cravat

/krəˈvæt//krəˈvæt/

معنی: کراوات
معانی دیگر: غبغب

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a necktie.
مشابه: tie

(2) تعریف: a scarf or band of cloth tied loosely about the neck.

- For a bohemian look, try a beret and a casually knotted silk cravat.
[ترجمه گوگل] برای داشتن ظاهری بوهمیایی، یک بره و یک کراوات ابریشمی با گره معمولی را امتحان کنید
[ترجمه ترگمان] برای یک نگاه وحشی، یک کلاه پشمی و یک کراوات ابریشم معمولی را امتحان کن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. The darker grey cravat made his eyes look bluer, his skin more tanned.
[ترجمه گوگل]کراوات خاکستری تیره‌تر، چشمانش را آبی‌تر و پوستش را برنزه‌تر نشان می‌داد
[ترجمه ترگمان]کراوات خاکستری تیره چشم هایش آبی تر می نمود، پوستش بیشتر آفتاب سوخته شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He wore a cravat and a dark, sober suit with wide lapels.
[ترجمه گوگل]او یک کراوات و یک کت و شلوار تیره و هوشیار با یقه های گشاد پوشیده بود
[ترجمه ترگمان]کراوات پوشیده بود، یک کراوات مشکی و یک کت و شلوار تیره با یقه گشاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. A light-haired young man, without a cravat, went from barricade to barricade, carrying pass-words.
[ترجمه گوگل]یک مرد جوان مو روشن، بدون کراوات، از سنگر به سنگر می رفت و گذرواژه ها را حمل می کرد
[ترجمه ترگمان]یک مرد جوان مو بدون کراوات، بدون کراوات از سنگر تا سنگر، از سنگر تا سنگر بیرون رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Change that cravat for this of mine, that coat for this of mine.
[ترجمه گوگل]آن کت و شلوار را برای این من، آن کت را برای این مال من عوض کن
[ترجمه ترگمان]کراوات من را عوض کن، این کت مال من، این کت مال من است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I have never seen a man wearing cravat.
[ترجمه گوگل]من هرگز مردی را ندیده ام که کراوات پوشیده باشد
[ترجمه ترگمان]من هیچ وقت مردی رو ندیدم که کراوات بزنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Mr. Kenge adjusting his cravat, then looked at us.
[ترجمه گوگل]آقای کنگه در حال تنظیم کراواتش بود، سپس به ما نگاه کرد
[ترجمه ترگمان]آقای Kenge کراواتش را مرتب کرد و به ما نگاه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Now is I buy cravat to give him everyday instead.
[ترجمه گوگل]حالا من کراوات می خرم تا هر روز به او بدهم
[ترجمه ترگمان]حالا این است که من به جای آن کراوات می خرم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Filar towel, cravat, chatelaine, sock, underwear, cap, glasses, portfolio, these petty things have the drawer that belongs to his, leave out a lot of inconvenience that arrange and seek a thing.
[ترجمه گوگل]حوله فیلار، کراوات، شاتل، جوراب، لباس زیر، کلاه، عینک، نمونه کارها، این چیزهای کوچک دارای کشویی هستند که متعلق به او است، بسیاری از ناراحتی‌ها را کنار می‌گذارند که مرتب می‌شوند و به دنبال چیزی می‌گردند
[ترجمه ترگمان]حوله، کراوات، جوراب، جوراب، جوراب، کلاه، عینک، عینک، عینک، و این چیزهای کوچک که متعلق به اوست، چیزهایی را که متعلق به اوست، بیرون بگذارید و یک چیز جستجو کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I feel cravat is improper again, come down its solution, changed again, flurried without a bit!
[ترجمه گوگل]من احساس می کنم کراوات دوباره نامناسب است، راه حل آن را بیا پایین، دوباره تغییر کرد، بدون ذره ای تکان خورد!
[ترجمه ترگمان]احساس می کنم کراوات صحیح نیست، راه حلی پیدا کرده و بدون ذره ای عوض شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. They wore ordinary ties instead of the more formal high collar and cravat.
[ترجمه گوگل]آنها به جای یقه بلند رسمی تر و کراوات کراوات معمولی می پوشیدند
[ترجمه ترگمان]به جای کراوات و کراوات، کراوات معمولی به تن داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Sister Casualty off duty invariably wore a trouser suit, white shirt, and silk cravat in assorted colours.
[ترجمه گوگل]خواهر کسوتی که در حال انجام وظیفه بود همیشه یک کت و شلوار شلوار، پیراهن سفید و کراوات ابریشمی در رنگ‌های مختلف می‌پوشید
[ترجمه ترگمان]خواهر Casualty همیشه کت شلوار، پیراهن سفید و کراوات ابریشمی به رنگ های مختلف می پوشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. As a result, the traditional party outfit of flamboyant cravat and tweed jacket has been replaced by the ninety-nine-pound wool suit.
[ترجمه گوگل]در نتیجه، لباس سنتی مهمانی کراوات پر زرق و برق و ژاکت تویید با کت و شلوار پشمی نود و نه پوندی جایگزین شده است
[ترجمه ترگمان]در نتیجه، لباس سنتی پر زرق و برق و کت tweed با کت پشمی نود و نه پوندی جایگزین شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Well, actually, he did spill some kind of goo all over his cravat at the Election-Day lunch at Allegro restaurant.
[ترجمه گوگل]خوب، در واقع، او در ناهار روز انتخابات در رستوران آلگرو، مقداری غوغا را به کل قفسه اش ریخت
[ترجمه ترگمان]خب، در واقع، اون یه جورایی روی کراوات روز روز ناهار توی رستوران \"allegro\" ریخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Neither approached the tactical nous of cricket's most famous cravat wearer, Douglas Jardine.
[ترجمه گوگل]هیچکدام به اعصاب تاکتیکی معروف ترین پوشنده کریکت، داگلاس ژاردین، نزدیک نشدند
[ترجمه ترگمان]هیچ کدام از the و most مشهور کریکت، داگلاس جاردین، نزدیک نشده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

کراوات (اسم)
tie, ascot tie, necktie, cravat, overlay

انگلیسی به انگلیسی

• neckcloth mainly worn by men during the 17th century; tie
a cravat is a piece of cloth which a man wears around his neck and tucked inside the collar of his shirt.

پیشنهاد کاربران

کُِراوات، کُِرِوات! -
اوستا: کوئیریس ( kuiris ) ، کائوریس ( kaoiris )
نام "کوروش" هم از این واژه برگرفته شده است!
سپس در اوستا و پهلوی: نام "خُرداد" از آن گرفته شد:
اوستایی: هیُورُوَتات، هَوُِروَتات، هَئوروَتات
...
[مشاهده متن کامل]

پهلوی: خُردات ( هُردات )
پس از آن، نام کشور "کرواسی" شد: هِروات ( Hrvat )
همه این ها به یک معنی هست:
دانای رهبری، دانای کُل، عقلِ کُل، همه کاره، همه فن حریف، همه چی دون، همه چی تموم! -
پیشکِسوَت، کهنه کار، اسطوره ( استوره ) ! -
با تجربه، کافی، کاردان، حرفه ای، ماهِر، این کاره، آزموده، زُبده، کاربَلَد، کارکُشته، دنیا دیده، آبدیده!
خوشگوار، روان آرام و خوش داشتن، نیک کردار، خوش برخورد، گُشاده رو، دوست داشتنی، خواستنی، کاریزما دار!
جان پناه، پناهگاه، نهانگاه، مخفی گاه، آبِشتگاه، کاژه!
.
بنیان گذار و نخستین کسی که به طور دانشگاهی ( آکادمی ) پی برد که کروات ها تبار ایرانی دارند:
استاد یوسیپ میکوچی بلومِنتال ( Josip Mikoczy - Blumenthal )
استاد بلومِنتال، رساله ی دکترای خود را درباره:
نظریه "خاستگاه ایرانی کرواسی" در سال 1797میلادی، در دانشگاه زاگرِب روسیه داد!
( ( پایان نامه واسه ارشد، رساله واسه دکتراست! ) )
در رساله خود:
باور داشت که کُروات ها یا صِرب ها از غرب ایران ( آتَرپاتِگان، آذربایِگان، آذربایِجان ) برخواستند و آن ها را از تبار ایرانیان مادی و هخامنشی ( داریوش بزرگ ) می دانست!
که به آن ها در زمان کهن: سَرمَت ها ( سارمات ها، سَلم ها ) و مردمان "اسلاو" می گفتند!
( ( پس از شورش داریوش بزرگ بیشتر آن ها به اروپا و روم پناهجو شدند و برای شناسایی از اروپاییان به گردنشان کُرِوات می بستند و در فرانسه با نام کِرِوات زبانزد گشت!
به مانند زرتشتیان؛ در یورش اعراب، که بر کمرشان کُستی یا زُنّار می بستند تا شناسایی شوند که ایرانی هستند! ) )
.
کائوریس، کوئیریس ( کِرِوات ) ، در زمان ایران باستان:
در اوستا دو معنی دارد:
1. کوئیریس:
زره، سِپَر، جوشَن، خِفتان ( کِپتان )
این جامه دو گونه داشت:
کوئیریس کوچک:
سربازان و پیاده نظام و مردم واستریوشان ( کشاورزان ) بر تن می کردند و جانپاس دور گردن و گریبان بود
که امروزه به آن: "پاپیون" و دستمال گردن می گویند!
کوئیریس بزرگ:
ارتِشتاران ( شاهان و وزیران، فرماندهان جنگ ) بر تن می کردند!
دستمالی پهن و آویزان برای جانپاسی از گردن تا ناف بود که از زخم شمشیر بر قلب و دل پیشگیری می کرد!
نمونه بارز آن همان دیهیم سِتانی یا حلقه قدرت اردشیر پاپکان در سنگ نوشته های فیروز آباد و نقشِ رَجَب >>> که همان گرفتن کائوریس ( کِرِوات ) هست!
که امروزه به آن: کروات ( cravate ) می گویند!
2. نام کوهی در مراغه:
کوئیریس:کوهی که به شکل رشته گردنبند یا دارای راه مارپیچ هست!
نام کوهستانی درنزدیکی جنوب شرقی شهر رَغه زرتشتی ( مراغه، ماراگا ) می باشد
امروزه: یکی از بلندترین رشته کوه های سَهَند است >>> به آن گیروِه داغی می گویند!
در زامیادیشت: دوهزار و چهل و چهارتا کوه هست که چندی از آن ها را نام می برد
بخشی از زامیاد یشت، بند 6:
"kaoirisasca" taērasca barō - srayanō baranasca frāpayasca gairish udryasca raēvasca gairish
کوه "کائوریسا"، کوه تارا، کوه بارا - سرایانو، کوه بارانا، کوه فراپایائو، کوه اودریا و کوه راوانت و همه قرار دارند
در پارسی میانه پهلوی ( پارسیک ) :
گریوپان ( griw pan ) :
جانپاسِ گردن و گریبان -
سنگِ محک ( زَرسَنجه ) ، وَر ( وَرِجَمکرد! )
در اندرز پوریوت کیشان، گریوپان داشتن یا نداشتن، نماد شناسایی انسان خوب از بد بود:
بند31 و 32:
bē pad ān ī xwēš hukunišnīh ān ī ahlaw pas az be - widerišnīh ān band az grīw be ōftēd, ud ān ī druwand pad ān ī ham band ō dušox nayēd
اما با عملِ نیک خویش، آن که اَهلَو ( مقدس ) [است] پس از بگذشتن ( مرگ ) ، آن بند از گردنش بیفتد و آن که درُوَند ( دروغگو ) [است] به وسیلۀ همان بند به دوزخ هدایت شود

منابع• https://en.m.wikipedia.org/wiki/Josip_Mikoczy-Blumenthal• https://fa.m.wikipedia.org/wiki/سنگ‌نگاره‌های_اردشیر_بابکان• https://fa.m.wikipedia.org/wiki/سارمات‌ها• https://fa.m.wikipedia.org/wiki/اسلاوها• http://www.avesta.org/ka/ka_tc.htm• https://www.parsigdatabase.com/• https://www.parsigdatabase.com/surf?lang=Fa• https://www.parsigdatabase.com/search?lang=Fa

بپرس