continuing

/kənˈtɪnjuːɪŋ//kənˈtɪnjuːɪŋ/

معنی: مسلسل، مداوم
معانی دیگر: لاینقطع

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: still going on or happening; not over.

- There is continuing interest in having a games club.
[ترجمه گوگل] علاقه به داشتن یک باشگاه بازی ادامه دارد
[ترجمه ترگمان] علاقه به داشتن یک باشگاه ورزشی ادامه دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. Despite the continuing recession, the government has asked people to keep faith with its reforms.
[ترجمه گوگل]با وجود ادامه رکود، دولت از مردم خواسته است که به اصلاحات خود ایمان داشته باشند
[ترجمه ترگمان]با وجود رکود ادامه دار، دولت از مردم خواسته است تا به اصلاحات خود ایمان داشته باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. They resolved on continuing the struggle.
[ترجمه الهام قدوسی] آنها برای ادامه مبارزه به توافق رسیدند.
|
[ترجمه گوگل]آنها تصمیم گرفتند به مبارزه ادامه دهند
[ترجمه ترگمان]آن ها تصمیم گرفتند که مبارزه را ادامه دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Congress is continuing to oppose the President's healthcare budget.
[ترجمه گوگل]کنگره همچنان به مخالفت با بودجه بهداشت و درمان رئیس جمهور ادامه می دهد
[ترجمه ترگمان]کنگره همچنان به مخالفت با بودجه مراقبت های بهداشتی رئیس جمهور ادامه می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The number of car accident deaths is continuing to decline.
[ترجمه گوگل]تعداد تلفات تصادفات رانندگی در حال کاهش است
[ترجمه ترگمان]شمار تلفات تصادفات جاده ای در حال کاهش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Continuing violence will retard negotiations over the country's future.
[ترجمه گوگل]ادامه خشونت مذاکرات بر سر آینده کشور را به تاخیر می اندازد
[ترجمه ترگمان]ادامه خشونت ها مذاکرات آینده کشور را به تعویق می اندازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I am continuing to apply for jobs.
[ترجمه گوگل]من همچنان به درخواست کار ادامه می دهم
[ترجمه ترگمان]من به درخواست برای شغل ادامه می دهم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I see no point in continuing this conversation.
[ترجمه الهام قدوسی] من دلیلی برای ادامه این گفتگو نمی بینم.
|
[ترجمه گوگل]من هیچ فایده ای برای ادامه این گفتگو نمی بینم
[ترجمه ترگمان]من هیچ دلیلی نمی بینم که این بحث رو ادامه بدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The continuing search for drugs to combat viral infections presents medicine with one of its greatest challenges in the twenty-first century.
[ترجمه گوگل]جستجوی مداوم برای داروها برای مبارزه با عفونت های ویروسی، پزشکی را با یکی از بزرگترین چالش های خود در قرن بیست و یکم مواجه می کند
[ترجمه ترگمان]ادامه جستجوی داروها برای مبارزه با عفونت های ویروسی، پزشکی را با یکی از بزرگ ترین چالش ها در قرن بیست و یکم معرفی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The front page is devoted to the continuing saga of the hijack.
[ترجمه گوگل]صفحه اول به ادامه حماسه هواپیماربایی اختصاص دارد
[ترجمه ترگمان]صفحه اول به داستان دنباله دار of اختصاص دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Higher education is a continuing developmental process .
[ترجمه گوگل]آموزش عالی یک فرآیند توسعه مستمر است
[ترجمه ترگمان]آموزش عالی یک فرآیند رشد مستمر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The continuing presence of American troops on Korean soil remains a very sore point with these students.
[ترجمه الهام قدوسی] حضور مداوم نیروهای آمریکایی در خاک کره برای این دانش آموزان بسیار ناراحت کننده است.
|
[ترجمه گوگل]تداوم حضور نیروهای آمریکایی در خاک کره همچنان یک نقطه دردناک برای این دانشجویان است
[ترجمه ترگمان]ادامه حضور نیروهای آمریکایی در خاک کره، یک نقطه بسیار دردناک با این دانشجویان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. This action makes a mockery of the Government's continuing protestations of concern.
[ترجمه گوگل]این اقدام تداوم اعتراضات نگران کننده دولت را به سخره می گیرد
[ترجمه ترگمان]این عمل موجب تمسخر و ابراز نگرانی دولت از نگرانی دولت شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The incident proved the need for a continuing military presence in the area.
[ترجمه گوگل]این حادثه نیاز به حضور نظامی مستمر در منطقه را ثابت کرد
[ترجمه ترگمان]این حادثه نیاز به ادامه حضور ارتش در منطقه را ثابت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The board of inquiry is continuing its investigations.
[ترجمه گوگل]هیأت تحقیق به بررسی های خود ادامه می دهد
[ترجمه ترگمان]هیات تحقیق تحقیقات خود را ادامه می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Negotiations about his transfer are continuing off the pitch.
[ترجمه گوگل]مذاکرات برای انتقال او در خارج از زمین ادامه دارد
[ترجمه ترگمان]مذاکرات در مورد انتقال وی در حال ادامه دادن به تبلیغ است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مسلسل (صفت)
consecutive, successive, connected, linked, catenary, continued, uninterrupted, concatenated, continuing, continuos, unceasing

مداوم (صفت)
stable, persistent, continuous, uninterrupted, steady, unremitting, continuing, ongoing, running

انگلیسی به انگلیسی

• constant, enduring, perpetual

پیشنهاد کاربران

من دارم ادامه میدهم. . I am continuing
ادامه دادن ، ادامه دار ، مداوم ، پیوسته.
دنباله دار
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : continue
✅️ اسم ( noun ) : continuation / continuity / continuum / continuousness / continuance / continuant / continuative / continuator
...
[مشاهده متن کامل]

✅️ صفت ( adjective ) : continuous / continued / continual / continuing / continuant / continuative
✅️ قید ( adverb ) : continuously / continually / continuingly

همیشگی
در بعضی جملات به معنای "در ادامه" می باشد
ممتد
مستمر - مداوم - بی وقفه - پیوسته
مستمر، دائم، دائمی، مدام، مستدام، پایا، پایدار
مداوم
ادامه دار

بپرس