crawling


معنی: خزنده
معانی دیگر: روانشناسى : سینه خیز رفتن ورزش : کوشش بازیگر در بردن توپ

جمله های نمونه

1. a spider was crawling up her leg
عنکبوتی داشت (چار دست و پا) از پای او بالا می رفت.

2. the room was crawling with ants
مورچه ها اتاق را روی سر گرفته بودند (اتاق از مورچه موج می زد).

3. a big snake was crawling toward the baby
مار بزرگی به سوی کودک می خزید.

4. A man was crawling away from the burning wreckage.
[ترجمه Amirabass] مردی یا یک مرد از خرابه سوزان بیرون می خزید
|
[ترجمه گوگل]مردی در حال دور شدن از لاشه در حال سوختن بود
[ترجمه ترگمان]یک نفر از لاشه سوخته در حال خزیدن بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The baby was crawling around on its hands and knees.
[ترجمه گوگل]بچه روی دست و زانوهایش می خزید
[ترجمه ترگمان]نوزاد روی دست ها و زانوهایش می خزید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The lawn was crawling with ants.
[ترجمه گوگل]چمن با مورچه ها در حال خزیدن بود
[ترجمه ترگمان]چمن زار پر از مورچه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The baby was crawling about on all fours.
[ترجمه گوگل]بچه چهار دست و پا می خزید
[ترجمه ترگمان]بچه روی چهار دست و پا می خزید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He was arrested for kerb crawling.
[ترجمه عباس شریعتی] او به دلیل این که با حالت سینه خیز از مانع عبور کرده بود دستگیر شد
|
[ترجمه گوگل]او به دلیل خزیدن در محدوده دستگیر شد
[ترجمه ترگمان]به خاطر پیاده رو به کار افتاده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. His clothes were crawling with lice.
[ترجمه گوگل]لباسش با شپش خزیده بود
[ترجمه ترگمان]لباس هایش از شپش پر شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. This place is crawling with police.
[ترجمه گوگل]این مکان با پلیس در حال خزیدن است
[ترجمه ترگمان] اینجا پر از پلیس - ه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The bus was crawling along in the slow lane.
[ترجمه گوگل]اتوبوس در لاین آهسته در حال خزیدن بود
[ترجمه ترگمان]اتوبوس در کوره راه آهسته می خزید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The place is crawling with cops!
[ترجمه گوگل]محل خزیدن با پلیس!
[ترجمه ترگمان]! خونه پر از پلیس - ه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The whole place was crawling with cops.
[ترجمه گوگل]همه جا پر از پلیس بود
[ترجمه ترگمان]همه جا پر از پلیس بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Three prisoners escaped by crawling under the wire.
[ترجمه گوگل]سه زندانی با خزیدن زیر سیم فرار کردند
[ترجمه ترگمان]سه نفر اسیر با خزیدن زیر سیم فرار کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The ground was crawling with ants.
[ترجمه گوگل]زمین با مورچه ها خزیده بود
[ترجمه ترگمان]زمین پر از مورچه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خزنده (صفت)
creepy, wormy, crawling, creeping, reptilian

انگلیسی به انگلیسی

• moving along the ground on all fours, moving slowly, creeping
act of moving along the ground on all fours, moving slowly, creeping

پیشنهاد کاربران

خزیدن - اسم
The baby started crawling at six months
چهار دست و پا رفتن - اسم
Crawling is an important developmental stage
سینه خیز رفتن - اسم
The soldiers were crawling under the barbed wire
...
[مشاهده متن کامل]

حرکت به کندی - اسم
Traffic was crawling along the highway
مملو بودن ( از ) - صفت
The beach was crawling with tourists

سوسکی رفتن
خزیدن، سینه خیز رفتن
پر شدن . محاصره شدن
چهار. دست و پا رفتن

چهار دست و پا راه رفتن
خزیدن

بپرس