couple

/ˈkʌpl̩//ˈkʌpl̩/

معنی: جفت، زن و شوهر، دوتا، نر و ماده، زوج، جماع کردن، جفت شدن، عمل امتزاج و جفت کردن، بهم بستن، وصل کردن، جفت کردن، پیوستن
معانی دیگر: دو عدد، (عامیانه) چند، چند عدد، چند تا (گاهی بدون: of)، جفت شدن یا کردن، به هم پیوستن، به هم وصل کردن، همبند کردن، همبسته کردن، (هرچیزی که دو چیز را به هم جفت کند) بست، بند، پیوند، (برق و مکانیک) کوپل، کوپلاژ، گشتاور، کوپلاژ کردن، جفت گیری کردن، (قدیمی) زناشویی کردن

جمله های نمونه

1. a couple (of) cups of coffee
چند فنجان قهوه

2. a couple of big, hefty books
یک جفت کتاب بزرگ و سنگین

3. a couple of books
دو تا کتاب

4. a couple of friends
دو نفر دوست

5. that couple is not cut out for each other
آن زوج برای هم ساخته نشده اند.

6. the couple finalized their marriage plans
آن زوج نقشه ی ازدواج خود را تکمیل کردند.

7. a childless couple
زوج (زن و شوهر) بی بچه

8. a newlywed couple
جفت تازه ازدواج کرده

9. a newly-wed couple
زن و شوهری که تازه ازدواج کرده اند

10. an engaged couple
زوجی که با هم نامزد هستند

11. an incompatible couple that were always arguing
زن و شوهر ناسازگاری که مرتب با هم محاجه می کردند

12. the engaged couple necked on the back seat of the car
آن دو نامزد در صندلی عقب اتومبیل عشقبازی کردند.

13. the married couple compromised on whether to buy a rug or a car
زن و شوهر در مورد خرید فرش یا اتومبیل با هم توافق کردند.

14. the young couple are minded to marry
آن زوج جوان در اندیشه ی ازدواج هستند.

15. a married couple
زن و شوهر،زن و مرد ازدواج کرده

16. in a couple of shakes (or in two shakes of a lamb's tail)
(انگلیس - عامیانه) زود،در یک آن،الان

17. they matched a couple of dimes to see who would pay for dinner
آنها با دو سکه ی ده سنتی سر پول شام شیر یا خط کردند.

18. they paired a couple of cards
او دو ورق (بازی) را با هم جور کرد.

19. i now pronounce this couple man and wife
اکنون این زوج را زن و شوهر اعلام می کنم.

20. they were an affectionate couple
آنها زوج مهربانی بودند.

21. we¨ll be ready in a couple of ticks
تا چند لحظه ی دیگر آماده خواهیم بود.

22. the political ideas of that (married) couple coincide completely
عقاید سیاسی آن زن و شوهر کاملا متوافق اند.

23. the diamond wedding anniversary of that aged couple
جشن شصتمین سال ازدواج آن زن و شوهر پیر

24. he bunked at a neighbor's house for a couple of nights
دو شب در خانه ی یکی از همسایگان خوابید.

25. the invasion of privacy of a newly married couple
به هم زدن خلوت یک زوج تازه ازدواج کرده

26. I always take a couple of aspirins when I feel a cold starting.
[ترجمه گلی افجه ] من وقتی احساس سرما خوردگی می کنم دو تا اسپرین می خورم
|
[ترجمه گوگل]من همیشه هنگام شروع سرماخوردگی چند آسپرین مصرف می کنم
[ترجمه ترگمان]من همیشه یک جفت aspirins می خورم وقتی احساس سرما می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

27. The bridal couple stood up for the first dance.
[ترجمه گوگل]زوج عروس برای اولین رقص بلند شدند
[ترجمه ترگمان]عروس و داماد برای اولین رقص بلند شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

