فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: convicts, convicting, convicted
حالات: convicts, convicting, convicted
• : تعریف: to find (a person) guilty of a crime or misdemeanor, esp. after a legal proceeding.
• مترادف: condemn, sentence
• متضاد: acquit, exonerate
• مشابه: adjudge, doom
• مترادف: condemn, sentence
• متضاد: acquit, exonerate
• مشابه: adjudge, doom
- The jury finally convicted the man of murder after a lengthy trial.
[ترجمه بابک] هیات منصفه پس از یک محاکمه طولانی اون مرد رو محکوم به قتل کرد|
[ترجمه شان] هیئت منصفه پس از یک محاکمه طولانی ، سرانجام این مرد را به خاطر قتل ، گناهکار شناخت.|
[ترجمه گوگل] هیئت منصفه سرانجام پس از یک محاکمه طولانی مرد را به قتل محکوم کرد[ترجمه ترگمان] هیات منصفه در نهایت مرد قتل را پس از یک محاکمه طولانی محکوم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The police knew they didn't have enough evidence to convict their suspect.
[ترجمه بابک] پلیس میدونست مدارک کافی برای محکوم کردن مظنون ندارند.|
[ترجمه گوگل] پلیس می دانست که شواهد کافی برای محکوم کردن مظنون خود ندارد[ترجمه ترگمان] پلیس می دانست که آن ها مدرک کافی برای محکوم کردن suspect ندارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
مشتقات: convictable (convictible) (adj.)
مشتقات: convictable (convictible) (adj.)
• (1) تعریف: a person who has been found guilty of a crime or misdemeanor.
• مترادف: criminal, offender
• مشابه: crook, culprit, delinquent, felon, gangster, lawbreaker, malefactor, outlaw, public enemy, transgressor, wrongdoer
• مترادف: criminal, offender
• مشابه: crook, culprit, delinquent, felon, gangster, lawbreaker, malefactor, outlaw, public enemy, transgressor, wrongdoer
- The convict will be placed in a maximum security prison.
[ترجمه گوگل] این محکوم در یک زندان با امنیت حداکثر قرار می گیرد
[ترجمه ترگمان] این جبر کار در یک زندان با حداکثر امنیت قرار خواهد گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] این جبر کار در یک زندان با حداکثر امنیت قرار خواهد گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: a person who is serving time in jail or prison.
• مترادف: prisoner
• مشابه: captive, jailbird, trusty
• مترادف: prisoner
• مشابه: captive, jailbird, trusty
- The convicts were let out into the exercise yard.
[ترجمه شان] محکومان ( زندانی ) به محوطه ورزش ، هدایت شدند.|
[ترجمه گوگل] محکومین را به داخل محوطه تمرین رها کردند[ترجمه ترگمان] محکومین به جبر کاران وارد محوطه ورزش شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید