convertibility

/ˌkɑːnvərtəˈbɪləti//kənˌvɜːtəˈbɪlɪti/

معنی: قابلیت تبدیل، تسعیر شدنی
معانی دیگر: قابلیت تبدیل، تسعیر شدنی

جمله های نمونه

1. But nobody seriously proposed the convertibility of the dollar into gold.
[ترجمه گوگل]اما هیچ کس به طور جدی تبدیل دلار به طلا را پیشنهاد نکرد
[ترجمه ترگمان]اما هیچ کس به طور جدی convertibility دلار را به طلا پیشنهاد نکرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Readers should ascertain the situation regarding the convertibility of paper money in their own countries.
[ترجمه گوگل]خوانندگان باید وضعیت قابل تبدیل بودن پول کاغذی در کشورهای خود را بررسی کنند
[ترجمه ترگمان]خوانندگان باید وضعیت مربوط به the پول کاغذی را در کشورهای خود تعیین کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The introduction of convertibility received a positive response in the financial markets at the end of March.
[ترجمه گوگل]معرفی قابلیت تبدیل پذیری در پایان ماه مارس در بازارهای مالی با واکنش مثبت مواجه شد
[ترجمه ترگمان]معرفی of پاسخ مثبتی را در بازارهای مالی در پایان ماه مارس دریافت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. An introduction of some basic knowledge about currency convertibility which concludes currency convertibility under current account and capital account.
[ترجمه گوگل]مقدمه‌ای بر برخی دانش‌های اولیه در مورد قابلیت تبدیل ارز که تبدیل‌پذیری ارز تحت حساب جاری و حساب سرمایه را نتیجه می‌دهد
[ترجمه ترگمان]مقدمه برخی از دانش اولیه در مورد convertibility واحد پول، که با حساب جاری و حساب سرمایه به حساب می آیند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The exchange rate weakened to touch the convertibility rate during October 13 - triggering the Convertibility Undertaking.
[ترجمه گوگل]نرخ ارز برای لمس نرخ تبدیل پذیری در طول 13 اکتبر تضعیف شد - باعث ایجاد تعهد تبدیل پذیری شد
[ترجمه ترگمان]نرخ ارز برای تماس با نرخ convertibility در طول ۱۳ اکتبر باعث تضعیف روحیه convertibility شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. By ending the gold convertibility of the dollar, the U. S. government brought the gold exchange standard aspect of the Bretton Woods system officially to an end.
[ترجمه گوگل]با پایان دادن به تبدیل‌پذیری طلا به دلار، دولت ایالات متحده جنبه استاندارد مبادلات طلای سیستم برتون وودز را رسماً به پایان رساند
[ترجمه ترگمان]با پایان دادن به convertibility طلا در دلار آمریکا اس دولت به طور رسمی جنبه استاندارد تبادل طلا را به طور رسمی به پایان رساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. As India's exporters are learning, convertibility is a two-way street.
[ترجمه گوگل]همانطور که صادرکنندگان هند در حال یادگیری هستند، تبدیل پذیری یک خیابان دو طرفه است
[ترجمه ترگمان]از آنجا که صادرکنندگان هند می آموزند، convertibility یک خیابان دو طرفه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Some countermeasure and recommendation on RMB's full convertibility. "
[ترجمه گوگل]برخی از اقدامات متقابل و توصیه در مورد تبدیل کامل RMB "
[ترجمه ترگمان]برخی توصیه ها و توصیه ها در مورد convertibility کامل RMB را پیشنهاد می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. In pursuing the status of currency convertibility and internationalization, many economies relaxed financial and exchange control, which in turn promotes the financial globalization.
[ترجمه گوگل]در پیگیری وضعیت تبدیل ارز و بین المللی شدن، بسیاری از اقتصادها کنترل مالی و مبادله ای را کاهش دادند که به نوبه خود باعث ترویج جهانی شدن مالی می شود
[ترجمه ترگمان]در پی گیری وضعیت of و بین المللی سازی ارز، بسیاری از اقتصادها کنترل مالی و مبادله ارز را کاهش می دهند که به نوبه خود جهانی شدن مالی را ترویج می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. It allows only limited convertibility of its currency, the yuan, and tightly restricts foreign investment in the country's capital markets.
[ترجمه گوگل]این کشور تنها امکان تبدیل محدودی به واحد پول خود، یوان را می دهد و سرمایه گذاری خارجی در بازارهای سرمایه کشور را به شدت محدود می کند
[ترجمه ترگمان]این لایحه تنها اجازه محدود کردن پول رایج ارز، یوآن، و محدود کردن سرمایه گذاری خارجی در بازارهای سرمایه این کشور را می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Second, in order to achieve yuan capital account convertibility on the market.
[ترجمه گوگل]دوم، به منظور دستیابی به قابلیت تبدیل حساب سرمایه یوان در بازار
[ترجمه ترگمان]دوم، به منظور رسیدن به حساب سرمایه یوان سرمایه در بازار
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. This represents an explicit Convertibility Undertaking in respect of the Aggregate Balance.
[ترجمه گوگل]این نشان دهنده یک تعهد صریح قابل تبدیل در رابطه با موجودی کل است
[ترجمه ترگمان]این نشان دهنده convertibility صریح و روشن در رابطه با تراز جامع است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Cross-border capital flow and currency convertibility, and the financial industry will meet the challenges of globalization.
[ترجمه گوگل]جریان سرمایه فرامرزی و قابلیت تبدیل ارز و صنعت مالی با چالش های جهانی شدن روبرو خواهند شد
[ترجمه ترگمان]جریان سرمایه در مرز و واحد پول رایج است و صنعت مالی با چالش های جهانی شدن مواجه خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Fixing a date for currency convertibility would be similar to joining the World Trade Organisation a decade ago: it would set in motion a new wave of reforms.
[ترجمه گوگل]تعیین تاریخ برای تبدیل ارز مشابه پیوستن به سازمان تجارت جهانی در یک دهه پیش است: موج جدیدی از اصلاحات را به راه خواهد انداخت
[ترجمه ترگمان]جبران تاریخی برای واحد پول رایج این است که یک دهه پیش به سازمان تجارت جهانی بپیوندد: این کشور در حرکت موج جدیدی از اصلاحات ایجاد خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

قابلیت تبدیل (اسم)
convertibility

تسعیر شدنی (اسم)
convertibility

تخصصی

[حسابداری] قابل تبدیل(تسعیر)
[حقوق] قابلیت تبدیل، قابلیت تسعیر

انگلیسی به انگلیسی

• quality of being exchangeable

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : convert
✅️ اسم ( noun ) : conversion / convertibility / convert / convertible / converter
✅️ صفت ( adjective ) : convertible
✅️ قید ( adverb ) : _
Convertibility Undertaking
متعهد به تبدیل پذیری ( ارز )
دگرگونی پذیری ، تبدیل پذیری
تغیر پذیر

بپرس