اسم ( noun )
• (1) تعریف: any of various ten-legged marine crustaceans, having broad, flat bodies, eyes on short stalks, and strong pincers on the front legs. The meat of some kinds of crabs is commonly eaten by humans.
- Many crabs dotted the rocky beach.
[ترجمه گوگل] خرچنگ های زیادی در ساحل صخره ای پراکنده بودند
[ترجمه ترگمان] بسیاری از خرچنگ در ساحل سنگی قرار دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] بسیاری از خرچنگ در ساحل سنگی قرار دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: the meat of this animal eaten as food.
- The sandwich contained crab mixed with mayonnaise.
[ترجمه 👌] یک ساندویچ خرچنگ که سس مایونز داشت|
[ترجمه گوگل] ساندویچ حاوی خرچنگ مخلوط با سس مایونز بود[ترجمه ترگمان] ساندویچی که حاوی سس مایونز بود با سس مایونز مخلوط شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: any of various other crustaceans resembling a true crab, such as a hermit or horseshoe crab.
• (4) تعریف: a mechanical contrivance for lifting or hauling heavy objects.
• (5) تعریف: a crab louse.
• (6) تعریف: (pl.) infestation with crab lice.
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: crabs, crabbing, crabbed
حالات: crabs, crabbing, crabbed
• (1) تعریف: to hunt and catch crabs.
• (2) تعریف: to move sidewise or diagonally, as a crab.
- The rowboat crabbed as we towed it across the current.
[ترجمه گوگل] قایق پارویی در حالی که ما آن را در عرض جریان می کشیدیم خرچنگ شد
[ترجمه ترگمان] قایق پارویی با آن برخورد کرد و آن را در جریان آب قرار داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] قایق پارویی با آن برخورد کرد و آن را در جریان آب قرار داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
• : تعریف: (informal) a complaining or ill-tempered person; grouch.
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: crabs, crabbing, crabbed
مشتقات: crabber (n.)
حالات: crabs, crabbing, crabbed
مشتقات: crabber (n.)
• : تعریف: to criticize or complain.
• مشابه: complain
• مشابه: complain
- He crabbed about having to wait a few minutes.
[ترجمه گوگل] او از این که باید چند دقیقه صبر کند خراشیده بود
[ترجمه ترگمان] می خواهد چند دقیقه ای صبر کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] می خواهد چند دقیقه ای صبر کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید