cram

/ˈkræm//kræm/

معنی: چپانیدن، چپاندن، باشتاب یاد گرفتن، خودرا برای امتحان اماده کردن
معانی دیگر: (با چپاندن) پر کردن، (با شتاب و پرکاری) خود را برای امتحان آماده کردن، (با شتاب) آموختن، خرخونی کردن، آموزش با شتاب و شدت، (با شتاب و زیاده) خوردن، پرخوری کردن، شلوغی، ازدحام، جنجال، پرکردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: crams, cramming, crammed
(1) تعریف: to fill (something) by force to or beyond its natural capacity.
مشابه: clog, lade, mob, pack, stuff

- A large crowd crammed the hall.
[ترجمه گوگل] جمعیت زیادی سالن را پر کرده بودند
[ترجمه ترگمان] جمعیت زیادی در تالار جمع شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to force (something) into a space of insufficient size; stuff (usu. fol. by "inside," "into," "down," or the like).
مشابه: crowd, impact, jam, pack, squeeze, stuff, wedge

- The child crammed two more sandwiches into his lunchbox.
[ترجمه sara] کودک دو ساندویچ دیگر داخل ظرف غذایش گذاشت.
|
[ترجمه گوگل] کودک دو ساندویچ دیگر را در جعبه نهار خود ریخت
[ترجمه ترگمان] کودک دو ساندویچ دیگر در ظرف غذای او ریخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: to gorge with or as with food.
مشابه: gorge, stuff

- She crammed her mouth with cookies.
[ترجمه گوگل] دهانش را با کلوچه پر کرد
[ترجمه ترگمان] دهانش را با کلوچه پر کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: to study (a subject) intensively just before taking an examination.

(5) تعریف: (informal) to prepare (a person) for an examination or the like in this fashion.
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: crammer (n.)
(1) تعریف: to prepare intensively for an examination at the last minute.

- We crammed all night before the final exam.
[ترجمه sara] کل شب قبل از امتحان رو خرخونی کردیم.
|
[ترجمه گوگل] ما تمام شب قبل از امتحان نهایی را درگیر کردیم
[ترجمه ترگمان] قبل از امتحان نهایی همه شب رو بیدار بودیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to gorge on food; eat excessively.
مشابه: gobble, gorge, stuff

(3) تعریف: to force entry beyond normal capacity; jam.
مشابه: jam, wedge

- As a prank, six people crammed into the phone booth.
[ترجمه گوگل] به عنوان شوخی، شش نفر در باجه تلفن جمع شدند
[ترجمه ترگمان] به عنوان یه شوخی، شش نفر توی باجه تلفن جمع شدن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. cram courses
کلاس های فشرده