28. I have a couple of things to do now.
[ترجمه امیر] باید کارهایم را انجام دهم
|
[ترجمه تز خودمون] چندتا کار برای انجام دارم
|
[ترجمه گوگل]من الان دو تا کار دارم
[ترجمه ترگمان] الان چندتا کار دارم که باید انجام بدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

29. A couple of the younger teachers tittered at his smutty jokes.
[ترجمه گوگل]چند نفر از معلمان جوانتر به شوخی های بدش خندیدند
[ترجمه ترگمان]دوتا از اساتید جوان به لطیفه های his می خندیدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

30. She calls her father every couple of days.
[ترجمه آریانپور] اوهردو روز یک بار، به پدرش زنگ می زند.
|
[ترجمه گوگل]هر چند روز یکبار با پدرش تماس می گیرد
[ترجمه ترگمان] اون هر چند روز به پدرش زنگ میزنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

جفت (اسم)
match, couple, twin, afterbirth, pair, placenta, coupling, mate, team, double, cobber, peer, twain, cully, dyad, tandem, syzygy

زن و شوهر (اسم)
couple, pair

دوتا (اسم)
couple, twin, tow, twain

نر و ماده (اسم)
couple, pair, hermaphrodite, intersex

زوج (اسم)
couple, twin, even, conjunction, pair, spouse, twain

جماع کردن (فعل)
couple, ride, copulate

جفت شدن (فعل)
couple

عمل امتزاج و جفت کردن (فعل)
couple

بهم بستن (فعل)
truss, couple, apply, fagot, faggot

وصل کردن (فعل)
couple, connect, screw, yoke, conjoin

جفت کردن (فعل)
graft, truss, accompany, mortise, dovetail, couple, assemble, geminate, twin, link, yoke, husband, mortice

پیوستن (فعل)
adhere, adjoin, associate, annex, couple, attach, affix, sort, meet, join, ally, affiliate, connect, catenate, weld, cleave, cement, cling, conjoin, consociate

تخصصی

[عمران و معماری] زوج نیرو - زوج - جفت - کوپ - جفت نیرو
[برق و الکترونیک] زوج ؛ تزویج 1. دو فلز که نظیر ترموکوپل به هم متصل شده باشند . 2. اتصال دو مدار به گونه ای که سیگنال ها بتوانند از یکی به دیگری منتقل شوند. - تزویج شدن، پیوستن، زوج
[نساجی] عمل رو شده دو جزء ترکیب کننده در رنگهای آزوئیک - عمل دی آزوتاسیون و ظهور رنگ در رنگینه های مستقیم ظاهر شونده - جفت شدن
[ریاضیات] دو، بستگی، پیوند، جفت کردن، جفت نیرو، زوج، جفت، مزدوج شدن

انگلیسی به انگلیسی

• pair, duo, group of two persons or things; (mechanics) two equal forces acting in opposite directions (causing rotation)
connect, join, link; marry; mate, engage in sexual intercourse
a couple is two people who are married, living together, or having a sexual or romantic relationship.
you can also use couple to describe two people who you see together on a particular occasion.
a couple of people or things means two people or things.
if one thing is coupled with another, the two things are done or dealt with together.

پیشنهاد کاربران

در زیست شناسی: وقتی دو کرم با هم جفتگیری میکنند. اندام تناسلی نر یک کرم به اندام تناسلی ماده کرم دیگر و برعکس رخ میدهد. به این روش جفتگیری در کرمهای دوجنسی coupling می گویند.
زوج
مثال: They've been a couple for five years.
آن ها پنج سال است که زوج هستند.
همونطور که می دونید "couple" به معنی زوج یا جفت است. این کلمه نه تنها برای اشیاء فیزیکی مثل زن و شوهر یا دو شیء کنار هم مثل یک جفت چایی، بلکه برای نشان دادن تعداد کمیتی نیز استفاده می شود، مثلاً یک "couple of friends" به معنی "چند تا دوست" است.
...
[مشاهده متن کامل]

همچنین در زبان انگلیسی، "couple" گاهی به عنوان فعل هم به کار می رود به معنای اتصال دو چیز یا انسان به یکدیگر. به عنوان مثال: "He coupled the two cars together. "
منبع:
- Merriam - Webster Dictionary.

