اسم ( noun )
• (1) تعریف: an act that violates the law of a state, nation, or other entity, and that endangers the public welfare in some way.
• مترادف: felony, offense
• مشابه: malefaction, malfeasance, misdemeanor, transgression, violation
• مترادف: felony, offense
• مشابه: malefaction, malfeasance, misdemeanor, transgression, violation
- Armed robbery is a serious crime.
[ترجمه هلیا] جرم و جنایت|
[ترجمه ترجمه مجتبي] مرتکب گناهی شدن، جنایت|
[ترجمه گوگل] سرقت مسلحانه جرم سنگینی است[ترجمه ترگمان] سرقت مسلحانه یه جنایت جدی - ه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- He committed his first crime when he was fourteen.
[ترجمه بی نام] هنگامی که چهارده سال داشت اولین گناه و جرم خود را مرتکب شد|
[ترجمه امیررضا فرهید] او اولین جرم و گناهی که انجام داده بود ، چهارده سال داشت.|
[ترجمه باران] او وقتی چهارده سال داشت اولین جرمش را مرتکب شد|
[ترجمه سونیا] اولین جرمش راوقتی چهارده سال داشت مرتکب شد|
[ترجمه 😎😎😎] او اولین جرم خود را وقتی چهارده سال داشت یعنی وقتی پریود شد مرتکب شد .|
[ترجمه Luna_87] او وقتی چهارده سالش بود اولین گناهش را مرتکب شد. 🙂|
[ترجمه nesa 89] او اولین جنایت خود را در چهارده سالگی مرتکب شد.|
[ترجمه گوگل] او اولین جنایت خود را در چهارده سالگی انجام داد[ترجمه ترگمان] وقتی چهارده سالش بود، اولین گناه خود را مرتکب شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Poor people were the victims of this awful crime.
[ترجمه سهیل] مردم بی نوا، قربانی های این جنایت وحشتناک بودند|
[ترجمه گوگل] مردم بیچاره قربانی این جنایت هولناک شدند[ترجمه ترگمان] آدم های بیچاره قربانی این جنایت وحشتناک بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: an act against moral or natural law; sin.
• مترادف: iniquity, offense, sin, transgression, trespass, vice
• مشابه: depravity, villainy
• مترادف: iniquity, offense, sin, transgression, trespass, vice
• مشابه: depravity, villainy
- It's a crime that these children are allowed to go hungry and homeless.
[ترجمه گوگل] این جرم است که به این کودکان اجازه داده می شود گرسنه و بی خانمان بمانند
[ترجمه ترگمان] این یک جرم است که به کودکان اجازه می دهد گرسنه و بی خانمان شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] این یک جرم است که به کودکان اجازه می دهد گرسنه و بی خانمان شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Cutting down all those trees is a crime in my opinion.
[ترجمه sobhan] از نظر من قطع کردن همه ی درختان جرم به حساب میشود|
[ترجمه Peter Strahm] به نظر من قطع کردن همه آن درخت ها یک کار اشتباه و غیر اخلاقی است.|
[ترجمه گوگل] بریدن این همه درخت به نظر من جرم است[ترجمه ترگمان] چیدن تمام آن درخت ها به نظر من جرمه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: illegal activity in general.
• مترادف: unlawfulness
• مشابه: corruption, injustice, misbehavior, misconduct, wrongdoing
• مترادف: unlawfulness
• مشابه: corruption, injustice, misbehavior, misconduct, wrongdoing
- The mayor promised to put a stop to crime.
[ترجمه گوگل] شهردار قول داد جلوی جنایت را بگیرد
[ترجمه ترگمان] شهردار قول داده که دست از جنایت برداره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] شهردار قول داده که دست از جنایت برداره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Her novels are always about crime.
[ترجمه گوگل] رمان های او همیشه درباره جنایت است
[ترجمه ترگمان] رمان او همیشه درباره جنایت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] رمان او همیشه درباره جنایت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید