crook

/ˈkrʊk//krʊk/

معنی: کجی، کلاه بردار، عصای سرکج، ادم قلابی، خزپوش، خم کردن، کج کردن
معانی دیگر: (هر چیز خم یا منحنی یا قلاب شکل) قلاب، خمیدگی، انحنا، کژی، (راه و غیره) پیچ، (شبانان و مطران ها) چوبدستی (که یک سرش انحنا دارد)، عصا، (عامیانه) کلاهبردار، کژرفتار، شیاد، متقلب، دزد، نادرست، خم کردن یا شدن، قلابدیس کردن یا شدن، کج کردن یا شدن، چفتیدن، چفریدن، (خودمانی) دزدیدن، بالا کشیدن، کش رفتن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a curved or hooked part of something.

- The baby lay with his head in the crook of his mother's arm.
[ترجمه گوگل] بچه دراز کشیده بود و سرش در قوز بازوی مادرش بود
[ترجمه ترگمان] کودک سرش را میان خم بازوی مادرش دراز کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Be careful going around the crook in the road.
[ترجمه حسین ابراهیمی] وقتی پیچ جاده را دور می زنی مراقب باش
|
[ترجمه گوگل] مراقب دور زدن کلاهبردار در جاده باشید
[ترجمه ترگمان] مراقب باش که تو راه توی جاده سرک بکشی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: something bent, curved, or hooked.
مشابه: bend

(3) تعریف: a hooked implement, such as a shepherd's staff.

- The shepherd used his crook to guide the sheep.
[ترجمه ابوالفضل] - چوپان با استفاده از چوب دستی خود گوسفندان را راهنمایی می کرد.
|
[ترجمه گوگل] چوپان از کلاهبردار خود برای راهنمایی گوسفندان استفاده کرد
[ترجمه ترگمان] چوپان از crook استفاده کرد تا گوسفندانش را راهنمایی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: a thief or swindler.
مشابه: bandit, gyp, thief

- The governor was accused of being a crook.
[ترجمه گوگل] فرماندار متهم به کلاهبرداری بود
[ترجمه ترگمان] فرماندار به یک کلاه برداری متهم شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا و ( transitive verb, intransitive verb )
حالات: crooks, crooking, crooked
• : تعریف: to bend, curve, or hook.
مشابه: bend

- When it was time to leave, she crooked a finger at me.
[ترجمه گوگل] وقت رفتن رسید، انگشتش را به سمتم کج کرد
[ترجمه ترگمان] وقتی زمان رفتن بود، او انگشتش را به سمتم دراز کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. the crook of an umbrella handle
انحنای دسته ی چتر

2. the crook worked under various aliases
کلاهبردار با اسامی مستعار مختلف خود را معرفی می کرد.

3. the crook of one's arm (or leg)
بخش نرم و خمش پذیر بازو (یا ران)

4. a shepherd's crook
چوبدستی چوپان

5. by hook or by crook
هرجوری شده،به هر نحوی از انحا

6. the mother held the baby in the crook of her arm
مادر کودک را در خم بازوی خود نگه داشت.

7. the president of the bank also turned out to be a crook
رئیس بانک هم کلاهبردار از آب درآمد.

8. She lay curled up in the crook of his arm.
[ترجمه گوگل]در قوز بازوی او دراز کشیده بود
[ترجمه ترگمان]در خم بازویش مچاله شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The man is a crook and a liar.
[ترجمه گوگل]مرد کلاهبردار و دروغگو است
[ترجمه ترگمان] اون مرد کلاه بردار و دروغگو - ه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. John took one child into the crook of each arm and let them nestle against him.
[ترجمه گوگل]یحیی یک کودک را در خم هر بازو گرفت و اجازه داد که در مقابل او لانه کنند
[ترجمه ترگمان]جان یک کودک را به هر یک از بازوانش گرفت و به آن ها اجازه داد تا در مقابل او nestle
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. She hid her face in the crook of her arm.
[ترجمه گوگل]صورتش را در قوز بازویش پنهان کرد
[ترجمه ترگمان]صورتش را در خم بازویش پنهان کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. "Well done, Cassandra," Crook said. She blushed, but accepted the compliment with good grace.
[ترجمه گوگل]کروک گفت: "آفرین، کاساندرا " سرخ شد، اما این تعریف را با مهربانی پذیرفت
[ترجمه ترگمان]\"آفرین،\" کاساندرا \"،\" Crook \"گفت\" او سرخ شد، اما این تعریف را با شکوه و ظرافت قبول کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He was carrying a gun in the crook of his arm.
[ترجمه گوگل]او اسلحه را در گوشه بازوی خود حمل می کرد
[ترجمه ترگمان]اون داشت یه اسلحه تو دستش حمل می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. She was cradling a small parcel in the crook of her elbow.
[ترجمه گوگل]او بسته کوچکی را در خم آرنجش گذاشته بود
[ترجمه ترگمان]بسته کوچکی را در زیر آرنجش به دست گرفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Don't hazard your reputation by supporting that crook.
[ترجمه گوگل]آبروی خود را با حمایت از آن کلاهبردار به خطر نیندازید
[ترجمه ترگمان]با حمایت از اون کلاه، شهرت خودتو به خطر ننداز
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. To put it plainly, he's a crook.
[ترجمه گوگل]به طور واضح، او یک کلاهبردار است
[ترجمه ترگمان]تا آن را آشکار کند، کلاه بردار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

کجی (اسم)
obliquity, deformation, leaning, skew, curvature, slant, slope, list, crook, tilt, clubfoot, inflection, flection, hade

کلاه بردار (اسم)
crook, swindler, rook, hustler

عصای سرکج (اسم)
crook

ادم قلابی (اسم)
crook

خزپوش (اسم)
crook, vagabond, swindler

خم کردن (فعل)
bow, incline, bend, curve, crank, leant, crook, flex, wry, limber, inflect, hunch, twist

کج کردن (فعل)
top, tip, incline, deflect, bend, strain, slant, list, crook, tilt, contort, inflect, recurve, distort, hook, incurve

تخصصی

[زمین شناسی] عصایسرکج، کجی، ادمقلابی، کلاهبردار، خمکردن، کجکردن

انگلیسی به انگلیسی

• thief (slang); hook; rod with a curved end, shepherd's crook
bend, curve; be bent, be curved
a crook is a criminal or dishonest person; an informal use.
the crook of your arm or leg is the soft inside part where you bend your elbow or knee.
if you crook your arm or finger, you bend it.

پیشنهاد کاربران

1. عصا 2. چوبدستی 3. پیچ. خم. انحنا 4. ادم کلاه بردار. دزد 5. کج کردن. خم کردن. تاکردن // 1. ناخوش. مریض 2. بد . مزخرف 3. خراب
مثال:
a small - time crook
یک دزد و کلاه بردار ناچیز و خرده پا
the crook of a tree branch
...
[مشاهده متن کامل]

انحنای یک شاخه درخت
he crooked his finger and called the waiter
او انگشتش را خم کرد و پیشخدمت را صدا زد.

a person who is dishonest or a criminal
غیر رسمی
کلاه بردار، خلافکار
These politicians are just a bunch of crooks.
منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/crook
The floor is crooked.
کف ( خونه یا اتاق ) کجِ ، ( شیب داره )
خلافکار
crook ( موسیقی )
واژه مصوب: بم ساز قوسی
تعریف: قطعه ای الحاقی که برای تغییر نغمۀ پایه به سازهای بادی طبیعی ( بدون پیستون ) اضافه می شود
e. g. The two crooks had been living the life of Riley
اون دو تا کلاهبردار شاد و شنگول و آسوده خاطر بدون هیچ مشکلی چند وقته در حال زندگی اند
در استرالیایی به معنای مریض
مریض . ناخوش.
آدم شیاد، پیچ، خم، انحنا، کلاهبردار
عصا

بپرس