crease

/ˈkriːs//kriːs/

معنی: شکن، خط اطوی شلوار، چین، چروک شدن، چین دار شدن، چین دار کردن
معانی دیگر: (در شلوار مردانه) خط اطو، تا، (دامن زنانه) چین، چین و چروک، چروک دار کردن یا شدن، چین انداختن، تادار کردن یا شدن، املای دیگر واژه ی: kris

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a groove or fold, produced by heat or pressure.
مشابه: fold, pucker, rumple, wrinkle

- a crease in the earth's surface
[ترجمه گوگل] یک چین در سطح زمین
[ترجمه ترگمان] یک خط در سطح زمین
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- a crease in a pair of trousers
[ترجمه فرزاد زارع] هر دو ساق شلوار اتو کشیده شده
|
[ترجمه samane] خط اتو روی پاچه های شلوار
|
[ترجمه گوگل] چین در یک شلوار
[ترجمه ترگمان] یک چروک با یک جفت شلوار
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: a groove in the skin; wrinkle.

- The crease in his brow deepened with age.
[ترجمه گوگل] چین ابرویش با افزایش سن عمیق تر شد
[ترجمه ترگمان] چروک پیشانیش با گذشت زمان عمیق تر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: a special mark or marked area in a field game such as cricket or hockey.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: creases, creasing, creased
(1) تعریف: to make a groove, fold, or wrinkle in or on.
مشابه: fold, knit, rumple, turn, wrinkle

(2) تعریف: to make a superficial wound in; graze.

- The shot only creased her forehead.
[ترجمه گوگل] شلیک فقط پیشانی او را چین داد
[ترجمه ترگمان] گلوله فقط پیشانی اش را چین انداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• : تعریف: to become furrowed, folded, or wrinkled.
مشابه: knit, pucker, rumple, wrinkle

جمله های نمونه

1. the crease in trousers
تا (یا خط اطوی) شلوار

2. in my youth, i used to put my trousers under the mattress to give it a crease
در جوانی شلوار خودم را زیر تشک می انداختم تا خط پیدا کند.

3. Pack the clothes carefully so that you don't crease them.
[ترجمه گوگل]لباس ها را با دقت بسته بندی کنید تا چروک نشوند
[ترجمه ترگمان]لباس ها رو با دقت جمع کن تا چروک نشن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He ironed a crease down the front of each trouser leg.
[ترجمه گوگل]جلوی هر پاچه شلوار را یک چین اتو کشید
[ترجمه ترگمان]یک چین بین دو پاچه شلوارش را اتو کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Don't sit on my newspaper. You'll crease it!
[ترجمه samane] !رو روزنامه م نشین، مچاله ش میکنی
|
[ترجمه گوگل]روی روزنامه من ننشین شما آن را چین می دهد!
[ترجمه ترگمان]روی روزنامه من نشین تو چروک خواهی شد!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He spent six hours at the crease .
[ترجمه rj] شش ساعت را صرف چین انداختن گذراند.
|
[ترجمه گوگل]او شش ساعت را در چین گذراند
[ترجمه ترگمان] ۶ ساعت توی چین افتاده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Most outfits crease a bit when you are travelling.
[ترجمه گوگل]بیشتر لباس ها هنگام مسافرت کمی چروک می شوند
[ترجمه ترگمان]بیشتر لباس ها وقتی سفر می کنید، چروک می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Yesterday both spent about two hours at the crease and were fluent enough.
[ترجمه گوگل]دیروز هر دو حدود دو ساعت را در چین گذراندند و به اندازه کافی مسلط بودند
[ترجمه ترگمان]دیروز هردوی آن ها حدود دو ساعت در خط راه آهن گذرانده بودند و به اندازه کافی قوی بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Use the Steamatic's crease remover accessory with the towel to remove greasy marks and creases from your clothes and curtains.
[ترجمه گوگل]از لوازم جانبی چین و چروک Steamatic به همراه حوله استفاده کنید تا علائم و چروک های چربی را از روی لباس ها و پرده های خود پاک کنید
[ترجمه ترگمان]از لوازم جانبی پاک کننده چینی Steamatic با حوله برای پاک کردن علامت های چرب و چروک از لباس ها و پرده ها استفاده کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. These trousers will crease if you don't hang them up properly.
[ترجمه گوگل]اگر این شلوار را به درستی آویزان نکنید، چروک می شود
[ترجمه ترگمان]اگر آن ها را درست نگه نداشته باشی، این شلوارها چروک خواهند شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Creamy formulations do tend to crease more, so opt for matt powders.
[ترجمه گوگل]فرمولاسیون های کرمی تمایل بیشتری به چروک شدن دارند، بنابراین پودرهای مات را انتخاب کنید
[ترجمه ترگمان]فرمولاسیون Creamy تمایل به چروک بیشتر دارد، بنابراین پودر matt را انتخاب کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Fred, 5 collapsed at the crease with a heart attack.
[ترجمه گوگل]فرد، 5 ساله بر اثر حمله قلبی در محل چین خورد
[ترجمه ترگمان]فرد، ۵، با یک حمله قلبی، غش کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. These trousers crease really easily.
[ترجمه گوگل]این شلوار به راحتی چروک می شود
[ترجمه ترگمان]این شلوار خیلی آسان به نظر می آید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

