صفت ( adjective )
حالات: creepier, creepiest
مشتقات: creepiness (n.)
حالات: creepier, creepiest
مشتقات: creepiness (n.)
• (1) تعریف: of or causing a feeling of anxiety, fear, or revulsion similar to that which might be produced by something creeping on one's skin.
- I had a creepy feeling that someone was watching me.
[ترجمه بهاره] وقتی یکی داشت نگاهم می کرد، وحشت کرده بودم.|
[ترجمه هواسی] وقتی داشت نگام میکرد، یه حس دلهره ای توم بود|
[ترجمه ملیکا محب علی] احساس وحشت میکردم که کسی مرا نگاه می کند|
[ترجمه سعید الیاس] یه حس ترسناکی داشتم از اینکه یکی داره منو نگاه میکنه|
[ترجمه عماد] احساس چندش داشتم وقتی یکی مرا نگاه کرد|
[ترجمه ندا رسولی] احساس غیرعادی ای داشتم وقتی داشت بهم نگاه میکرد.|
[ترجمه آنا] من از اینکه کسی به من نگاه میکرد احساس وحشت کرده بودم|
[ترجمه گوگل] احساس وحشتناکی داشتم که کسی مرا تماشا می کند[ترجمه ترگمان] احساس چندش آوری داشتم که یه نفر داره منو نگاه می کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- That scene in the movie with all the snakes was too creepy for me.
[ترجمه گوگل] آن صحنه در فیلم با همه مارها برای من خیلی ترسناک بود
[ترجمه ترگمان] اون صحنه توی فیلم با همه مارها واسه من خیلی وحشتناک بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] اون صحنه توی فیلم با همه مارها واسه من خیلی وحشتناک بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- At age ten, she thought kissing was nothing less than creepy.
[ترجمه الناز] در سن 10 سالگی او فکر میکرد که هیچ چیزی چندش آور تر از بوسیدن نیست.|
[ترجمه گوگل] در ده سالگی، او فکر می کرد که بوسیدن چیزی کمتر از ترسناک نیست[ترجمه ترگمان] در سن ده سالگی، فکر می کرد بوسیدن چیزی کم تر از مور مور کننده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: mildly disgusting and unpleasant.
- This hand lotion has a creepy smell.
[ترجمه گلسا] این کرم دست بوی عجیبی دارد|
[ترجمه کیان] این کرم دست بوی نامطبوعی دارد|
[ترجمه گوگل] این لوسیون دست بوی خزنده ای دارد[ترجمه ترگمان] این کرم دستی بوی عجیبی میده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: creeping, as an insect.