contribution

/ˌkɑːntrəˈbjuːʃn̩//ˌkɒntrɪˈbjuːʃn̩/

معنی: سهم، اعانه، همکاری و کمک، هم بخشی
معانی دیگر: اهدا، دادن، اعطا، بخشش، معاضدت، کمک، پیشیاره، هر چیز اهدا شده (مثل پول برای خیرات یا مقاله برای مجله و غیره)، مالیات (یا عوارض) ویژه

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: contributional (adj.)
(1) تعریف: the act of contributing.
مترادف: donation, presentation
مشابه: conferment, dispensation, endowment, grant, offering

(2) تعریف: that which is contributed.
مترادف: donation
مشابه: alms, article, charity, collection, column, critique, endowment, essay, gift, grant, handout, offering, present, story, support

جمله های نمونه

1. the persian contribution to world civilization
سهم ایران در تمدن جهانی

2. to make a contribution
اهدا کردن،دادن،بخشیدن

3. each member nation must make a contribution of at least one million dollars
هر کشور عضو باید لااقل یک میلیون دلار اهدا کند.

4. if everyone could make a big contribution to environmental protection, our home will become much more beautiful.
[ترجمه گوگل]اگر همه بتوانند سهم بزرگی در حفاظت از محیط زیست داشته باشند، خانه ما بسیار زیباتر می شود
[ترجمه ترگمان]اگر همه بتوانند سهم بزرگی در حفاظت از محیط زیست داشته باشند، خانه ما بسیار زیباتر خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Her contribution to the discussion was substantial.
[ترجمه sakineh tebbi] مشارکت او در بحث قابل توجه بود.
|
[ترجمه گوگل]سهم او در بحث قابل توجه بود
[ترجمه ترگمان]سهم او در این بحث قابل توجه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Most art forms require a contribution from the observer.
[ترجمه محمد] اکثر فرم های هنری نیاز به همکاری از طرف ناظر دارند
|
[ترجمه گوگل]بیشتر اشکال هنری نیازمند مشارکت ناظر هستند
[ترجمه ترگمان]اکثر اشکال هنری نیاز به کمک از طرف ناظر دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The general slurred over his contribution to the campaign.
[ترجمه گوگل]ژنرال در مورد سهم خود در مبارزات انتخاباتی تردید داشت
[ترجمه ترگمان]این ژنرال از کمک خود به این مبارزه ایراد می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. This is a significant contribution to knowledge.
[ترجمه گوگل]این کمک قابل توجهی به دانش است
[ترجمه ترگمان]این یک کمک قابل توجه برای دانش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Her contribution to our work is incalculable.
[ترجمه الهه بخشي] سهم او در کار ما محاسبه نشدنی است
|
[ترجمه میلاد سهرابی فر کارشناس آموزش زبان] کمک او به کار ما بسیار با ارزش است
|
[ترجمه گوگل]سهم او در کار ما غیرقابل محاسبه است
[ترجمه ترگمان]سهم او در کار ما غیرقابل محاسبه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He was awarded a prize for his contribution to world peace.
[ترجمه گوگل]او جایزه ای را برای کمک به صلح جهانی دریافت کرد
[ترجمه ترگمان]او جایزه ای به خاطر سهم خود در صلح جهانی دریافت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Marie Curie is famous for her contribution to science.
[ترجمه علی فتح اللهی] ماری کوری بخاطر دستاوردهای علمی اش مشهور است.
|
[ترجمه گوگل]ماری کوری به خاطر سهمش در علم مشهور است
[ترجمه ترگمان]ماری کوری به خاطر کمک به علم مشهور است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I can make a great contribution to society.
[ترجمه گوگل]من می توانم سهم بزرگی در جامعه داشته باشم
[ترجمه ترگمان]من می توانم سهم بزرگی در جامعه داشته باشم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Einstein was awarded the Nobel Prize for his contribution to Quantum Theory.
[ترجمه گوگل]اینشتین به دلیل کمک به نظریه کوانتومی جایزه نوبل را دریافت کرد
[ترجمه ترگمان]انیشتین به خاطر کمک به نظریه کوانتوم برنده جایزه نوبل شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He made a major contribution to peace in the region.
[ترجمه یزدان] اوسهم بزرگی درایجادصلح درمنطقه دارد.
|
[ترجمه علیرضا فراهانی] او کمک بزرگی به صلح در منطقه کرد.
|
[ترجمه گوگل]او کمک بزرگی به صلح در منطقه کرد
[ترجمه ترگمان]او کمک بزرگی به صلح در منطقه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سهم (اسم)
scare, stock, arrow, action, share, contribution, portion, allotment, lot, interest, dividend, quota, ration, blue-sky stock

اعانه (اسم)
bounty, benefit, contribution, relief, handout, subsidy, subvention

همکاری و کمک (اسم)
contribution

هم بخشی (اسم)
contribution

تخصصی

[ریاضیات] همکاری و کمک، سهم

انگلیسی به انگلیسی

• act of donating; donation, something donated, something given
if you make a contribution to something, you do, say, or give something to help make it successful.
in britain, your national insurance contributions are the amounts of money that you pay out of your salary to the government and which you receive back as social security payments or as a pension.
a contribution is something that you write which is published in a book, magazine, or newspaper.

پیشنهاد کاربران

خدمت ( به علم یا هنر مثلا )
در حوزه های دانشی به معنای �ره آورد و دستاورد� است
سهم الشرکت
آورده
مشارکت، همکاری، کمک مالی، پرداخت حق بیمه
مشارکت
مثال: Her contribution to the project was invaluable.
مشارکت او در پروژه بسیار ارزشمند بود.
غیر از سهم
به معنی کمک/یاری/ نقش/ تاثیر/ دستاورد/ آورده هست.
مثلا در متن زیردانشگاه ملبورن میگه: دانشجویان ما بزرگترین هدیهما به جهان هستند.
our students represent our greatest contribution
...
[مشاهده متن کامل]

to the world
به معنی مقاله هم به کار میره. چیزی که شما می نویسید و در کتاب و مجله چاپ میشه.

نفقه
در مقاله ها به معنی دستاورد هست
1 - مشارکت در قضیه یا امری 2 - شریک در انجام کاری یا اموری 3 - سهم داشتن یا سهیم بودن
در حسابداری : فروش منهای هزینه های متغیر
سهمیه
سهم پژوهش در توسعه علم ( مقاله نویسی )
هم بخشی
انبازی
سهم بری
همدستی
همکاری
هنبازی
میانوندی
هم انبازی
مایه گذاری
آورده سهامداران/سهم الشرکه ( حسابداری )
بهره بخش
نقل از فرهنگ علوم انسانی داریوش آشوری
سهم ، پ
( در نوشتن ) قلم یاری
contribution: بهره بخشی
contributor: بهره بخش
دستاورد، رهاورد، مشارکت
مساعدت، مساعده
کمک , نقش
– a significant contribution to science
– The persian contribution to world civilization
– She made a useful contribution to the discussion
– He has made an enormous contribution to this project
( علاوه بر معانی ذکر شده ) مشارکت داوطلبانه
تاثیر: وقتی مثلا یک نفر یا یک مورد، در شکل گیری یک جریان یا امر ثانوی تاثیر داشته باشه. میگیم تاثیر داشت روی فلان مورد. . . تحت اللفضا میشه سهم داشت. اونم توی فلان جریان سهم داشت.
ارزش افزوده
نوآوری
مساهمت
سهم اشرکا
سهم مشارکت
مداخله
دخالت
نوآوری و دستاورد
ره آورد
( در مقالات )
پیشکش
نوآوری، ره آورد
منجر شدن
آورده ( حقوق، حسابداری )
احسان
سهم خود را ایفا کردن
یاری​ بهر
مسامهت ( در زمینه ی علمی، مقاله، و از این قبیل )
توصیه - پیشنهاد
مشارکت.
گفتار ( در مقاله، کتاب، پایان نامه و . . . )
ارائه، اجرا
سهم یاری
\پیشنهاد
موضوع پیشنهادی
ایفای نقش
سهمیه، حصه، بهره، عامل
مالیات و جریمه
1 - کمک و مشارکت و حمایت ( مالی و . . . )
She made a 100$ contribution/donation to the charity
2 - تلاش ها و کارها
She was honored for her contributions towards cancer researching
3 - مقالات چاپ شده

تاثیر، سهم
در متون اقتصادی و بازاریابی، معنی فروش هم میده:
contribution margin یعنی حاشیه فروش
افزونه
help

Contributions:اهداف
دستاورد
سهم
نقش
رهاورد

تقسیم
نوآوری در مقاله و پایان نامه
نوشته، مقاله، اثر
کمک هزینه
ره آورد
حق بیمه
یک چیزی اضافه کردن ، ارائه دادن
دستاورد ( در مقاله نویسی )
دستاورد
نقش
زمینه
واریز به حساب بازنشتگی خود
بخش مشترک
نقطه اشتراک
مشارکت
متشکل - تشکیل دهنده
توزیع
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٧٣)

بپرس