2. I'm going to cram school now.
[ترجمه گوگل]الان دارم میرم مدرسه
[ترجمه ترگمان]من دارم میرم مدرسه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The room's full; we can't cram any more people in.
[ترجمه ترجمه من] اتاق پر است؛ ما نمی توانیم افراد بیشتری داخل آن جا بدهیم
|
[ترجمه گوگل]اتاق پر است؛ ما نمی توانیم افراد بیشتری را در خود جمع کنیم
[ترجمه ترگمان]اتاق پر است؛ ما نمی توانیم افراد بیشتری داخل آن جا بدهیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I go to a cram school.
[ترجمه گوگل]من به مدرسه ای می روم
[ترجمه ترگمان] من دارم میرم مدرسه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. There was such a cram in the church.
[ترجمه نیلوفر] ازدحام زیادی در کلیسا شده بود.
|
[ترجمه گوگل]در کلیسا چنین انبوهی وجود داشت
[ترجمه ترگمان] یه همچین جایی توی کلیسا بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I just had time to cram down a few biscuits before we left.
[ترجمه حمید] قبل رفتنمون فقط اونقدی وقت داشتم که چند تا بیسکوییت رو بلمبونم ( خیلی سریع بخورم )
|
[ترجمه گوگل]فقط وقت داشتم قبل از رفتن، چند بیسکویت بریزم
[ترجمه ترگمان]فقط وقت داشتم چند تا بیسکوییت بیارم قبل از اینکه بریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. It's difficult to cram everything into a tight schedule.
[ترجمه گوگل]سخت است که همه چیز را در یک برنامه فشرده جمع کنید
[ترجمه ترگمان]خیلی سخت است که همه چیز را به یک برنامه فشرده تبدیل کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. We all managed to cram into his car.
[ترجمه محمد صحرائی] همه مون موفق شدیم تو ماشینش جا بشیم
|
[ترجمه گوگل]همه ما موفق شدیم داخل ماشینش بنشینیم
[ترجمه ترگمان]همه ما موفق شدیم سوار ماشینش بشیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The teacher tried to cram his pupils.
[ترجمه گوگل]معلم سعی کرد شاگردانش را جمع کند
[ترجمه ترگمان]معلم سعی کرد شاگردانش را آرام کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. You can't cram eight children into the car!
[ترجمه گوگل]شما نمی توانید هشت کودک را داخل ماشین گیر کنید!
[ترجمه ترگمان]تو نمی تونی هشت تا بچه رو سوار ماشین کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. How do they all cram into that doll's house?
[ترجمه گوگل]چگونه همه آنها در خانه آن عروسک جمع می شوند؟
[ترجمه ترگمان]چه طور همه آن ها به خانه عروسک می روند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Cram ran a fine race to take the gold medal.
[ترجمه گوگل]کرام برای گرفتن مدال طلا مسابقه خوبی را دوید
[ترجمه ترگمان]کرام برای گرفتن مدال طلا مسابقه خوبی انجام داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I managed to cram down a few mouthfuls of food.
[ترجمه گوگل]من موفق شدم چند لقمه غذا بریزم
[ترجمه ترگمان]توانستم چند لقمه غذا فرو کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I managed to cram three countries into a week's business trip.
[ترجمه گوگل]من موفق شدم سه کشور را در یک سفر کاری یک هفته ای قرار دهم
[ترجمه ترگمان]من توانستم سه کشور را به یک سفر تجاری یک هفته ای تبدیل کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. I have to cram for my chemistry test tomorrow.
[ترجمه محمد زردُشت] من باید برای امتحان شیمی فردام خرخونی کنم.
|
[ترجمه گوگل]فردا باید برم امتحان شیمی
[ترجمه ترگمان] من باید فردا امتحان شیمی رو امتحان کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

چپانیدن (فعل)
frank, cram

چپاندن (فعل)
stuff, jam, thrust, cram, squeeze

باشتاب یاد گرفتن (فعل)
cram

خودرا برای امتحان اماده کردن (فعل)
cram, cram up

انگلیسی به انگلیسی

• compress, pack together tightly; stuff; fatten; gorge oneself (with food, etc.; study intensively
if you cram people or things into a place, you push as many of them in it as possible.

پیشنهاد کاربران

۱. چپاندن ۲. پر کردن ۳. با عجله برای امتحان آماده شدن. حفظ کردن ۴. با عجله برای امتحان آماده کردن
مثال:
The stations were all crammed together at the center of the map
همه ی ایستگاه ها {ی مترو} در وسط نقشه کنار هم چپانده شده بودند.
cram ( study hard ) . I need more time to cram for the test.
مثال؛
a student might say, “I didn’t study at all until the night before the exam, so I had to cram. ”
Another student might complain, “I hate cramming for exams, but I always end up doing it. ”
...
[مشاهده متن کامل]

A person discussing their study strategies might say, “I try to avoid cramming by studying a little bit every day. ”

جا دادن
( در معنای چپاندن خیلی چیزها در جایی اندک )
پرکردن، چپاندن، خودرا برای امتحان اماده کردن، باشتاب یاد گرفتن
Cram for exam :
learning as much as possible in a short time just before you take the examination. She was cramming for her Economics exam
برای امتحان بصورت فشرده درس خواندن .
مغز مثل چمدان است و ما درسها را قبل از امتحان به سرعت توی مغزمان می چپانیم
Study at the last minute
۱ ) شب امتخان درس خوندن
۲ ) جپوندن چیزی تو جایی
خرخونی کردن ( معادل اصطلاح hit the books )
خرخونی کردن
چپوندن,
باشتاب یاد گرفتن
Cram for an exam
شب امتحان درس خوندن
فشرده
مثلا cram school مدرسه فشرده

1. چپاندن، چپیدن
2. خر زدن ( خوندن زیاد ) به منظور مهیا شدن برا امتحانی
سریع درس خواندن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)

بپرس