A couple of hours
ی چند ساعته دیگه
It's a couple thousand
چند هزار دلاره
A couple of days
چند روزی میشه
Have a couple more
چند تا دیگه ایی هم بخور
آقای هادی درست گفتند
لطفا اوناییکه تازه زبان شروع کردند فکر نکنند همه چی یاد گرفتند
Just a couple of inches to the right
فقط چند اینچ به طرف راست
We have a couple
چندتایی داریم
I remember another couple
من چندتای هم دیگه یادمه
couple 2 ( n ) =a small number of people or things, synonym a few, e. g. a couple of minutes. We went there a couple of years ago. I've seen her a couple of times before.
couple
couple 1 ( n ) ( kʌpl ) =two people or things, e. g. married couples. Several couples were on the dance floor. I saw a couple of men get out. Several couples were on the dance floor.
couple
در اصطلاح مهندسی مکانیک به معنی زوج نیرو هست
و در اصلاح کیپاپ به معنی کاپل
مثل: taejin is the best couple in the world.
چند تا
به نظر من کاپل یعنی دو نفر که کامل کننده ی همدیگه باشن و فرقی بین دختر و پسر نداره
کاپل کسیه که ادامه زندگی بتونی باهاش باشی و شریک زندگیت باشه فرقی نداره که دو دختر کاپل باشن یا دو تا پسر
Couple: two people, often in a romantic relationship
زوج ، زن و شوهر ، دوست پسر و دوست دختر
منبع: oxford word skills basic
کاپل
جفت زدن
Taekook is the best fucking couple
couple ( فیزیک )
واژه مصوب: جفت نیرو
تعریف: دو نیروی موازی با اندازه های یکسان و جهت های مخالف که در دو نقطه و در دو امتداد متفاوت بر جسم وارد می شوند
زوج
چند
Couple=زن و شوهر 🔴wife and husband🔴

Twin = جفت
زوج
زن و شوهر
زوج، زن و شوهر، تعداد کم

این واژه در گویش مردم کوهستانی گلستان، به معنای جفت، چسباندن، چفت کردن ( کیپ کردن یا بستن ) ، جفت و جور کردن و شبیه این لغات می باشد. البته شاید وارداتی باشد. من نمی دانم.
چندی ، مثلا دو جفت که در کنار هم قرار می گیرند ، چگونگی قرار گرفتن در کنار همدیگر
( با چیزی ) مصادف، هم زمان شدن
اَسدی توسی این واژه را آورده که نوشته معنیش = جفت و چسبیدن و. . . اَست
در زبان فارسی در گذشته این واژه بوده - کوپل - شوربختانه از واژه های فراموش شده است چون فارسی و انگلیسی از یک ریشه اند دقیقن برابر همین واژه در فارسی بوده نگاه کنید به فرهنگ لغت فرس از اسدس توسی که واژه نامه زبان فارسی در سده پنجم هستش
زوج=two people who are married or involved in a romantic relationship with each other .
پیوند دادن
( در مکانیک ) گشتاور
نامزد کردن یا شدن ( مواقعی استفاده میکنیم که بخوایم بگیم دونفر جفت شدن باهم اما برای اینکه بگیم کسی نامزد فلانی است از fiance استفاده میکنیم )
چند
a couple of day. چند روزی
a couple of minutes دو یا سه دقیقه
دوالاسه تا
Couple of :یعنی دو یا سه تا
دو نفر که در مواقع خاص ملاقات می کنند ( مثل زوج هنری )
جفت بودن
دو زوج
( با چیزی ) همراه بودن
دوتا
زوج
چند چیز با هم a couple of
در نقشه برداری قرائت زاویه به صورت کوپل یعنی قرائت با هر دو قسمت نوار نقاله
زن وشوهر
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٤٢)

بپرس