• : تعریف: a dead body, esp. of a human being. • مترادف: body, cadaver, remains • مشابه: carcass, stiff
جمله های نمونه
1. his corpse was fished out of the water
جسدش را از آب بیرون کشیدند.
2. the corpse was deeply slashed in several places
چندین جای جسد بریدگی های ژرفی داشت.
3. his rotten corpse was horrible
جسد پوسیده ی او وحشتناک بود.
4. seeing the corpse gave me goose flesh
با دیدن جسد مو بر تنم راست شد.
5. a well-preserved ancient corpse
یک جسد مربوط به دوران باستان که خوب مانده است
6. upon seeing the corpse she collapsed
تا جسد را دید غش کرد.
7. finally they put the corpse on the pile
در پایان نعش را روی تل هیزم می گذارند.
8. he cried over the corpse of his father
او بر جسد پدرش گریست.
9. people crowded about his corpse
مردم دور جسد او جمع شدند.
10. they wrapped the sailor's corpse in a flag and threw it into the sea
جسد ملوان را در پرچم پیچیدند و به دریا افکندند.
11. upon seeing that rotten corpse his stomach heaved
با دیدن آن جسد گندیده اق زد (حال تهوع به او دست داد).
12. upon seeing the horse's corpse she paled
با دیدن جسد اسب رنگش پرید.
13. suddenly we came upon a corpse
ناگهان به یک نعش برخوردیم.
14. to the audience's consternation, the corpse began to speak
ناگهان در میان حیرت تماشاگران جسد به سخن درآمد.
15. her shudder at seeing the putrid corpse
چندش او از دیدن نعش گندیده
16. she threw herself on her husband's corpse in a paroxysm of grief
او از شور اندوه خود را روی جسد شوهرش انداخت.
17. terrified at the sight of the corpse
وحشت زده در اثر دیدن جسد
18. the brothers gathered around their father's corpse
برادرها دور جسد پدرشان حلقه زدند.
19. uncertainty shrouds the identity of the corpse
غباری از ابهام هویت آن نعش را پوشانده است.
20. as soon as he saw the rotten corpse he recoiled with disgust
تا جسد فاسد شده را دید از شدت تنفر یکه خورد.
21. she begged to be shown her son's corpse
التماس کرد که جسد فرزندش را به او نشان دهند.
22. Police discovered the skeletal remains of a corpse buried near the river.
[ترجمه گوگل]پلیس بقایای اسکلت جسدی را که در نزدیکی رودخانه دفن شده بود کشف کرد [ترجمه ترگمان]پلیس بقایای اسکلتی جسد دفن شده در نزدیکی رودخانه را کشف کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
23. The corpse had been laid out on a marble slab.
[ترجمه بی نام] جسد روی تخته سنگی مرمری مانده بود
|
[ترجمه گوگل]جسد را روی یک تخته سنگ مرمر گذاشته بودند [ترجمه ترگمان]جسد را روی سنگ مرمر پهن کرده بودند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
24. He blanched at the sight of the mutilated corpse.
[ترجمه گوگل]با دیدن جسد مثله شده سفید شد [ترجمه ترگمان]از دیدن جسد مقتول به رنگ سفید درآمده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
25. They saw the corpse sprawled on the steps.
[ترجمه گوگل]جسد را دیدند که روی پله ها پخش شده است [ترجمه ترگمان]جنازه را دیدند که روی پله ها ولو شده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
26. The corpse was in an advanced stage of decomposition.
[ترجمه مینو] جسد رو به متلاشی شدن بود ( جسد در مرحله متلاشی شدن بود )
|
[ترجمه گوگل]جسد در مرحله پیشرفته تجزیه بود [ترجمه ترگمان]جنازه در مرحله پیشرفته تجزیه بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
27. The corpse was preserved from decay by embalming.
[ترجمه گوگل]جسد با مومیایی کردن از پوسیدگی حفظ شد [ترجمه ترگمان]جسد جسد رو از مرگ مومیایی کردن [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
28. When the police exhumed the corpse they discovered traces of poison in it.
[ترجمه گوگل]هنگامی که پلیس جسد را نبش قبر کرد، آثاری از سم را در آن کشف کرد [ترجمه ترگمان]وقتی که پلیس جسد رو از خاک درآورد، اثری از سم توش پیدا کردن [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
29. The corpse was found by children playing in the woods.
[ترجمه گوگل]جسد توسط کودکانی که در جنگل بازی می کردند پیدا شد [ترجمه ترگمان]جسد توسط بچه هایی پیدا شده که توی جنگل بازی میکردن [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
30. The corpse lay face down in a pool of blood.
[ترجمه گوگل]جسد با صورت در برکه ای از خون دراز کشیده بود [ترجمه ترگمان]جسد در یک استخر خون قرار داشت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
دوستان توجه داشته باشید که یه corpse داریم که به معنی جنازه هست و یه corps داریم که " کُر " خونده می شه و به معنی گروه نظامی هست.
تن بی جان پیکر بی جان وبدون علامت حیات که مشخصه آن تنفس و ضربان قلب است انسان مرده نعش
NOUN ۱ ) ( معمولاً در مورد انسان ) جسد - جنازه - نعش - مُرده ۲ ) لاشه ( مثلاً اتومبیل ) MEANING 1 ) - a dead body, especially of a human being rather than an animal. - a dead body, usually of a person ... [مشاهده متن کامل]
- a dead body especially of a human being 💠 I didn't think he would disappear. Now where do I take this poor man? Find someone else. She's worked here all her life. . . And still afraid of a corpse! . . . چه میدونستم میذاره میره. خب پس من این بیچاره رو کجا ببرمش؟ اووو. . . کجا. . . ییکی دیگه رو پیدا کن. یه عمره داری تو این خراب شده کار می کنه. . . هنوز از مُرده می ترسه! 2 ) - the remains of something discarded or defunct 💠 the corpses of rusting cars
جسد، جنازه، پیکر
جسد مُرده
1. جسد. 2. ( عامیانه ) شیشه خالی آبجو، یا مشروب. 3. ( عامیانه ) ته سیگار. 4. ( عامیانه تئاتر ) عمل خندیدین بی اختیار یه بازیگر در یک لحظه نامناسب ( مثل گوزیدن یه تماشاگر وسط اجرای بازیگرا، فراموش کردن دیالوگ ها که باعث شکسته شدن شخصیت نمایشنامه در طول صحنه میشه ) . ... [مشاهده متن کامل]
مثال ها: The actor started corpsing when someone in the audience let out a tremendous fart in the middle of a very serious monologue Throw your corpses in the trash can, you jerk The wino picked up the corpse and put it in a little box of them he carried with him the corpse of a man lay there