شکن (اسم)
fold, crease, plica

خط اطوی شلوار (اسم)
crease

چین (اسم)
flexure, offset, fold, fringe, frill, crispiness, chitlings, crease, wrinkle, fluting, crimp, chitlins, chitterlings, furbelow, lock, pucker, plication, plica, plait, tuck, pleat

چروک شدن (فعل)
shrink, constringe, shrivel, crease, pucker, tousle

چین دار شدن (فعل)
crease

چین دار کردن (فعل)
crease, plicate, plait

تخصصی

[زمین شناسی] شکن (زمین شناسی یخچالی): اصطلاحی که توسط وودورث (ص 665-1901) برای یک کانال سرریز که سابقاً جلوی برفآب بوده است، استفاده شد.
[نساجی] چین و چروک - تاخوردگی - تاخوردن

انگلیسی به انگلیسی

• fold, ridge (in fabric, paper, etc.); wrinkle; (hockey) rectangular area in front of the goal in ice hockey; (lacrosse) semicircular area that encircles a lacrosse goal
fold, make a ridge (in paper, fabric, etc.); cause to wrinkle; become wrinkled
creases are lines or folds that appear in cloth or paper when it is crushed.
if you crease something such as cloth or paper or if it creases, lines or folds appear in it because it has been crushed.
if your face creases or is creased, lines appear on it because you are frowning or smiling.
in cricket, the crease is a line on the pitch near the wicket where the batsman stands.

پیشنهاد کاربران

1. چروک 2. تا. خط 3. ( صورت ) چین و چروک 4. چروک خوردن. چروک شدن 5. چروک کردن 6. ( عامیانه ) از خنده روده بر کردن
مثال:
trousers with knife - edge creases
شلوار با خط و تاهای لبه چاقویی
the creases at the corners of her eyes
...
[مشاهده متن کامل]

چین و چروک گوشه چشمهایش
her skirt was creased and stained
دامنش چروک و لک دار و چرک شده بود.

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : crease
✅️ اسم ( noun ) : crease
✅️ صفت ( adjective ) : creased
✅️ قید ( adverb ) : _
یکی دیگر از معانی ناحیه سایه دار درست در مقابل دروازه هاکی است
از وسط تا کردن
خط تا شدگی . خط اتو
تا شدگی
خم شدگی
تا کردن ( تاکننده )
مثال cearisig rules خط کشهای تاکننده یا تیغه های تاکننده برای مصرف در تا کردن مقوا وکارتن در صنف کارتن سازها وچاپخانه هاو صنف قنادی ها ومیوه فروشیها وبسته بندی وغیره
خط زمین بازی کریکت
خط اتو . . . نه اطو !!!

بپرس