباسم را مچاله نکن!
[ترجمه ترگمان]لباس هایم را مچاله نکن!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The car has front and rear crumple zones and two side-impact protection bars.
[ترجمه گوگل]این خودرو دارای ناحیه مچاله شدن جلو و عقب و دو میله محافظ در برابر برخورد جانبی است
[ترجمه ترگمان]این خودرو در قسمت جلو و عقب و دو میله حفاظت از ضربه قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The front and rear of the car will crumple during a collision.
[ترجمه گوگل]جلو و عقب خودرو در هنگام برخورد مچاله می شود
[ترجمه ترگمان]جلو و عقب اتومبیل، در طی یک تصادف، جمع خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. You crumple the paper and begin daydreaming to ease the frustration.
[ترجمه گوگل]شما کاغذ را مچاله می کنید و شروع به رویاپردازی می کنید تا ناامیدی را کاهش دهید
[ترجمه ترگمان]شما کاغذها را پاره می کنید و در خیال رویاهای خود را برای تسکین ناامیدی آغاز می کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. As he starts to crumple at my feet, I grab the front of his shirt and drag him upright.
[ترجمه گوگل]در حالی که او شروع به مچاله شدن می کند، جلوی پیراهنش را می گیرم و او را صاف می کشم
[ترجمه ترگمان]همان طور که شروع به خرد کردن پاهای من می کند، جلوی پیراهنش را می گیرم و او را راست می کشم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I wanted to enclose that regret, to crumple it up, throw it away, get rid of it.
[ترجمه گوگل]می خواستم آن حسرت را محصور کنم، مچاله کنم، دور بریزم، از شرش خلاص شوم
[ترجمه ترگمان]دلم می خواست آن تاسف را در میان بگذارم و آن را مچاله کنم و از شرش خلاص شوم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Feel the tears, nod, my ironed clothes crumple to rags.
[ترجمه گوگل]اشک ها را احساس کنید، سری تکان دهید، لباس های اتوکشیده من مچاله می شوند
[ترجمه ترگمان]اشک را احساس می کنم، سر تکان می دهم و لباس هایم را پاره می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Sarah saw her daughter's face crumple and her heart melted.
[ترجمه گوگل]سارا دید که صورت دخترش مچاله شد و قلبش آب شد
[ترجمه ترگمان]صورت دخترش مچاله شد و قلبش ذوب شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Wire netting Crumple up wire netting into a ball and push into a container.
[ترجمه گوگل]توری سیمی توری سیمی را مچاله کرده و به شکل توپ درآورید و داخل ظرف فشار دهید
[ترجمه ترگمان]توری سیمی را با توری سیمی روی یک توپ سیمی قلاب کرد و به داخل یک ظرف فشار داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. A compactor can crumple up a car into a small cube.
[ترجمه گوگل]یک متراکم کننده می تواند یک ماشین را به یک مکعب کوچک مچاله کند
[ترجمه ترگمان]یک compactor می تواند یک ماشین را به یک مکعب کوچک تبدیل کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Silk dresses are easy to crumple up if not carefully handled.
[ترجمه گوگل]لباس های ابریشمی اگر به دقت در دست نشوند به راحتی مچاله می شوند
[ترجمه ترگمان]اگر به دقت کنترل نشود، لباس های ابریشم به راحتی جمع می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The wall was likely to crumple up at any time.
[ترجمه گوگل]دیوار هر لحظه ممکن بود مچاله شود
[ترجمه ترگمان]به احتمال زیاد دیوار هر لحظه ممکن بود مچاله شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The catastrophe made her crumple into the floor.
[ترجمه محمد] این مصیبت اورا نقش بر زمین کرد.
|
[ترجمه گوگل]فاجعه باعث شد او روی زمین مچاله شود
[ترجمه ترگمان]این فاجعه او را مچاله کرد و به کف اتاق انداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Everything gained for us by civilization will crumple.
[ترجمه گوگل]هر چیزی که تمدن برای ما به دست آورد، مچاله می شود
[ترجمه ترگمان]هر چیزی که به وسیله تمدن به دست آید، از پا در خواهد آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مچاله کردن (فعل)
scrunch, tousle, crumple, rumple

از اطو انداختن (فعل)
crumple

انگلیسی به انگلیسی

• crush out of shape, wrinkle; become wrinkled, be crushed; collapse, cave in
if you crumple paper or cloth, you squash it and it becomes full of creases and folds.
if someone or something crumples, they collapse suddenly in an untidy and helpless way.
if you crumple up a piece of paper, you crush it into a ball.

پیشنهاد کاربران

این لغت هم نقش دستوری اسم دارد و هم در نقش دستوری فعل ظاهر می شود. بر طبق دیکشنری زیر یک تعریف برای این لغت بعنوان اسم و سه تعریف نزدیک بهم از نظر مفهومی و متفاوت از نظر کاربردی برای نقش فعلی آن وجود دارد:
...
[مشاهده متن کامل]

New Oxford American Dictionary ⬇️
1. ( n ) a crushed fold, crease, or wrinkle.
چین و چروک؛ تاخورده
Example 1: 👇
The crumple in her dress was a result of careless packing.
مچاله شدن لباس او ناشی از بی دقتی در بسته بندی ( جا دادن آن ) بود.
2. ( v, intr. ) to collapse or cause to collapse; suddenly flop down to the ground.
فرو ریختن یا باعث فروپاشی شدن و یا ناگهان به زمین سقوط کردن
Example :👇
She crumpled to the floor in a dead faint.
او بر اثر غش، مثل یک مرده به زمین افتاد ( سقوط کرد )
3. ( intr. Figurative ) ( of a person's face ) suddenly sag and show an expression of desolation; break down; cave in; go to pieces.
( معنای تمثیلی و استعاره ای ) [در مورد چهره یا صورت یک نفر] ناگهان در هم رفتن ( آویزان شدن ) که نشان از مهجوریت فرد دارد؛ در هم شکستن
Example: 👇
She faltered, and then her face crumpled.
او به لُکنَت اُفتاد و سپس چهره اش در هم رفت ( در هم شکست ) .
4. ( tr. often foll by up ) crush ( something, typically paper or cloth ) so that it becomes creased and wrinkled.
مُچاله کردن یا له کردن ( معمولاً پارچه یا کاغذ ) طوری که تا خورده و دارای چین و چروک شود.
Example 1: 👇
She sat down carefully, so as not to crumple her skirt.
با دقت نشست تا دامنش چین و چروک برندارد ( تا نخورد؛ مچاله نشود ) .
Example 2: 👇
There's a slip of paper stuck under the windshield wiper. Gittes pulls it off. It says: "SAVE OUR CITY! LOS ANGELES IS DYING OF THIRST! PROTECT YOUR PROPERTY! Gittes grumbles, crumples it up and tosses it out the window.
* Chinatown - Screenplay: Robert Towne. Director: Roman Polanski
گیتس تکه کاغذی را که زیر برف پاک کن قرار داشت بیرون می کشد و مطلب روی آن را می خواند: #شهر ما را نجات دهید! لس آنجلس دارد از تشنگی می میرد! از دارایی خود محافظت کنید!# گیتس غرغر می کند، کاغذ را مچاله می کند و از پنجره به بیرون پرتاب می کند.
* متن انتخابی: از فیلمنامه ی فیلم #محله چینی ها#
فیلمنامه: رابرت تاون — کارگردان: رومن پولانسکی

crumple
مچاله کردن
فروپاشی

بپرس