فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: crams, cramming, crammed
حالات: crams, cramming, crammed
• (1) تعریف: to fill (something) by force to or beyond its natural capacity.
• مشابه: clog, lade, mob, pack, stuff
• مشابه: clog, lade, mob, pack, stuff
- A large crowd crammed the hall.
[ترجمه گوگل] جمعیت زیادی سالن را پر کرده بودند
[ترجمه ترگمان] جمعیت زیادی در تالار جمع شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] جمعیت زیادی در تالار جمع شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to force (something) into a space of insufficient size; stuff (usu. fol. by "inside," "into," "down," or the like).
• مشابه: crowd, impact, jam, pack, squeeze, stuff, wedge
• مشابه: crowd, impact, jam, pack, squeeze, stuff, wedge
- The child crammed two more sandwiches into his lunchbox.
[ترجمه sara] کودک دو ساندویچ دیگر داخل ظرف غذایش گذاشت.|
[ترجمه گوگل] کودک دو ساندویچ دیگر را در جعبه نهار خود ریخت[ترجمه ترگمان] کودک دو ساندویچ دیگر در ظرف غذای او ریخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: to gorge with or as with food.
• مشابه: gorge, stuff
• مشابه: gorge, stuff
- She crammed her mouth with cookies.
[ترجمه گوگل] دهانش را با کلوچه پر کرد
[ترجمه ترگمان] دهانش را با کلوچه پر کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] دهانش را با کلوچه پر کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (4) تعریف: to study (a subject) intensively just before taking an examination.
• (5) تعریف: (informal) to prepare (a person) for an examination or the like in this fashion.
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: crammer (n.)
مشتقات: crammer (n.)
• (1) تعریف: to prepare intensively for an examination at the last minute.
- We crammed all night before the final exam.
[ترجمه sara] کل شب قبل از امتحان رو خرخونی کردیم.|
[ترجمه گوگل] ما تمام شب قبل از امتحان نهایی را درگیر کردیم[ترجمه ترگمان] قبل از امتحان نهایی همه شب رو بیدار بودیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to gorge on food; eat excessively.
• مشابه: gobble, gorge, stuff
• مشابه: gobble, gorge, stuff
• (3) تعریف: to force entry beyond normal capacity; jam.
• مشابه: jam, wedge
• مشابه: jam, wedge
- As a prank, six people crammed into the phone booth.
[ترجمه گوگل] به عنوان شوخی، شش نفر در باجه تلفن جمع شدند
[ترجمه ترگمان] به عنوان یه شوخی، شش نفر توی باجه تلفن جمع شدن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] به عنوان یه شوخی، شش نفر توی باجه تلفن جمع شدن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید